با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۲۱, دوشنبه

پيام دوست - انت رواح رند الحمی و زاد غرامی - غزل 469 - 489

489 - پيام دوست
اتت روانح رند الحمي و زاد غرامي   فداي خاك د ردوست باد جان گرامي
پيام دوست شنيدن سعادت است و سلامت من المبلغ عني الي سعاد سلامي
بيا به شام غريبان و اب ديده من بين     بسان باده صافي در آبگينه شامي
اذا تعزد عن ذي الاراك طائر خير     فلا تعرد عن روضها انين حمامي
بسي نماند كه روز فراق يار سر آيد   رايت عن هصبات الحمي قباب خيامي
خوشا دمي كه در آيي و گويمت به سلمت     قدمت خير قدوم نزلت خير مقامي
بعدت منك وقد صرت ذائبا كهلال   اگر چه روي چو ماهت نديده ام به تمامي
وان دعيت بخلد و صرت ناقص عهد           فما تطيب نفسي و ما استطاب منامي
اميد هست كه زودت به بخت نيك ببينم       تو شاد گشته ه فرماندهي و من به غلامي
چو سلك در خوشاب است شعر نغز تو حافظ     كه گاه لطف سبق مي بد زنظم نظامي

توضيحات :
معني بيت 1( بوي خوش عود به اقامتگاه معشوق رسيد و بر علاقه من افزود جان عزيز و گرامي فداي خاك درگاه محبوب باد )معني بيت 20 پيغام محبوب شندين كمال سعادت و خوشبختي است كيست كهاز من به سعاد(  معشوق ) سلامي برساند ) معني بيت 3( هنگام شام غريبان بيا و اشك چشم مرا چون شراب خالص در شيشه شفاف مي نگاه كن ) معني بيت 4( مانند پرنده و مرغ سعادت د رمحلي كه ذي الراك ( محلي در يمامه ) ناميده مي شود نغمه سرايي و ناله كند ( مفهوم = خدا كند كه كبوتر دل من با اين پرندگان هم آواز شود ) معني بيت 5( به زودي روز فراق پايان مي پذيرد زيرا از پشت  كوهها و پشته ها چادر هاي بر پا ساخته و آماده محبوب را ديدم ) معني بيت 6( چقدر خوش است آن لحظه اي كه به سلامت از در داخل شوي در حالي كه سالم آمدهاي بگويم با قدم خير به مقام خير آمدي ) معني بيت 70 از تو دور شدم و همانا مانند ماه يك شبه ذوب شدم اگر ه چهره چون ماه تو را كامل نديدم ) معني بيت 8( اگربه بهشت خوانده شوم در همان حال پيمان دوستي را پاره مي كنم زيرا جان من خوش نيست و خوابم گوارا نمي باشد كه گفته اند بهشت صحبت ياران همدم است )

نتيجه تفال :
1-   لسان الغيب در بيت 9-10 به ترتيب فرمايد ( اميدوارم كه بخت بلند يارم شود و ترا هر چه زودتر ببينم پس تو بفرماندهي و ن به فرمانبرداري شاد گرديم ) ( اي حافظ شعر پاك تو چون گوهر و در ناب است زيرا از نظر مقام و منزلت از شعر نظامي شاعر قرن ششم پيشي مي گيرد
2-   در تب و تاب اين نيت و كار و نتيجه آن ميباشيد در حالي كه نويد پيروزي و موفقيت تا حدودي به شما نشان داده شده است پس اين بي تابي نتيجه ترديد و وسواس شما مي باشد با اينكه مقدمات اين نيت هنوز كاملاً فراهم نگرديده اما امكانات حصول وانجام آن درحال شكل گرفتن و اقدام مي باشد پس عجله و شتاب را نداشته باشيد
3-   مسافرتي مهم و مفيد د رجريان مي باشد و ميافر شما در حال انجام امور و اقدامات مربوط مي باشد پس نگران نباشيد كه روزگار بر روفق مراد است از نظر مالي و شغلي نيز به زودي تحولات مهمي در كل زندگي شاهد خواهيد بود كه به نفع شماست از نظر علمي نيز سعي نيد بر رقيبان خود با سرعت عمل و توكل بر خداوند پيروز شويد
4-   فرزندم سنگهاي زينتي خوش شانس عبارتند از مرد فيروزه سنگ لاجورد با اينكه سنگ هستند ولي د ركل جهان انسانهاي طماع زيادي به خاطر آنها جان فدا مي كندد به خدا قسم شما از يان سنگها با رزش تر هستيد قدر خود را بدانيد و تلاش مهر محبت اخلاص و لبخند را از دست ندهيد


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معاني لغات غزل (469)

اَتَتْ: (فعل ماضي مفرد مؤنث غايب) از ريشه (اَتي- يأتي) و از باب ضرب: آمد.

روائح: (جمع رايحه) بوهاي خوش.

رَند: نام درختي خوشبوي بياباني و به عود هم رَند گويند.

حِمي: قُرقگاه، چراگاه اختصاصي، كنايه از محل اقامت اختصاصي معشوقه.

زاد: (فعل ماضي مفرد مذكر غايب) از باب ضرب: زياد شد.

غَرام: عشق و محبت، شيفتگي.

مِن: از.

مُبَلّغ: (اسم فاعل و از باب تفعيل) كسي كه تبليغ مي كند.

عَنّي: (عَنْ + ي) از من.

الي: به سوي.

سُعاد: (از عرايس شعر عرب) اسم معشوقه.

شام غريبان: شامگاه و شب مردم غريب كه شبي اندوهبار است و اين اصطلاح از شب يازدهم محرم كه به نام شام غريبان آل حسين ناميده مي شود اصطلاح شده است.

آبگينه: شيشه.

آبگينه شامي: شيشه شامي، ظروف شيشه‌يي كه از شامات و شهر حلب به اطراف بلاد مي بردند و شهرت مرغوبيت داشت.

اِذا: (ادات شرط) هرگاه.

تَعَزَّد: (فعل ماضي از باب تفعّل) با شوق و طرب آواز بخواند، اِلحانِ تغنّي كند.

عن: از.

ذِي الاَراك: (مخفف ذي الاراكه) نام محلي در يمامه كه در آنجا درختِ مسواك مي رويد و قبلاً در غزل 445 بيان شد.

طائر: طاير، پرنده.

طائر خير: پرنده فرخنده، مرغ مبارك پيام.

فَ: پس.

لا: (حرف نفي) نه.

تَفَرَّد: تنها و فرد.

فلا تَفَرَّد: پس تنها و يك جانبه و منفرد مباد.

رَوضِها: مرغزارهاي آن، مرغزارهاي سُعادِ معشوقه.

اَنينُ: ناله.

حَمام: به هر مرغي كه دور گردنش طوق باشد حمام گويند مثل قمري و نوعي كبوتر.

حمامي: (حمام+ ي) كبوتر من، فاخته من، مرغ طوقدار من.

رأيتُ: (فعل ماضي متكلم وحده) ديدم.

هَضَبات: (جمع هَضَبَه) تپّه ها و پشته ها.

قُباب: قُبّه ها.

خِيام: خيمه ها.

قَدِمتَ: (فعل ماضي مفرد مخاطب) آمدي، وارد شدي، قدم نهادي.

خير: خوب.

خيرَ قدومٍ: با قدمِ خير و خوب.

نَزَلْتَ: فرود آمدي.

خيرُ مقامٍ: به جاي خير و خوب.

بَعِدْتُ: (ماضي متكلم وحده) دور شدم.

مِنكَ: از تو.

وَ قَد: (و+ قد) و به تحقيق.

صِرْتُ: (فعل ناقض ماضي متكلم وحده) شدم.

ذائباً: (اسم فاعل) ذوب كننده.

كَ:‌ مثل.

هلال: ماه نو.

دُعَيْتُ: (ماضي مجهول) دعوت شدم، خوانده شدم.

خلد: جاويدان، كنايه از بهشت.

ناقض: (اسم مفعول) نقض كننده، شكننده.

ناقض عهد: شكننده پيمان.

فَما تُطَيِّبُ: (فَ + ما + تُطيّب) پس خوش و خوب نشود.

نَفْسي: (نفس + ي) وجود من، جسم من.

وَ ما اَسْتَطاب: (و + ما + استطاب) فعل ماضي به معناي گوارا نمي شود.

منامي: خوابگاه من، خواب من.

سِلك: رشته.

دُرّ: مرواريد.

خوشاب: آبدار، خوش آب و رنگ.

نغز: خوش و خوب و بديع.

گاهِ لطف: به هنگام لطيف شدن.

سَبَق: رجحان.

سَبَق مي برد: پيشي مي گيرد، رجحان و برتري مي جويد.

نظامي: ابومحمد الياس بن يوسف نظامي گنجه‌يي.

معاني ابيات غزل (469)

(1) بوي خوش درخت رَند از اقامتگاه قرق شده معشوق آمد و شيفتگي و شوق من افزون شد. جان عزيز فداي خاكِ درِ معشوق باد.

(2) شنيدن پيغام دوست باعث خوشبختي و سلامتي مي شود. كيست كه سلام مرا به سُعاد (محبوب) برساند.

(3) به شب هنگام و در شام اندوه بار من بيا و اشك مرا تماشا كن كه مانند شراب قرمز زلالي در شيشه شفافي مي درخشد.

(4) هرگاه مرغ فرخنده پيامي در موضع اراك آوازي خوش بركشد ناله اندوه بار كبوتر من از آواز مرغزار آنجا جدا و پراكنده و متفرّق مباد.

(5) چيزي نمانده كه ايام دوري معشوق به پايان برسد. من از بلنديهاي قرقگاه محبوب، قبّه ها و تحدّب خيمه‌ها را مشاهده مي كنم.

(6) چه خوش است آن لحظه‌يي كه از در درآيي و من به تو بگويم قدمت مبارك، در بهترين جايگاه فرود آمدي.

(7) هر چند كه روي چون ماه شب چهارده ات را به تمام و كمال نديده ام، از تو دور افتادم و مانند شب اول گداخته و لاغر شدم.

(8) اگر به شرط آنكه عهد دوستي را بشكنم به بهشت دعوت شوم الهي كه هرگز به وجود من خوش نگذرد و خواب بر من گوارا نباشد.

(9) اميد من اين است كه ترا هر چه زودتر در اوج نيك بختي ببينم. در حالي كه تو به فرمانروايي دلشاد و من به فرمانبرداري تو خرسند باشم.

(10) حافظ، شعر لطيف و بديع تو به مانند رشته مرواريد خوش آب و رنگي است كه در مقام لطافت گوي سبقت را از شعر نظامي مي ربايد.

شرح ابيات غزل (469)

وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن

بحر غزل: مجتّث مثمّن مخبون

٭

خواجو كرماني:

گر آفتاب نباشد تو ماه چهره تمامي كه آفتاب بلندي، چو بر كناره بامي

٭

عماد فقيه:

علي منازل سلمي تحيّتي و سلامي هُناكَ روضهِ السني و تلك دارِ سلامي

٭

جلال عضد:

اِذا نَزَلتَ به بغدادَ و هي دار سلامي فَقُل منازلَ سلمي علي حماكَ سلامي

٭

در طول مدت دو سال و كسري غيبت شاه شجاع از شيراز و تسلط شاه محمود بر پايتخت، بين حافظ و شاه شجاع روابط و مكاتبات برقرار بوده است. غزل هايي كه حافظ در اين مدت سروده و در آن اشارات فراواني وجود دارد، دليل بر اين است كه شاعر در هر مرتبه نامه نگاري غزلي حاوي پيام سياسي و يا احوالپرسي توسط پيك براي شاه متواري ارسال مي نموده است.

اين غزل پس از رسيدن نامه و خبري كه از آن بوي فتح و پيروزي به مشام طرفداران شاه شجاع رسانيده شده و در پاسخ آن نامه سروده شده است. شاعر در بيت دوم مي فرمايد: (پيام دوست شنيدن سعادت است و سلامت) و اين به معناي آنست كه نامه و پيام تو رسيد و در بيت سوم حافظ مي گويد اي شاه شجاع به شيراز بيا و مشتاقان خود را در انتظار ببين و در بيت عربي به اين نكته اشاره دارد كه پرنده خوش خبر به محض اينكه از شهر و ديار محبوب آواز خوش سر دهد در شهر شيراز هم همه پرندگان با او همصدا مي شوند و بالاخره در بيت پنجم چنين پيش بيني مي كند كه ايام فراق به سر رسيده و چيزي نمانده كه طلايه لشكر شاه نمودار گردد. سپس در بيت ششم اضافه مي كند كه (خوشا دمي كه درآئي و گويمت به سلامت …).

بالاخره در ابيات 7، 8 و 9 به تعريف و ستايش شاه پرداخته و اشتياق خود را به ديدار و خدمتگزاري او بازگو مي كند.

شاعر در بيت مقطع غزل از نظامي گنجه‌يي نام برده و منظور كلام او اين است كه اشعار نظامي به مانند رشته مرواريد آبدار است و در مقام تفاخر اشعار خود را با آن مقايسه كرده و اشعار برجسته و لطيف خود را با اشعار او قابل مقايسه مي داند.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

انت رواح رند الحمی و زاد غرامی فدای خاک در دوست باد جان گرامی
پيام دوست شنيدن سعادت است و سلامت من المبلغ عنی الی سعاد سلامی
بيا به شام غريبان و آب ديده من بين به سان باده صافی در آبگينه شامی
اذا تغرد عن ذی الاراک طار خير فلا تفرد عن روضها انين حمامی
بسی نماند که روز فراق يار سر آيد رايت من هضبات الحمی قباب خيام
خوشا دمی که درآيی و گويمت به سلامت قدمت خير قدوم نزلت خير مقام
بعدت منک و قد صرت ذابا کهلال اگر چه روی چو ماهت نديده‌ام به تمامی
و ان دعيت بخلد و صرت ناقض عهد فما تطيب نفسی و ما استطاب منامی
اميد هست که زودت به بخت نيک ببينم تو شاد گشته به فرماندهی و من به غلامی
چو سلک در خوشاب است شعر نغز تو حافظ که گاه لطف سبق می‌برد ز نظم نظامی


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

اتت روانح رند الحمي و زاد غرامي   فداي خاك د ردوست باد جان گرامي
پيام دوست شنيدن سعادت است و سلامت من المبلغ عني الي سعاد سلامي
بيا به شام غريبان و اب ديده من بين     بسان باده صافي در آبگينه شامي
اذا تعزد عن ذي الاراك طائر خير     فلا تعرد عن روضها انين حمامي
بسي نماند كه روز فراق يار سر آيد   رايت عن هصبات الحمي قباب خيامي
خوشا دمي كه در آيي و گويمت به سلمت     قدمت خير قدوم نزلت خير مقامي
بعدت منك وقد صرت ذائبا كهلال   اگر چه روي چو ماهت نديده ام به تمامي
وان دعيت بخلد و صرت ناقص عهد           فما تطيب نفسي و ما استطاب منامي
اميد هست كه زودت به بخت نيك ببينم       تو شاد گشته ه فرماندهي و من به غلامي
چو سلك در خوشاب است شعر نغز تو حافظ     كه گاه لطف سبق مي بد زنظم نظامي


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر