بدرقه - از سرکوی تو هرکاو به ملامت برود - غزل - 222 - 125

125- بدرقه

از سرکوی تو هرکاو به ملامت برود           نرود کارش وآخر به خجالت برود

سالک از نورهدایت طلبد راه به دوست   که به جایی نرسد گربه ضلالت برود

کام خود آخر عمر از می و معشوق بگیر         حیف اوقات که یکسر به بطالت برود

ای دلیل دل گم گشته خدارا مددی             که غریب ار نبرد ره به دلالت برود

حکم مستوری و مستی همه بر خاتمت است کس ندانست که آخر به چه حالت برود

کاروانی که بود بدرقه اش حفظ خدای     به تجمل بنشیند به جلالت برود

حافظ از چشمه حکمت به کل آور جامی   بو که از لوح دلت نقش جهالت برود

:: لینک دکلمه و نتیجه تفال غزل لطفا عضویت فراموش نشود ::

توضیحات :

بدرقه ( رهنما – نگهبان ) نورهدایت ( نرو و فروغ راهنمایی ) بطالت ( بیهودگس ) مستوری ( پرده نشینی ) لوح دل ( تشبیه است ) ملامت برود ( قهر کرده رنجیده خاطر برود ) به خجالت برود ( شرمنده – خایب و خاسر برود ) ضلالت ( گمراهی ) دلیل ( راهنما ) خدا را مددی 0 برای رضای خدا کمک کنید ) جلال ( عظمت = بزرگی ) بوکه ( باشد که = شاید که ) معنی بیت 1(هرکس از سر کوی تو رنجیده و ملال انگیز برود کارش پیشرفت نمی کند و فرجام آن شرمساری و سرگردانی است ) معنی بیت 2( رهرو به راهنمایی نور حق و با کمک پیر راه به کوی دوست راه می جوید ) اگر کورکورانه و با گمراهی راه سپارد به سرمنزل مقصود نمی رسد ) معنی بیت 5( حکم پرده نشینی و تقوی و مستی و باده نوشی برفرجام کارست و معلوم نیست که آدمی در پایان زندگی به چه وضعی از دنیا خواهد رفت پرهیز گار یا میگسار صالح یا طالح )

نتیجه تفال :

1-   هیچ کس سرنوشت و تقدیر حقیقی خود را نمی داند شما نیز باید توکلتان برخداوند باشد به یکی از مشاهد متبرکه بروید و نذر خود را ادا کنید و سوره مبارکه النسان را با معنی و حضور قلب بخوانید که گشایش بسیار است

2-   اگر چه جنابعالی قلبی پاک و نیتی ارزنده دارید ولی نباید تمام اوقات خود را صرف این نیت کنید بلکه باید اعتدال را درهرکاری حتی نیکی کردن به دیگران رعایت کنید تا پشیمان نشوید

3- لطفا ادامه شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...

کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

#####

غزل به قلم علامه قزوینی :

#####

غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

از سرکوی تو هرکاو به ملامت برود             نرود کارش وآخر به خجالت برود

سالک از نورهدایت طلبد راه به دوست    که به جایی نرسد گربه ضلالت برود

کام خود آخر عمر از می و معشوق بگیر           حیف اوقات که یکسر به بطالت برود

ای دلیل دل گم گشته خدارا مددی                 که غریب ار نبرد ره به دلالت برود

حکم مستوری و مستی همه بر خاتمت است کس ندانست که آخر به چه حالت برود

کاروانی که بود بدرقه اش حفظ خدای      به تجمل بنشیند به جلالت برود

حافظ از چشمه حکمت به کل آور جامی   بو که از لوح دلت نقش جهالت برود

غزل را بشنوید :

#####

کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####