با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۲۱, دوشنبه

دلم را مشكن - چو گل هر دم به بويت جامه در تن - غزل 389 - 443

443- دلم را مشكن
چون گل هردم به بويت جامه در تن     كنم چاك از گريبان تا به دامن
تنت را ديد گل گويي حه در باغ           چو مستان جامه را بديد برتن
من از دست غمت مشكل برم جان         ولي دل را تو آسان بدي از من
به قول دشمنان برگشتي از دوست           نگرددهيچ كس با دوست دشمن
تنت در جامه چون در جام باده       دلت در سينه چون در سيم آهن
ببار اي شمع اشكاز چشم خونين       كه سوز دل شود ب رخلق روشن
ممكن كز سينه ام آه جگر سوز         بر آيد همچو دود از راه روزن
دلم را مشكن و در پا مينداز         كه دارد در سر زلف تو مسكن
چون دل در زلف تو بسته ست حافظ     بدينسان كار او در پا ميفكن

توضيحات :
معني بين 1( دايما ً به اميد تو به شوق ديدارت مانند گل جامه را تاگريبان چاك مي زنم ) عني بيت 2( گويا گل در باغ تن زيباي تورا ديده كه مانند افراد مست و بيقرار از رشك وحسد جامه خود را از تن پاره مي كند و از غنچه به گل تبديل مي وشد ) معني بيت 5( تن زيبا يتو در ميان لباس نازك و لطيف مانند شراب در جام لطيف و زيا نمايان مي شود و در سينه سفيد و بلورين تو قلبي چون سنگ ساه و سخت و جود دارد ) معني بيت 6( اي شمع اشك ببار زيار داغ دل تو برمردم آشكار مي شود پس چون نتوانستي را زعشق را پنهان سازي شايسته گريه خونبار هستي ) معني بيت 7( ا زدوستان روي بر مگردان وكاري مكن كه از روزنه و منقذ سينه ام آه جگر سوز خارج شود ) معني بيت 9( از آنجاييكه حاظ دل به گيسوي تو بسته است پس اين گونه كار او را ناديده مگير و كوچك نشمار )‌

نتيجه تفال :
1-   در اين ماه درباره كاري ه در پيش داريد شخصا ً اقدام كنيد و پا به ميان بگذاريد و قبل از اينكه آن عمل ار انجام دهيد با يكي از آشنايان آگاه و با نجربه و دلسوز مشورت كنيد بدانيد كه با توكل به خدا به مرادتان مي رسيد 
2-    غم خوردن و ناله كردن دردي را دوا نمي كند بلكه شما را افسرده و رنجور مي سزد پس بيهوده خودرا به آب و آتش نزنيد و ا زفلسفه وجودي ااده و تفكر كمكبگيردي و با شتاب و عجله كارها را پيچيده تر نسازيد از نيروي ايمان و عتقاد همراه با توكل به خدا و همگامبا فعاليت و خرد و عقل اين كار را عملي سازيد
3-   تا يك ماه ديگر تمام ناراحتي هاي شما رفع مي شود و اوضاع بروفق مراد خانواده و جنابعالي مي باشد و كار و نيت شما عملي مي گردد پس آسين ها را بلا بزندي و اقدام كنيد
4-   اين نيت عملي مي گردد ولي شتاب آفت و بلاي آن مي باشد ابتدا مقدمات لازم را فراهم سازدي و واهمه نداشته باشيد
5-   عزيزم اگر پيام هستي و عشق را دريافت نكرديد به فرستنده دست نزنيد گيرنده هاي خودر ا تنيم كنيد
6-   به پدر و مادر احترام بگذاريذ و همسر را دوست بداريد و دست ا زلجبازي برداريدملاقات مهمي و مسافرتي خوب در پيش داريد
7-   خواجه در بيتهاي 3-4-8- به ترتيب فرمايد ( من از غمت نمي توانم جانم را خلاص كنم و نجات دهم زيرا تو دل را به آساني از من گفت ي) ( يا سخن و كاري دشمنان از دوستان دوري كردي درحالي كه هيچ كس نبايد با دوست خود دشمن شود ) ( دلم را خوار مكن زيرا جاي و مسكن او رد گيسوي توست ) تفسير كنيد


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

غزل 389 
وزن: مفاعیلن مفاعلین فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)

۱ به امید دیدار تو هر لحظه مثل گل پیرهن خود را از یقه تا دامن چاک می‌زنم.
به بویت: با رسیدن بویت، یا به امید و انتظارت. به هر دو معنی مجموعاً نظر داشته است.
با توجه به اینکه گل ابتدا غنچه بوده و وقتی پیراهنش را چاک زده گل شده است، می گوید من هم هر لحظه که بوی وجود تو را می‌شنوم به امید دیدنت مثل گل (غنچه) پیراهنم را چاک می‌زنم یعنی شکفته می‌شوم.
2 گوئی گل تن تو را در باغ دید؛ که مثل مستان جامه بر تن خود درید.
می‌گوید تن تو چنان زیبا بود که وقتی گل آن را در باغ دید از زیبائی آن بر سر شوق و نشاط آمد و مثل مست‌ها جامه بر تن خود درید – گل ابتدا غنچه بود، با دیدن تن تو که از گل لطیف‌تر است مست شد و از شوق جامهٔ خود را پاره کرد: شکفته شد.
3 من از دست غم تو مشکل بتوانم جان بدر برم؛ امّا تو دل مرا به آسانی بردی.
4 بر اثر گفته دشمنان به دوست بی‌مهر شدی؛ هیچ‌کس با دوست خود دشمن نمی‌شود.
5 تن تو در پیراهن مثل شراب در جام؛ و دلت در سینه مثل آهن میان نقره است.
یعنی همانطور که رنگ و لطافت شراب از پشت شیشه جام به چشم می‌آید، لطافت و رنگ تن تو از پشت پیراهن منعکس می‌شود. ولی در سینه سفید نقره‌ای دلی سخت مثل آهن داری.
6 ای شمع از چشم خونین اشک ببار؛ زیرا راز نهان دلت بر مردم آشکار شده است.
فتیله را دل شمع و سوختن آن را سوز دل شمع پنداشته و اشکی را که از زیر شعله سرخ‌فام می‌چکد، اشکی که از چشم خونین می‌بارد به حساب آورده است. به شمع عاشق‌پیشه می‌گوید چون سوز دلت آشکار شده و به عاشقی شهره شده‌ای دیگر روزگار خوشی نخواهی داشت. پس از چشم خونین اشک ببار.
7 چنین رفتاری مکن وگرنه آهی جگرسوز از سینه‌ام بیرون خواهد آمد؛ مثل دود که از راه روزن بیرون می‌آید.
روزن: هر سوراخ و شکاف و منفذی که در دیوار اطاق و جز آن باشد، منفذ، دریچه.
8 دلم را مشکن و پامال مکن؛ زیرا بر سر زلف تو جای دارد.
9 از آنجا که حافظ دل خود را به زلف تو بسته؛ به این صورت کار او را زیر پا مگذار.
یعنی وقتی حافظ به تو تعلق خاطر پیدا کرده این‌گونه به او بی‌اعتنائی مکن.


غزل به قلم علامه قزوینی :

چو گل هر دم به بويت جامه در تن کنم چاک از گريبان تا به دامن
تنت را ديد گل گويی که در باغ چو مستان جامه را بدريد بر تن
من از دست غمت مشکل برم جان ولی دل را تو آسان بردی از من
به قول دشمنان برگشتی از دوست نگردد هيچ کس دوست دشمن
تنت در جامه چون در جام باده دلت در سينه چون در سيم آهن
ببار ای شمع اشک از چشم خونين که شد سوز دلت بر خلق روشن
مکن کز سينه‌ام آه جگرسوز برآيد همچو دود از راه روزن
دلم را مشکن و در پا مينداز که دارد در سر زلف تو مسکن
چو دل در زلف تو بسته‌ست حافظ بدين سان کار او در پا ميفکن


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

چون گل هردم به بويت جامه در تن     كنم چاك از گريبان تا به دامن
تنت را ديد گل گويي حه در باغ           چو مستان جامه را بديد برتن
من از دست غمت مشكل برم جان         ولي دل را تو آسان بدي از من
به قول دشمنان برگشتي از دوست           نگرددهيچ كس با دوست دشمن
تنت در جامه چون در جام باده       دلت در سينه چون در سيم آهن
ببار اي شمع اشكاز چشم خونين       كه سوز دل شود ب رخلق روشن
ممكن كز سينه ام آه جگر سوز         بر آيد همچو دود از راه روزن
دلم را مشكن و در پا مينداز         كه دارد در سر زلف تو مسكن
چون دل در زلف تو بسته ست حافظ     بدينسان كار او در پا ميفكن


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۲ نظر: