منم که گوشه میخانهخانقاه من است دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است
گرم ترانه چنگ صبوح نیست چه باک نو ای من به سحر آه عذر خواه من است
زپادشاه و گدا فارغم بحمدالله گدای خاک در دوست پادشاه من است
غرض زمسجد و میخانه ام وصال شماست جز این خیال ندارم خدا گواه من است
از آن زمان که برین آستان نهادم روی فراز مسند خورشید تکیه گاه من است
مگر به تیغ اجل خیمه برکنم ورنه رمیدن از در دولت نه رسم و راه من است
گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ تو درطریق ادب کوش و گو گناه من است
توضیحات :
صبوح ( شراب بامدادی ) مسند ( تخت ) خانقاه ( تکیه و مکان صوفیان ) پیر مغان ( مرشد ) ورد ( به زبان همیشگی ) گرم ( اگرمن ) نوا ( فریا د – صدا ) فارغ ( آسوده ) وصال( رسیدن به معشوق ) آستان ( درگاه ) اجل ( مرگ) ورنه ( واگر نه ) معنی بیت 1( من گوشه و زاویه میکده عرفان و عشق راخانقاه خود کرده ام و دعای دولت پیر و مرشد میخانه را که رهب رروحانی من است هر بامداد برزبان می آورم ) معنی بیت 3( بحمدلله از پادشاه و گدا آسوده خاطرم چون پادشاه من آن گدایی است که چاکر خاک درگاه محبوب است ) معنی بیت 4( مقصود از مسجد و میخانه وصل شماست و خداوند شاهد و گواهمن است که من خیال و فکری جز این ندارم )
نتیجه تفال :
1- بهترین راهی که انتخاب کرده ای همین است اما باید با فکر و اندیشه عمل کنی و دعا و ذکر را از یاد نبرید به همین جهت این پنج شنبه به یکی از مشاهد متبرکه بروید و دعا کنید ضمنا سوره مبارکه ازخرف از آیه 60 تا اخر را با حضور قلب و معنی بخوانید که حتماً گشایش حاصل می شود
2- خواجه در بیت پنجم و ششم به ترتیب می فرماید : از آن زمان که به آستان جانان روی نهاده ام مقام و تکیه گاه من از فلک و خورشید هم بالاتر شده است و به کمال اوج رسیده ام ( 6 جز آنکه خنجر مرگ خیمه هستی مرا پاره کند و از جای برکند و گرنه روی بتافتن و گریختن از آستان نیک بختی که همان درگاه محبوب است امکان پذیر نیست )
3- جنابعالی شخصی مهربان صمیمی از خود گذشته صادق فعال قدری گوشه گیر زود رنج پرخور تفریح پذیر آداب دان و وسواسی هستید که از کار و عمل دیگران زود ناراحت می شوید
4- اخیراً دچار مشکلی شده اید که برطرف شدن آن نیاز به زمان دارد باید صبر و حوصله را سپر خود سازید و از خود خوری و اندیشه فرسایی جدا خود داری کنید
5- به زودی شاهد موفقیت و پیروزی شما خواهیم بود به شرط آنکه دقت سرعت و تلاش را افزایش دهید
6- دراین هفته با کسی ملاقات خواهی کرد که بسیار سودمند است ولی از شخصی کوتاه قد چهار شانه سفید روی با موی مایل به قهوه ای جدا دوری کنید که حسود زندگی شما است
7- از زندگی نسبتا ًخوبی برخورداری چیزی کم نداری همه شما را دوست دارند و درآسایش شما می کوشند حیف است که آنها را نارحت کنی
8- سه فرزند خواهی داشت که دومی شما را اذیت خواهد کرد و به خارج خواهد رفت و شما در فراق او خواهید بود مسافرت را توصیه می کنم خرید و فرو ش هردو خوبست مسافر خبری نمی دهد و نمی آید این کار با حوصله انجام میگیرد .
9- خرید یکه درنظر دارید انجام می گیرد پدر یا همسرتان درمعامله ای ضرر می کند و برادرتان دچار ناراحتی می شود و خواهرتان خوشبخت می گردد اندیشه ای که از دیروز در ذهن دارید خوب است
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
معانی لغات غزل (۵۳)
خانقاه: محل تجمع صوفیان، محل خوردن، جایی که خان طعام برای صوفیان میگسترانند، جایی که خان طعام میگسترانند.
دعا: نیایش، خواستن از خدا.
پیر مغان: پیر متصدی آتش در آتشکده، پیر میفروش مغها و مجوسیها.
ورد: ذکر دائم، دعای زیرلب.
ترانه: سرود.
ترانه چنگ: سرودی که با نغمه چنگ خوانده شود.
صبوح: صبحگاه.
ترانه چنگ صبوح: نغمه چنگی که سحرگاهان به هنگام کشیدن صبوحی و شرب بامدادی مینوازند.
نوا: پرده موسیقی، مقام، لحن، ناله انسان و مرغان، وسایل زندگی.
فارغ: بینیاز.
بحمدالله: شکرخدای را، خوشبختانه.
گدا: در اصطلاح عرفا به مستحق تجلیات و فیوضات الهی در درگاه باری تعالی گفته میشود.
خیمه برکنم: خیمه رابرچینم و جع کنم، کنایه از رخت بربستن از دنیا.
فراز: بالا.
فراز مسند خورشید: بالاتر از آسمان چهارم که جایگاه خورشید است.
معانی ابیات غزل (۵۳)
(۱) من آن کسی هستم که به جای خانقاه، گوشه میخانه را برگزیده و هر بامداد، پیر میفروش را دعا و دعایی که پیر میفروش میخواند زیرلب زمزمه میکنم.
(۲) اگر بادهنوشی بامدادی مرا ساز چنگی همراهی نمیکند باکی نیست. آه و ناله و استغفار من کار نوای چنگ صبحگاهان را میکند.
(۳) سپاس خدای را که از شاه و گدا بینیازم. نیازمند و گدای در دوست (حق تعالی) برای من حکم پادشاه را دارد.
(۴) منظور و مقصود من از عبادت در مسجد یا مستی و بیهوشی در میخانه رسیدن به وصال شماست. خدا شاهد است که جز این خیال و اندیشهیی ندارم.
(۵) مگر اینکه با کارد اجل، بندهای خیمه وجودم را بریده و آن را ازجای برکنم وگرنه دوری جستن از درگاه و دولت سرای دوست راه و روش من نیست.
(۶) از روزی که روی نیاز بر این آستانه نهاده و به سوی این درآمدم، در دنیای بالا و برتر از جایگاه خورشید سر میکنم.
(۷) حافظ! ما هرچند در ارتکاب گناه از خود اختیاری نداشتیم با این همه شرط ادب اقتضای آن دارد که به گناه خود اقرار کرده و پوزش بطلبی.
شرح ابیات غزل (۵۳)
وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات
بحر غزل: مجتث مثمن مخبون مقصور
*
این غزل یکی از شاهکارهایی است که در پوشش ظاهر مفاهیم عرفانی و باطن ایهامی سروده شده و کمال ظرافت و هنرمندی در استتار مقصود آن به کار رفته است. حافظ فاضلی مطلع و آگاه به راه و روش و اصطلاحات عارفان و درویشان و در صنعت ایهام شعر استادی بینظیر و خارقالعاده است و به همین دلیل سرودن این چنین غزلی با ظاهری عرفانی و باطنی مشحون از گله و تقاضا و عذرخواهی از سلطان وقت را کسی جز او نمیتواند بسراید.
شاعر در بیت اول اصرار بر این داردکه موضوع مابهالاختلاف خود و مخالفان متشرع و صوفیان ریاکار معاصر خود، یعنی شرابخواری وباده گساری را بالصراحه اقرار کند و به رخ شاه بکشد. چه این امردستاویز رقیبان او بوده و برای دور کردن او از دربار شاه شجاع بدون اینکه به شخص شاه فشار و ایرادی وارد آورند، مصاحبت با حافظ را صلاح شاه شرابخوار و عیاش ندانسته و پیوسته بر اذیت و آزار به حافظ پافشاری میکردهاند و حافظ چاره و راه دیگری جز دفاع از مشرب خود ندارد زیرا قبلاً به کرات در مقام دفاع از بادهنوشی خود برآمده و در لسان شعر و زبان محاوره مخالفین را به قشریگری و ریا و دروغ و مال اوقافخواری متهم و خود را رند شرابخواری بیآزار معرفی کرده و روحآزادگی او به اجازه نمیدهد در این مبارزه عقبنشینی و اقرار به معصیت و اشتباه خود کند.
دربیت دوم مسیر سخن رابه دست تنگی و نیازمندی خود سوق داده وشرابخواری و اعتکاف خود را درمیخانه بار دیگر بازگو و اظهار میدارد که بادهنوشی او بدون ساز و آواز و مطرب در کمال سادگی انجام میپذیرد! توضیح آنکه در گذشته اشخاص مستغنی، به هنگام شرب صبوحی در سحرگاهان، یعنی پیش از برآمدن آفتاب، درکنار آب وسبزه وگل و نسیم سحری، به همراهی نوای چنگ شراب مینوشیدهاند و نوای چنگ یک حالت حزن و عرفانی به مجلس میبخشیده و عارفان را به دنیایی دیگر میبوده است. حافظ در این بیت میخواهد به شاه حالی کند که من هرچند به بادهنوشی صبحگاهی مداومت میدهم اما به سبب دست تنگی، وجه استخدام مطرب و چنگزن ندارم و به جای نوای چنگ، آه و ناله سحری خود را به خدمت میگیرم و این تقاضای بذل توجه غیرمستقیم است از شاه.
دربیت سوم که شاهکار و بینیازی و عزت نفس شاعر را میرساند ایهامی در کلمه (دوست) مستتر است چه حافظ همیشه حتی درزمان تبعید شاه شجاع را دوست خطاب میکند و گناه بیاعتناییهای او را به گردن عوامل حسود و رقیب میاندازد.
در بیت چهارم که دبناله مطلب بیت سوم و مکمل آن است نکته و دلیلی نهفته است و آنها که این بیت را صرفاً بیتی عارفانه و توحیدی میدانند از آوردن کلمه (شما) به جای (تو) غافل ماندهاند. حافظ هیچ وقت خدای یکتا را با عنوان شما خطاب نمیکند و او تعهدی داشته که در این بیت کلمه (تو) را بکار نبرد تا ایهام شعر بر شاهی که خود دست درشعر دارد روشنتر جلوه کند و برای او جای ابهامی باقی نماند که حافظ وصال (شما) یعنی شاه را مسئلت دارد و جز این خیالی در سر ندارد و در ضمن صحبت مسجد و میخانه و ترادف این دو را پیش کشیده و میگوید که بادهنوشی من به منظور تخطئه و دشمنتراشی و کارشکنی برای شما نیست.
دربیت پنجم این معنا واضحتر میشود و شاعر اقرار میکند که تا جان در بدن دارم محال است از در دولت سرای شما دور شوم و در بیت ششم که همین مطلب را دنبال میکند میفرماید از روزی که به در دولتسرای شما روی آوردهام به خورشید جهانتاب فخر میفروشم و پرواضح است که حافظ نظر عرفانی و توحیدی نداشته زیرا او کافری نو مسلمان خارج از مذهب نبوده که بگوید از زمانی که به درگاه معرفت الهی روی نیاز به خاک سائیدهام سعادتمند شدهام. و در بیت مقطع خافظ اشاره به محاوره و مشاجرهیی که بین او و شیخ زینالدنی کلاه و عبدالله بنجیری واقع شده و حافظ در کمال صراحت آنها را تحقیر نموده است دارد و میگوید هرچند در واقع من گناه کار نبودم اما گناه را به گردن میگیرم و در این بیت دو مطلب نهفته است یکی اینکه حافظ همانطور که از اشعار او برمیآید طرفدار جبربوده و سرشت و سرنوشت ازلی را که در ید قدرت خالق یکتاست فعال مایشاء خیر وشر میداند. دیگر اینکه میخواهد به نحوی با شاه از در آشتی و صلح درآید به نحوی که به روح آزادهاش لطمه وارد نیاید و طوری مطلب را میآفریند که از آن تاریخ تا به امروز اشخاص با هوش و عارفان سختکوش را هم دچار تردید ساخته است.
****
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان.
غزل به قلم علامه قزوینی :
منم که گوشه میخانه خانقاه من است
دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است
گرم ترانه چنگ صبوح نیست چه باک
نوای من به سحر آه عذرخواه من است
ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله
گدای خاک در دوست پادشاه من است
غرض ز مسجد و میخانهام وصال شماست
جز این خیال ندارم خدا گواه من است
مگر به تیغ اجل خیمه برکنم ور نی
رمیدن از در دولت نه رسم و راه من است
از آن زمان که بر این آستان نهادم روی
فراز مسند خورشید تکیه گاه من است
گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ
تو در طریق ادب باش و گو گناه من است
غزل به قلم شاملو :
#####
غزل به قلم الهی قمشه ای :
#####
غزل به قلم عطاری کرمانی :
منم که گوشه میخانهخانقاه من است دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است
گرم ترانه چنگ صبوح نیست چه باک نو ای من به سحر آه عذر خواه من است
زپادشاه و گدا فارغم بحمدالله گدای خاک در دوست پادشاه من است
غرض زمسجد و میخانه ام وصال شماست جز این خیال ندارم خدا گواه من است
از آن زمان که برین آستان نهادم روی فراز مسند خورشید تکیه گاه من است
مگر به تیغ اجل خیمه برکنم ورنه رمیدن از در دولت نه رسم و راه من است
گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ تو درطریق ادب کوش و گو گناه من است
غزل را بشنوید :
#####
کلیپ های مرتبت با غزل :
#####
#####
#####
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر