با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۱۷, پنجشنبه

حلقه خم گيسو - ما پيش خاك پاي تو صد رو نهاده اين - غزل 365 - 422

422- حلقه خم گيسو
ما پيش خاك پاي تو صد رو نهاده اين       روي و رياي خلق به يكسو نهاده ايم
ننهاده ايم بار جهان بر دل ضعيف     وين كار و بار بسته به يك مو نهاده ايم
طاق و رواق مدرسه و اقل و قيل فضل   د رراهجام و ساقي مهر و نهاده ايم
ما ملك عافيت نه به لشكر گرفته ايم       ما تخت سلطنت نه به بازو نهاده ايم
تا سخر چشم يا رچه بازي كند كه ما   بنياد بر كرشمه جادو نهاده ايم
بي ناز نرگسش سرسودايي از ملال           همچون بنفشه بر سرزانو نهاده ايم
بر بوي عيد وصل چو نظارگان ماه           چشم طلب بر آن خم ابرو نهاده ايم
گوين حافظا دل سرگشته ات كجاست     د رحلقه هاي آن خم گيسو نهاده ايم

توضيحات :
صد رونهاده ايم ( صدبار رخ نهاده ايم و صورت بر زمين گذاشته ايم = خيلي تعظيم و تجليل كرديم ) خلق ( مردم ) به يك سو نهاده ايم ( كنار گذاشتيم ) روي وريا ( مكر و فريب ) معني بيت 2( به دنيا تعلق خاطر پيدا نكرديم و به مال و منال آن دلخوش نشديم بلكه كار و با ر دنيا را ترك كرديم و دنيا را معتبر ندانستيم ) معني بيت 3( بحث و گفتگوي دانش و تعليم را كنار گذاشتيم و عاشق شديم و آنها را تماماً در راه عشق و شراب و دلربايي زيا نهاديم ) ملك عافيت ( سرزمين سلامتي ) تا ( اسم صوت = عجبا ) سحر چشم ( كرشمه و ناز چشم ) چه باز ي كند ( چه فتنه اي به پا  ميكند ) بنياد ( اساس ) نرگسس ( چشم محبوب ) معني بيت 6( چون چشم محبوب ناز و كرشمه ندارد بنابراين ما هم شيدايي را از خمار عشق او ملال فراق را از حيرت و حسرت يار بدست آورديم ) ماه ( هلال ماه ) معني بيت 7( همه طالب ديدن ماه نو هستند اما ما خواهانخم ابروي جانان مي باشيم ) معني بيت 8( گويند اي حافظ دل سرگشته وحيران تو كجا رفته گويم در حلقه گيسوي يار است و نزد يار مي باشد )

نتيجه تفال :
1-   اين نيت براي شما و او رنجها به بار آورده بطوري كه فلسفه زندگي را به گونه اي ديگر رقم مي زند معني بيت 3-6 و آخر دقيقا ً وصف الحال اين نيت مي باشد آنهار ا يكبار ديگر بخوانيد
2-   باقدري درنگ و تامل كليه مسايل حل مي شود شمابر اثر عجله م يخواهيد همه كارها راخراب كنيد و ميل داريد يك شبه راه صد ساله را طي كيد ) اما بايد بدانيد : اگر چه اين كار و اين نيت عامل اصلي هستند اما مقدماتش فراهم نمي باشد به قول معروف اول اسب ر بخريد آنگاه زين آنرا تهيه كنيد
3-   همين هفته از پيشامد بزرگي رهايي يافته ايد سعي كنيد توكل برخداوند داشته باشيد و بيش ازاين خود را به زحمت نيندازيد بلكه نيروي خويش را ذخيره كارهاي مهم واساسي كنيد زيرا رفيبان در كمين هستند پس مي طلبند كه شما دقت سرعت عشق فعاليت را همگام  وهمراه خود سازيد آنگاه اقدام نماييد و بي جهت دست و پا نزنيد
4-   يكي از خردمندان شما را راهنمايي كدر اما به بهانه هاي گونا گون از زير بار انجام پند وي شانه خالي كردي در حالي كه اوانساني مدير و كارآزموده است و خيرخواه شما مي باشد
5-   فرزندم نا خواسته هايي كه در زندگي انسان اتفاق مي افتند بيش از خواسته هاي تحقق يافته هستند
6-   اين نيت اب صبر و شكيبايي و با تهيه مقدماتش انجام مي گيرد خوبست عجله نكنيد و از راهنمايي ديگران حتماً بهره مند شويد تا موفق گرديد
7-   به نداي وجدان بيشتر گوش فرادهيد و مواظب اطراف خود باشيد و اتكاء به نيروي اراده و توكل داشته باشيد



کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی لغات غزل (۳۶۵)

رو نهاده ایم : ۱- توجه کرده ایم. ۲- چهره و روی را بر زمین نهاده ایم .

صد رو نهاده ایم : صد بار روی بر آن نهاده ایم .

روی و ریا : تزویر وفریبکاری، دو رویی و نفاق، تظاهر و دو رنگی .

طاق : سقف .

رواق : پیشخانه، پیشگاه، ایوان .

قال و قیل : گفتن، قال و مقال، گفتگو و نزاع لفظی، بحث و مجادله لفظی طلبه ها .

نرگس جادو : (استعاره) چشم جادوگر .

سنبل هندو : (استعاره) زلف سیاه .

ملک عافیت : (اضافه تشبیهی) کشور سلامت و رستگاری .

نه به بازو : نه به زور بازو .

نهاده ایم : مستقر کرده ایم .

سِحرِ چشم یار : چشم ساحر یار .

کِرِشمه جادو : غمزه چشمان جادوگر .

بی ناز نرگسش : در اثر محرومیت از عشوه و ناز چشم او .

نَظّارگان : نظاره کنندگان، تماشاگران .

سر سودایی : سر مالیخولیایی، سر عاشق پیشه شوریده و خیالباف .

معانی ابیات غزل (۳۶۵)

۱) ما صد بار صورت خود را پیش خاک پای تو بر زمین نهاده ایم و رویّه نیرنگ و ریاکاری مردم را کنار گذاشته ایم .

۲) (ما) سقف و ایوان مدرسه و بحث و جدل علم را فدای جام شراب و ساقی زیبارو کرده ایم .

۳) هم جان خود را به آن دو چشم جادوگر و هم دل خود را به آن دو زلف سیاه سپرده ایم .

۴) ما کشور آسودگی و ایمنی را با زور لشکر نگرفته و اورنگ شاهی را با زور بازو مستقر نکرده ایم .

۵) تا ببینیم که چشم افسونگر یار چه نقشی بازی می کند . زیرا که ما پایه کار خود را بر غمزه چشمان جادوگر او نهاده ایم .

۶) در کنج تنهایی امیدوارانه به مانند آن ها که به ماه می نگرند، دیده خواستار خود را به دیدار خم ابروی یار واداشته ایم .

۷) در اثر محرومیت از ناز و کرشمه چشم او سر شوریده خود را از شدت اندوه به مانند بنفشه بر سر زانوی غم نهاده ایم .

۸) از حافظ پرسیدی که دل حیران و سرگشته ات کجا رفته است؟ آن را در لابلای آن گیسوی خمیده جا گذاشته ایم .

شرح ابیات غزل (۳۶۵)

وزن غزل : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات

بحر غزل : مضارع مثمّن اخرب مکفوف مقصور

*

در نسخه های خطّی مورد استناد حافظ پژوهان محترم به این وزن و قافیه و ردیف، ۲ غزل با ابیات مشترک و ابیاتی با اندک تفاوت ثبت و بعضی از شارحین محترم به منظور حفظ امانت آن را دو غزل محسوب کرده اند، اما از آنجایی که چند بیت و مصراع در هر دو مشترک و مضمون چند بیت نیز با اندک تغییر لفظی مشابهت تامّ دارد، به نظر می رسد که شاعر پس از خلق مضامین و سرودن ابیاتی و پیش از آنکه انتخاب اصلح کرده باشد نسخه های دوگانه را در دسترس دیگران نهاده و بعداً به عنوان دو غزل جمع آوری و منظور شده باشد .

در نسخه قزوینی ـ غنی یک غزل آمده و ما با توجه به نظرات حافظ شناسان صورت اصحّ آن را انتـخاب و معتـقدیم که به هیچ وجه این ابیات و مضامین مشترک در یک قالب و وزن و ردیف و قافیه نمی تواند دو غزل باشد .

آنچه ذکر آن ضرورت دارد این است که این غزل صرفاً غزلی است عاشقانه و مربوط به ایام جوانی و میانسالی حافظ، چرا که در آن تعابیر عرفانی و ایهامات به کار نرفته و از معدود غزل هایی است که از سر تا پا در تعریف معشوق سخن رفته است .

شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

عمریست تا به راه غمت رو نهاده‌ایم روی و ریای خلق به یک سو نهاده‌ایم
طاق و رواق مدرسه و قال و قیل علم در راه جام و ساقی مه رو نهاده‌ایم
هم جان بدان دو نرگس جادو سپرده‌ایم هم دل بدان دو سنبل هندو نهاده‌ایم
عمری گذشت تا به امید اشارتی چشمی بدان دو گوشه ابرو نهاده‌ایم
ما ملک عافیت نه به لشکر گرفته‌ایم ما تخت سلطنت نه به بازو نهاده‌ایم
تا سحر چشم یار چه بازی کند که باز بنیاد بر کرشمه جادو نهاده‌ایم
بی زلف سرکشش سر سودایی از ملال همچون بنفشه بر سر زانو نهاده‌ایم
در گوشه امید چو نظارگان ماه چشم طلب بر آن خم ابرو نهاده‌ایم
گفتی که حافظا دل سرگشته‌ات کجاست در حلقه‌های آن خم گیسو نهاده‌ایم


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

ما پيش خاك پاي تو صد رو نهاده اين       روي و رياي خلق به يكسو نهاده ايم
ننهاده ايم بار جهان بر دل ضعيف     وين كار و بار بسته به يك مو نهاده ايم
طاق و رواق مدرسه و اقل و قيل فضل   د رراهجام و ساقي مهر و نهاده ايم
ما ملك عافيت نه به لشكر گرفته ايم       ما تخت سلطنت نه به بازو نهاده ايم
تا سخر چشم يا رچه بازي كند كه ما   بنياد بر كرشمه جادو نهاده ايم
بي ناز نرگسش سرسودايي از ملال           همچون بنفشه بر سرزانو نهاده ايم
بر بوي عيد وصل چو نظارگان ماه           چشم طلب بر آن خم ابرو نهاده ايم
گوين حافظا دل سرگشته ات كجاست     د رحلقه هاي آن خم گيسو نهاده ايم



غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر