با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ شهریور ۳۰, یکشنبه

حاجت رندان - گر می فروش حاجت رندان روا کند - غزل 186 - 239

239- حاجت رندان
گر می فروش حاجت رندان روا کند           ایزد گنه ببخشد و دفع بلا کند
ساقی به جام عدل بده باده تا دا         غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند
ما راکه درد عشق و بلای خمار هست     یا وصل دوست یا می صافی دوا کند
حقا کزین غمان برسد مژده امان           گر سالکی به عهد امنت وفا کند
گررنج پیشت آید و گر راحت ای حکیم   نسبتمکن به غیر که اینها خداکند
درکارخانه ای که ره علم و عقل نیست       فهم ضعیف رای فضولی چرا کند
مطرب بسازعود که کس بی اجل نمرد     وانکاو نه این ترانه سراید خطا کند
جان رفت در سر می و حافظ به عشق سوخت   عیسی دمی کجاست که احیای ما کند


توضیحات :
میفروش ( پیر میکده) حاجت ( نیاز ) رندان ( قلندران- راهروان راه حق ) روا کند ( برآورد) عدل ( مساوی ) جام عدل ( پیمانه مساوی ) غیرت ( رشکح حسد ) حقا (یقین است ) امان ( آسودگی امنیت ) حکیم ( دانا) غیر ( بیگانه کس دیگر ) ضعیف رای ( سست عنصر ) مطرب ( نوازنده ) بساز عود ( آهنگی بنواز ) اجل ( روز مرگ ) احیا ( زندهکردن) عیسی دم ( عیس نفس جان بخش ) سر ( آرزو ) معنی بیت 2( ای ساقی با پیمانهمساوی هم به توانگر و هم به فقیر بده تاگدا بر ثروتمندحسد نکند و غوغا درجهان به پا نکند) معنی بیت 3( ما که به دردعشق و خماری مبتلا گشته ایم درد ما را لب لعل دوست دوا می کندیا می نابچاره آن سات ) معنی بیت 6( چونعقل و دانش اندک ما پی به رازحکمت کارگاه هستی نمی بردپس درکو دریافت انسانی ناتواناست پس ای دوست در این باره کوشش بی جهت مکن )

نتیجه تفال :
1-   اگر فکر می کنید که راه خطا رفته اید هرجه زودتر تغییر مسیر بدهیدکه خداوند یاور شماست اگر شکست را قبول کنیدپیروزیرا در آینده نزدیک شاهد خواهید بود و زمانی که حتی فکرش را نمی کنید همگام و همراه کامیابی و اجرای نیت خوب خواهید بود پس اقدام کنیدو بااراده تغییر مسیر بدهید
2-   خواجه در بتهای 1-4-8- فرماید ( اگر باده فورش نیاز قلندران رابرآورد خداوندبلارا از اودقع می کندو گناهش را می بخشد)( اگررهروی در طریق معرفت بارامانت و طاعت و بندگی را به مقصدبرساند و برپیمان روز آغز استواربماندیقینبداندکه مژده ایمنی از آسیب ها و قمهای چهان به او خواهد رسید ) شما ملاحظه کنید که حافظ چقدر واضح پند می دهد مبارک باشد
3- لطفا ادامه شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

 -اگر پیر مى فروش،نیاز رندان را برآورده کند(یعنى به آنان شراب بدهد!)خداوند گناه‌مى‌گساران را مى‌بخشد و از آنان دفع بلا مى‌کند.
 ٢ -اى ساقى به همگان جام مساوى بده تا در این میان،درویش از روى رشک و حسد فتنه و
آشوب برپا نکند.[جام عدل،یعنى پیمانه‌اى که محتواى آن در هر نوبت یکسان و برابر است.]
 ٣ -اگر پویندگان وادى عشق،در حفظ امانت به عهد خود وفا کنند،به یقین مژده‌ى رهایى و آسودگى از غم و محنت خواهد رسید.[درباره‌ى این امانت بنگرید به شرح غزل ۱۸۴،بیت سوم.]
۴-اى دانشمند،رنج و آسایشى که در زندگى پیش مى‌آید،همه از جانب خداست؛آن‌ها را به‌
دیگران نسبت مده.
 ۵ -آفرینش،کارگاهى است که عقل و دانش به آن راه ندارند؛بنابراین عقل و خرد ناتوان انسان‌
چرا کنجکاوى و فضولى مى‌کند؟
 ۶ -اى مطرب،آهنگى بنواز(تا شاد باشیم)زیرا که هیچ کس بى‌اجل نمى‌میرد،و کسى که این‌
ترانه را نسراید،خطا کرده است.[این ترانه،همان اعتقاد به فرا رسیدن اجل است.یعنى کسى که به‌این اصل معتقد نباشد که کسى بى‌اجل نمى‌میرد و در نتیجه شادى نکند،راه خطایى رفته است!]
 ٧ -ما را-که درد عشق و بلاى خمار کشت-یا دیدار دوست یا شراب صاف،معالجه مى‌کند.
[علاج درد ما یا شراب صافى یا دیدار دوست است.]
 ٨ -عمر در سر شراب رفت و حافظ در آتش عشق سوخت!مسیحا نفسى کجاست که ما را دوباره‌
زنده کند؟[عیسى دم،یعنى آن که مانند عیسى با نفس خود مردگان را زنده کند.]
****
دیوان حافظ بر اساس نسخه قزوینی و خانلری


غزل به قلم علامه قزوینی :

گر می فروش حاجت رندان روا کند ایزد گنه ببخشد و دفع بلا کند
ساقی به جام عدل بده باده تا گدا غیرت نیاورد که جهان پربلا کند
حقا کز این غمان برسد مژده امان گر سالکی به عهد امانت وفا کند
گر رنج پیش آید و گر راحت ای حکیم نسبت مکن به غیر که این‌ها خدا کند
در کارخانه‌ای که ره عقل و فضل نیست فهم ضعیف رای فضولی چرا کند
مطرب بساز پرده که کس بی اجل نمرد وان کو نه این ترانه سراید خطا کند
ما را که درد عشق و بلای خمار کشت یا وصل دوست یا می صافی دوا کند
جان رفت در سر می و حافظ به عشق سوخت عیسی دمی کجاست که احیای ما کند


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

گر می فروش حاجت رندان روا کند           ایزد گنه ببخشد و دفع بلا کند
ساقی به جام عدل بده باده تا دا         غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند
ما راکه درد عشق و بلای خمار هست     یا وصل دوست یا می صافی دوا کند
حقا کزین غمان برسد مژده امان           گر سالکی به عهد امنت وفا کند
گررنج پیشت آید و گر راحت ای حکیم   نسبتمکن به غیر که اینها خداکند
درکارخانه ای که ره علم و عقل نیست       فهم ضعیف رای فضولی چرا کند
مطرب بسازعود که کس بی اجل نمرد     وانکاو نه این ترانه سراید خطا کند
جان رفت در سر می و حافظ به عشق سوخت   عیسی دمی کجاست که احیای ما کند


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر