با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ شهریور ۳۰, یکشنبه

مباش غره - من و صلاح و سلامت کس این گمان نبرد - غزل -- 256

256- مباش غره
من و صلاح و سلامت کس این گمان نبرد   که کس به رند خرابتا ظن آن نبرد
من این موقع دیرینه بهر آن دارم     که زیر خرقه کشم می کس این گمان نبرد
مباش غره بعلم و عمل فقیه مدام     که هیچکس زقضای خدای جان نبرد
مشو فریفته رنگ و بو قدح درکش       که زنگ غم زدلت جزمی مغان نبرد
اگر چه دیدهبودپاسبان تو ای دل     بهوش باش که نقد تو پاسبان نبرد
سعی کوش اگر مزد باید تای دل   کسی که کار نکرد اجر رایگان نبرد
سخن به نزد سخندان ادامکن حافظ     که تحفه کس درو گوهر به بحر و کان نبرد

توضیحات :
صلاح ( اصلاح ) این گمان نبرد ( این گمان را درباره من نمی کند ) رند خرابات 0 رند میخانه ) ظن ( گمان تصور ) مرقع ( لباس پاره پاره ) بهر ( برای به آن جهت ) می ( شراب ) کشم ( حمل کنم ) غره ( مغرور غفلت ) جان نبرد ( جان خلاص نمی کند ) مدام ( ئایماً همیشه ) دیده ( اسم مشتق چشم ) بایدت ( لازم است ) حافظ ( منادا ای حافظ ) تحفه9 () هدیه ) بحر ( دریا) کان ( معدن9 معنی بیت 1( درحق منتحقق یافت معانی صلاح و سلامت را کسی تصور نمی کند زیرا کسی درباره رند میخانه این تصور رانمی کند ) معنی بیت 4( مغرور رنگ و بوی دنیامباش بلکه شراب بخور زیرا زنگ غم از دل را غیر از می مغان چیز دیگری از بین نمی برد )معنی بیت 7( حافظ در نزد سخندان حرف مزن زیرا کسی جواهر و در رابه دریاو معدن آن نمی برد )

نتیجه تفال :
1-   انسانمهربان و دلسوزی هستی ولی کمی بددل و بدگمان این بددلی را از خوددور کن که موفق هستی
2-      به آنچه داری و به آنچه عمل م یکنی مغرور نشو بدانهرچه داری و داشتی از خداونداست و اگر او این چنین اراده نمی کرد تو نیز چنین نبودی پس به جای غرور از خوبی هایت در جهت رضایت و سود خلق خدا استفاده کن
3-      عاشق شیاطین انسان نمانباش و بدان چون حجاب چهره آنان بیفتددر سیرت و صورت حیوانی بیشتر نیستند آنان متاسفانه امثال تور ا که انسانهای ساده و زودباوری هستی می خواهندبه ورطه هلاکت بکشانند
4-      خواهر و برادر عزیزم چشمهای خود رابه خوبی باز کنید و بدایندکه عمر طلاست و گوهر عمر هرگز بر نمی گردد پس بیهوده آن را ازدست ندهید که پشیمانی هرگز سودینداردعزیزم اگ راین آسمان عاق نبودهرگز سینه اش صاف و پاک و آبی نبود و اگر خورشید عاشق نبود د رجمال او نور نبود و اگر دریا از عشق آگاه نبود قرار و آرامش می داشت بنابراین همه عاشقند پس آنکه صبر ندارد عاشق نیست
5-      اگ رانتظار کمک و یاری دیگران را داری خودت نیز به دیگران یاری رسان چرا که در مث است بار هردست بدهی با همان دست خواهی گرفت
6-      سخنی را که می خواهی در جمع بازگو کنی سعی کنحسابشده و سنجیده بگویی که آنچه تو بر زبان می آوری نشانه ای از باطن و شخصیت توست پس آگاه باش و سخن سنجیده بگجو در هر حال به ایزد یکتا پناه بیاور و ازاو مددجو و اینجانب را نیز ار دعای خیر بی نصیب مگذار
7-      خواجه در بیت های 3-5- به ترتیب فرماید ( ای فقیه به علم و عمل مغرور مباش زیرا هیچ کس از قضای خداوند جان به در نبرده است  و مرگ حتم یاست ) ( ای دل اگر چه چشم پاسبان تو می باشد ) اما هوشیار باش که عشق جانان را از تو نگیرد ) خود تفسیر کنید )


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

#####

غزل به قلم علامه قزوینی :

#####

غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

من و صلاح و سلامت کس این گمان نبرد   که کس به رند خرابتا ظن آن نبرد
من این موقع دیرینه بهر آن دارم     که زیر خرقه کشم می کس این گمان نبرد
مباش غره بعلم و عمل فقیه مدام     که هیچکس زقضای خدای جان نبرد
مشو فریفته رنگ و بو قدح درکش       که زنگ غم زدلت جزمی مغان نبرد
اگر چه دیدهبودپاسبان تو ای دل     بهوش باش که نقد تو پاسبان نبرد
سعی کوش اگر مزد باید تای دل   کسی که کار نکرد اجر رایگان نبرد
سخن به نزد سخندان ادامکن حافظ     که تحفه کس درو گوهر به بحر و کان نبرد


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر