با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۲۱, دوشنبه

يارب امان ده - چندان که گفتم غم با طبيبان - غزل 383 - 445

445- يارب امان ده
چندانكه گفتم غم با طبيبتم     درمان نكردند مسكين غريبان
ردج محبت بر مهر خود نيست       يارب مبادا كام رقيبان
آن گل كه هر دم در دست باديست       گوشرم بادت از عندليبان
مادرد پنهان با يار گفتيم       نتوان نهفتن درد از طيبان
يارب امان ده تا بازيند   چشم محبان روي حبيبان
اي منعم آخر بر خوان جودت       تا چند باشيم از بي نصيبان
حافظ نگشتي شيداي گيتي     گر مي شنيدي پند اديبان

توضيحات :
معني بيت 1( هر ندازه غم هجران و عشق خود رابا پزشكان در ميان نهادم نتوانستند بيچارگان عالم عشق را علا ج كنند ) معني بيت 2( مهر محبت بر صندوقچه معشوق نخورده است زيار در محبت او نقصاني پيش آمده و آن نام و نشان سابق را ندراد اي خدا مبادا كه رقيبان به آن دستبرد ي زده و به مراد خود رسيده باشند و جانان مرا از ما دلسرد كرده باشند ) معني بيت 3( به آن گلي كه ه رلحظه در دست كسي است و ياري كه هر لحظه با كسي همنشين مي باشد بگويي از بلبلان عاقت شرم داشته ابش ) معني بيت 6( اي ولي نعمت واي جانان در سفره وصل تو ما تا چه موقع از محرومان باشيم ) معني بيت 7( حافظ اگر نصيحت اديبان را گوش مي كرد شيدا و ديوانه جهان نمي شد )

نتيجه تفال :
1-   لسان الغيب در بيت هاي 5-4- به ترتيب فرمايد ( خدايا به عمر ما آنقدر مهلت بده كه عاشقان بتوانند روي معشوقان را ببينند ) ( ما درد نهاني خودمان را به يار گفتيم زيرا كه يار پزشك بيمار عشق ماست پس درد را از پزشك پنهان كردن جايز نمي باشد ) خود تفسير كنيد
2-   شما اسرار دل را باه ركسي فاش م يكند كه به صالح نيم باشد چون حسودان و رقيبان هردو در كمين هستن پس لازماست قدري خوددار باشيد وبا متانت عمل نيد و راز خود را فقط با افراد صالح و با تجربه و دلسوز در ميان گذاريد
3-   اين نيت داراي شدت و ضعف فراوان مي باشد و هر چه در لابلاي اشعار و طالع سير م يكنم جاي درخشاني ديده نمي د زيرا ممكن است اين نيت از شدت غروزيا از دشت درماندگي يا از وي شوخي يا از شدت علاقه باشدولي هرچه باشد فعلاً انجام اين نيت به صالح شما نمي باشد اگر مي وانيد از آن صرف نظر كنيد و گرنه به كي از ماهد متبركه برويد و ضمن دعا نذر خود را ادا كنيد و با خلوص نيت از خداوند بخواهيد كه گشايش حاصل گردد
4-   از زمان بهره بگيريد وصب رو حوصله را از دست ندهيد و بر اعصبابتان مسلط شويد و دست از لجبازي برداريد زيرا فرزندم هر پلك زدن نشانه مرگ يك لحظه است و مژده ها سوگواران سياه پو ش د مات قتل عام لحظه هايند : بنابراين توصيه مي كنم به مسافرت برويد چون به زودي موقعيت بسيار خوبي در انتظار شماست و خود نمي دانيد بطوريكه زندگي شما داراي تحول بزگي مي گردد و اگر عجله نداشته باشيد عواملي باعث مي شود تا رد آينده شاهد موفقيت را در آغوش بگيريد .
5-   رنگ بنفش يا نخودي را برايتان پيشنهاد م يكنم كه بر ملاحت و زيبايي شما مي افزايد و موحب مي شود تا با اتاي به نفس بيشتر و صلابت و قدرت بيشتري در اين راه گام برداريد ضمناً نگراني شما بر اثر وسواس و پريشاني خاطر است ه با دعا و نيايش يا شنيدن موسيقي وگردش بر طرف مي شود


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معاني لغات غزل (383)
چندان: هر قدر، هرچقدر.
درمان نكردند، مسكين غريبان: غريبان مسكين را درمان نكردند.
گُل: 1- گُل، 2- (استعاره) محبوب.
گو شرم بادش: بگو شرمش باد، بگو خجالت بكشد.
عندليبان: 1- بلبلان، 2- (استعاره) عاشقان.
مُحِبّ: دوستدار، عاشق.
حبيب: محبوب، معشوق، دوست.
نهفتن: پنهان كردن.
دُرج: صندوقچه كوچك جاي جواهر، كنايه از دهان معشوق كه حاوي مرواريدهاي دندان است.
دُرج محبت: (اضافه تشبيهي) محبت به دُرج تشبيه شده.
مُهر: نشان، مُهر و موم.
مبادا، كام رقيبان: به كام رقيبان مبادا.
مُنعِم: توانگر، صاحب نعمت.
خوان: سفره طعام.
خوانِ جود: (اضافه تشبيهي) جود و كرم به خوان و سفره تشبيه شده.
نصيب: بهره.
شيدا: واله، ديوانه.
اديب: ادب آموز، استادِ ادب.

معاني ابيات غزل (383)
(1)   هر چقدر كه غم دل خود را با طبيبان گفتيم، غريبان مستمند را درمان نكردند.
(2)   به آن گلي كه هر لحظه در دست اختيار بادي قرار مي گيرد بگو كه از روي بلبلان خجالت بكشد.
(3)   خدايا، فرصت و مهلت بده تا چشم عاشقان بار ديگر روي معشوقان را ببيند.
(4)   ما درد دروني خود را با يار در ميان گذاشتيم. (چراكه) درد را نمي توان از طبيب پنهان كرد.
(5)   مُهرِ صندوقچه بر جاي خود نيست. خداوندا! مبادا كه مدعيان (با دستبرد زدن به آن) به كام و مراد خود رسيده باشند.
(6)    اي توانگر آخر تا كي و تا چند ما از آنهايي كه از سفره كرم تو بهره اي نبردند باشيم؟
(7)   حافظ! اگر پند اساتيد ادب را مي شنيدي در دنيا به شيدايي و ديوانگي مشهور نمي شدي.


شرح ابيات غزل (383)
وزن غزل: مستفعلن فع مستفعلن فاع
بحر غزل: مجتّث مثمّن محجوف مُسبغ
٭
اين غزل در زمان شاه شجاع و مربوط به اوايل فرجه و زماني است كه ابر كدورت بر روابط فيمابين سايه افكنده بوده است. چنين استنباط مي شود كه شاعر پس از يك ملاقات با شاه شجاع و احساس سردي و برودتِ او، اين غزل را سروده است.
شاعر مي گويد هر چقدر درباره كار و امور خود به شاه توضيح دادم و ادلّه آوردم مؤثر واقع نشدو چنين مي نمايد كه شاه شجاع هر لحظه گوشش به گفته هاي ديگري است و دوستي كه هر لحظه در اختيار اراده ديگري باشد بايد از روي عاشقان اصيل خود خجالت بكشد. خدايا فرصتي ديگر فراهم كن تا بار ديگر چشمم به روي او بيفتد، شايد بتوانم او را بر سر مهر بياورم. من در كمال صداقت مسايل و مشكلات را با او در ميان نهادم، آخر نمي توان درد را از طبيب پنهان كرد اما آنچه بر ما معلوم شد اين است كه شاه شجاع آن محبت و يكرنگي سابق را ندارد و خدا كند كه رقيبان و مدعيان و دشمنان من او را با خود همراه و همفكر نكرده باشند. كسي نيست به شاه شجاع بگويد تا كي من بايد از سفره كَرَم تو بي نصيب و از مقرّري محروم باشم؟
شاعر در بيت آخر خطاب به خود چنين نتيجه گيري مي كند كه اگر اندرزهاي خواجه تورانشاه را شنيده و به آن عمل مي كرد امروز چنين سرگشته و در كار خود حيران و درمانده نبود.
در پايان مضمون بيت چهارم را در ويس و رامين چنين مي خوانيم:
چرا راز از طبيب خويش پوشم                                              بلا پيش آورد گر بيش كوشم


غزل به قلم علامه قزوینی :

چندان که گفتم غم با طبيبان درمان نکردند مسکين غريبان
آن گل که هر دم در دست باديست گو شرم بادش از عندليبان
يا رب امان ده تا بازبيند چشم محبان روی حبيبان
درج محبت بر مهر خود نيست يا رب مبادا کام رقيبان
ای منعم آخر بر خوان جودت تا چند باشيم از بی نصيبان
حافظ نگشتی شيدای گيتی گر می‌شنيدی پند اديبان


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

چندانكه گفتم غم با طبيبتم     درمان نكردند مسكين غريبان
ردج محبت بر مهر خود نيست       يارب مبادا كام رقيبان
آن گل كه هر دم در دست باديست       گوشرم بادت از عندليبان
مادرد پنهان با يار گفتيم       نتوان نهفتن درد از طيبان
يارب امان ده تا بازيند   چشم محبان روي حبيبان
اي منعم آخر بر خوان جودت       تا چند باشيم از بي نصيبان
حافظ نگشتي شيداي گيتي     گر مي شنيدي پند اديبان


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر