با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ شهریور ۲۰, پنجشنبه

عشق روی گل - سحر بلبل حکایت با صبا کرد - غزل 130 - 211

211- عشق روی گل
سحر بلبل حکایت با صبا کرد     که عشق روی گل با ما چها کرد
نقاب گل کشید و زلف سنبل       گره بند قبای غنچه وا کرد
به هر سو بلبل عاشق به افغان   تنعم از میان باد صبا کرد
ار ان رنگ رخم خون در دل انداخت     وزین گلشن به خارم مبتلا کرد
خوشش باد آن نسیم صبحگاهی       که درد شب نشینان را دوا کرد
من از بیگانگان دیگر ننالم     که با من هرچه کرد آن آشنا کر
غلام همت آن نازنینم       که کار خیر بی روی و ریا کرد
وفا ا زخواجگان شهر با من       کمال دولت و دین بوالوفا کرد
بشارت بر به کوی می فروشان     که حافظ توبه از زهد ریا کرد


توضیحات :
چها کرد ( چه کارها کرد ) تنعم ( نعمت ) مبتلا( دچار کردن ) بی روی و ریا ( بی ظاهر سازی ) واکرد ( بازکرد ) زهد ریا ( پارسایی ریا کارانه ) بوالوفا ( خواجه کمال الدوله و الد سید ابولوفا شیرازی که از مشایخ بزرگ شیراز است که حافظ با او محبت داشت ) معنی بیت 9( از خواجگان شهر تنها کمال الدین بوالوفاست که به من وفا کرد ) معنی بیت 10( به محله میخواران مژده ببر که حافظ از  زهد و ریا توبه کرد و بعد از این پارسایی ریاکارانه را ترک کرد

نتیجه تفال :
1-   خواجه در بیتهای 1-2-3-4- به ترتیب فرماید ( وقت سحر بلبل برای باد صبا حکایت کرد که عشق روی گل مرا آواره و نالان کرده است ) ( باد ملایم با مدادی را وقت خوش باد که درد عاشقان شب زنده دار را درمان کرد و روی بند از چهره گل برداشت و گیسوی سنبل را چنگ زد و تکمه قبای غنچه گل راباز کرد ) ( درهمه جا بلبل عاشق درحال گریه  زاری است فقط دراین میانه باد صباست که با ناز زندگی می کند ) ( عشق از آن رنگ و رخ گل به دلم خون انداخت و دلم را خوی کرد و گلشن به خارم مبتلا کرد ) نیت خود را از این چهار معنی بیابید
2-   عاشق کسی یا چیزی شدی که برای شما ناراحتی و درد فراوان به همراه دشاته و دارد و درحق جنابعالی ستم روا شده و به محبتهای جنابعالی بی لطفی و بی مهری گردیده است به زودی خداوند شما را به پاس تحمل این رنجها به مقام بلندی می رساند و ثروتی به دست می آوردی ه همه رامبهوت خود خواهید ساخت به شرط آنکه اولاً با افراد سیگرای و معتاد مطلقاً نشست و برخاست نکنید ثانیاً به یکی از مشاهد متبرکه بروید و دعا کنید و سوره مبارکه هود آیه 80 تا 110 را با معنی و حضور قلب بخوانید و نذر خود را ادا کنید
3- ویژگیهای جنابعالی عبارتند از : موفق و پیروز , خیرخواه , عاقل , به موقع صبور و آرام , صلح جو , هنرمند , با سلیقه , نجیب , با وفا , دستت نمک ندارد , خوش بین , مشاوری عالی , متین و مودب , اصیل , معتدل , با شخصیت , مهربان , خوشرو , کله شق , با اراده , با این ویژگیها حیف است خود را به مسایل کوچک سرگرم کنید پس با اراده , علاقه , تلاش و سرعت عمل اقدام کن تا موفق شوید.
4- یکی از نزدیکان سخت به کمک خانواده شما نیاز دارد پس برآورده کردن نیاز خانواده شما محبت فرماید.
5- پشت گوش اندازی هم اندازه ای دارد او تحمل را از دست داده و تصور می کند که از بگو و مگوهای گوناگون خسته شده است. تصور میکند که از متانت و حوصله اش سوء استفاده شده. بنای بد رفتاری را دارد. بنابر این با ملاحت و زیرکی دل او را به دست آورید تا طلای ناب زیر پای شما نثار کند.
لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی لغات غزل(۱۳۰)

از آن رنگ رخم خون در دل افتاد: از آن رنگ رخ ، خون در دلم افتاد.

وزین گلشن به خارم مبتلا کرد: و ازاین چهره چون گل ، مرا به خار اندوه مبتلا کرد

شب نشینان : شب زنده داران .

خوشش بادآن نسیم صبحگاهی – که:… آن نسیم سحری خوش و خوب باشد ( که با آوردن بوی یار)…

نقاب گل کشید و زلف سنبل : نقاب از چهره گل بر گرفت و به زلف سنبل دست برد.

گره بند قبا:بند گره قبا.

افغان:ناله و زاری.

تنعم:به نعمت رسیدن ، از نعمت بهره بردن ، تمتع.

زهد ریا: زهد، ریایی، پارسایی مزورانه ریا، تقوای دروغین و از روی نیرنگ .

بوالوفا:خواجه کمال الدین سید ابوالوفا شیرازی معاصر حافظ و شاه شجاع.

معانی ابیات غزل( ۱۳۰)

(۱) سحر گاهان بلبل باد صبا حکایت کرد که دیدی عشق روی گل با ما چها کرد.

(۲) از آن رنگ سرخ چهره اش مرا دلخون و ازاین چهره چون گلشن ، به خار اندوه مبتلا کرد .

(۳) من بنده همت آن محبوب نازنینی هستم که کار خیر را بدون ریا و تظاهر انجام داد.

(۴) از آن بیگانگان دیگر گله نمی کنم ، چرا که هر جور وستمی به من شد آن آشنا کرد.

(۵) اگر از پادشاه انتظار کمک داشتم اشتباه بود و اگر از محبوب ، امید وفاداری در دل می پروریدم بر من ستم روا داشت .

(۶) آن نسیم سحری خوش وخوب باشد که درد خستگی شب زنده داران را درمان کرد.

(۷) ( آن نسیم سحری) نقاب از چهره گل برداشت و زلف سنبل را آشکار ساخت و گره از بند قبای غنچه گشود.

(۸) بلبل عاشق ، در هر گوشه وکنار در کار ناله وزاری است و این میان بادصبا از این نعمت بهر ه برداری می کند.

(۹) این خبر خوش را به کوی می فروشان برسان که حافظ از زهد و تقوی دروغین توبه کرد.

(۱۰) از بزرگان شهرف خواجه کمال الدین ابوالوفا با من راه ورسم وفا را انجام رسانید.

شرح ابیات غزل( ۱۳۰)

وزن غزل: مفاعیلن مفاعیلن مفاعلن

بحر غزل: هزج مسدس مقصور

*

این غزل را خواجه حافظ در مدح خواجه کمال الدین ابوالوفا سروده که از رجال نیکنام قرن هشتم هجری است و در زمان شاه شجاع قناتی در حومه شهر احداث کرده و مورد اعتراض شاکیان قرار گرفته و شاه شجاع در مکتوبی اورا به عنابیات خود مستظهر می داد. این سید بزرگوار در شیراز هنگامی که شاه نعمت الله ولی به آنجا آمده بود به خدمت او رسیده و آرامگاه کوچک او در سمت شمال غربی شیراز خارج از شهر به مسافت یک میدان در وسط قبرستانی واقع است. شاعر در بیت سوم این غزل از کار خیر احداث قنات ابوالوفاء یاد کرده است . شاعر در بحبوبه کدورت با شاه شجاع این غزل را سروده و به مناسبتی و در ازاء محبتی با افزودن بیت دهم آن را به نام خواجه ابوالوفا می کند وهمانطور که گفته شد به هنگام سرودن هم بی وفایی شاه شجاع و هم کار خیر ابوالوفاء را منظور نظر داشته و در غزل به صورت ایهام بدان اشاره کرده است.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

سحر بلبل حکایت با صبا کرد که عشق روی گل با ما چه‌ها کرد
از آن رنگ رخم خون در دل افتاد و از آن گلشن به خارم مبتلا کرد
غلام همت آن نازنینم که کار خیر بی روی و ریا کرد
من از بیگانگان دیگر ننالم که با من هر چه کرد آن آشنا کرد
گر از سلطان طمع کردم خطا بود ور از دلبر وفا جستم جفا کرد
خوشش باد آن نسیم صبحگاهی که درد شب نشینان را دوا کرد
نقاب گل کشید و زلف سنبل گره بند قبای غنچه وا کرد
به هر سو بلبل عاشق در افغان تنعم از میان باد صبا کرد
بشارت بر به کوی می فروشان که حافظ توبه از زهد ریا کرد
وفا از خواجگان شهر با من کمال دولت و دین بوالوفا کرد


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

سحر بلبل حکایت با صبا کرد     که عشق روی گل با ما چها کرد
نقاب گل کشید و زلف سنبل       گره بند قبای غنچه وا کرد
به هر سو بلبل عاشق به افغان   تنعم از میان باد صبا کرد
ار ان رنگ رخم خون در دل انداخت     وزین گلشن به خارم مبتلا کرد
خوشش باد آن نسیم صبحگاهی       که درد شب نشینان را دوا کرد
من از بیگانگان دیگر ننالم     که با من هرچه کرد آن آشنا کر
غلام همت آن نازنینم       که کار خیر بی روی و ریا کرد
وفا ا زخواجگان شهر با من       کمال دولت و دین بوالوفا کرد
بشارت بر به کوی می فروشان     که حافظ توبه از زهد ریا کرد


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر