با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۱۷, پنجشنبه

سر سوداي تو - در خرابات مغان گر گذر افتد بازم - غزل 335 - 386

386 - سر سوداي تو
درخرابات مغان گر گذرافتدبازم           حاص خرقه و سجاده روان در بازم
حلقه توبه گرامروز چو زهادزنم           خازن ميكده فردا نكند در بازم
ور چو پروانه دهددست فراغ بالي           جز بدان عراض شمعي نبود پروازم
همچو چنگ ار به كناري ندهي كامدلم   از لب خويش چو ني يك نفسي بنوازم
صحبت حور نخواخم كه بود عين قصور   به خيال تو اگر بادگري پردازم
ماجراي دل خون گشته نگويم با كس     زانكه جز تيغ غمت نيست كسي دمسازم
سز سوداي تو در سنه بماندي پنهان         چشم تر دامن اگر فاش نكردي رازم
مرغ سان از قفس خاك هوايي گشتم به هوايي كه مگر صيد كندشهبازم
گر به هر موي سري برتن حافظ باشد   همچو زلفت همه را د رقدمت اندازم


توضيحات :
خرابات مغان ( ميكده معرفت ) حلقه توبه ( وسيله بازگشت به خدا ) خازن ميكده ( نگهبان ميخانه ) فراغ بال ( ارامش و آسودگي ) عارض شمعي ( چهره برافروخته ) حور ( فرشته )عين قصور ( نهايت كوته نظري 9‌ماجرا ( سرگذشت ) دل خون گشته ( دل خونين ) تيغ غم ( اضافه تشبيهي = شمشير عشق ) سودا ( عشق ) چشم تر ( اشك ) چشم تردامن ( چشم گريان ) مرغ سان ( پرنده وار ) هوايي گشتم ( هواگير شدم = به پروازشدم ) به هوايي ( به اين فك رو انديشه ) شهباز ( شاهين عالممعني ) در قدم اندازم ( نثار تو كنم ) معني بيت 1(اگر مجددا ً به ميخانه معفت راه بيابم سرمايه اطاعت و فرمانبريكه با لباس زاهدانه و جانماز عابدانه جمع آوري كردهام فوري در بازي و قمار عشق تو مي بازم و صرف ميخوارگي ميكنم) معني بيت 2( اگر امروز حلقه در توبه را مي كوبم و به علت زاهدشدن از عشق كناره مي گيرم فردامامور ميخانه در به روي من بازنخواهدكرد زيرا ميخانه محل عاشقان مي باشد نه جايگاه عاقلان)

نتيجه تفال :
1-   خواجه در بيتهاي 3-4-5- فرمايد ( اگر مانند پروانه آسايش و فصتي دست دهد جز برگرد چهره برافروخته محبوب كه چون شمع تابناك است پرواز ديگرينمي كنم )( اگر مانند چنگ بايك بار در آغوش گرفتن مرا به مراد دل نمي رساني لااقل يك لحظه به نوازش مانند ني لب برلبم بگذار)( با وجود چهره تو اگر در آيينه خيال به كس ديگري نگاه كنم عين كوته نظري ن است از اين جهت هم نشيني با سيه جشمان وفرشتگان را هم خواستار نمي باشم )خودتقسير كنيد
2-   خيلي اظهار رنج و ملامت مي كنيد وميل درايد تا راز دل خود را باكسي درميان بگذاريد ولي كسي را لايق اين اسرار نمي دانيد در نتيجه همه را درخود مي ريزيد اين عمل اگر چه به قدار كم خوبست ولي در دراز مدت افسردي مي آورد پس با يكي از دوستان يا آشنايان در ميان بگذرايد تا عقده گشايي شود ولي مواظب باشيد باهر كسي درميان مگذاريد
3-   ترديدها را كنار بگذرايد او پايبند عهد خود است ولي در دراز مدت خسته مي شودچون سياست كاري را برخلاف ظاهرش ندراد
4-   مژده مي د هم كه نيت جنا بعالي عملي مي گردد و جاي هيچ گونه نگر ا ني نمي باشد
5-   در 11 شب آينده خوابي خواهيد ديد كه با لغ شده ايد ودرجمعي   به نشات و صحبت مشغول هستيد نشانه آنست كه دگرگوني  كلي در شخصيت ومنش  شما به وجود آمده وبر مشكلات  زندگي پيروزي مي شويد
6-   مسافرحالش خوب است خريد و فروش سود آور است ازدواج عملي مي شود طلاق مناسب نيست مژده اي دريافت مي كنيد


لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید و غزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی دستمال سفره به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید وغزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید و همزمان سفرهای مهمانی خود را زیباتر کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی لغات غزل (335)
خرابات مغان : میخانه مجوسان و جایگاه رندان باده خوار و بدکاران .

حاصل : نتیجه، ثمره .

حاصل خرقه و سجّاده : آنچه از خرقه و سجاده بدست آمده .

روان : به آسانی، بی درنگ، فوری .

دربازم : از دست بدهم، محو و نابود سازم، ببازم .

حلقه توبه : (اضافه تشبیهی) توبه به حلقه در تشبیه شده .

خازن : خزانه دار.

خازن میکده : کنایه از مـی فروش میکده .

فراغ بال : آسودگی خیال؛ آسایش دل، بی تشویشی .

عارض : چهره .

عارض شمعی : چهره مانند شمع، روشن و تابان .

حور : زن سیاه چشم بهشتی .

عین قصور : عین کوته فکری، کوتاهی و خطای محض .

سرِّ سودا : راز عشق، راز اشتیاق و آرزو .

تر دامن : به گناه الوده .

چشم تر دامن : 1- چشم به گناه آلوده، 2- چشم اشک آلود .

مرغ سان : مانند مرغ، مثل مرغ .

هوایی گشتم : به هوا رفتم، به آسمان پرواز کردم .

به هوایی : به این هوس .

به کناری : به در آغوش کشیدنی .

ماجرای دل : سرگذشت دل، رویداد و پیشامدی که برای دل دست داده .

دمساز : مصاحب ، همدم .

در قدمت اندازم : در پای تو نثار کنم، در پایت می اندازم .

معانی ابیات غزل (335)

1) اگر بار دیگر، گذارم به خرابات مغان بیفتد آنچه را که از راه خرقه پوشی و سجده های روی جانماز بدست آورده ام به آسانی و به فوریت از دست خواهم داد .

2) اگر امروز به مانند زاهد ها حلقه دَرِ توبه را بکوبم، فردا نگهبان میکده در برویم نخواهد گشود .

3) و اگر به مانند پروانه، آسایش خیالی بیابم جز اینکه بر گردِ آن چهره چون شمع به پرواز درآیم، به جای دیگری پر نخواهم گشود .

4) آرزوی هم نشینی با زنان سفیدپوست سیاه چشم بهشتی را ندارم که با بودن خیال تو در سرم کمال کوته نظری است که به دیگری مایل باشم .

5) اگر این دیدگان اشک آلود گناهکار راز مرا فاش نمی کردند راز عشق و آرزوی تو در سینه ام پنهان می ماند .

6) به این امید مثل مرغ از قفس به سوی آسمان پرواز کردم که شاید شهباز، مرا شکار کند .

7) اگر به مانند چنگ مرا دربر نمی کشی و به کام دل نمی رسانی، مانند نـی، با لب خود یک لحظه مرا بنواز (یک بوسه بده) .

8) سرگذشت دل خونین را با کسی در میان نمی گذارم زیرا به جز تیغ غم تو کسی دیگر با من آشنا و همدم نیست .

9) اگر حافظ به شماره موهایش سر به تن داشت همه آن سرها را به مانند زلف درازت که تا پشت پا رسیده در پایت می انداختم .

شرح ابیات غزل (335)

وزن غزل : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن

بحر غزل : رمل مثمّن مخبون اصلم

*

جمال الدین عبدالرزاق : بی تو چونان زغم هجر تومی بگدازم

کـه به گـوشی نرسد صعـب تریـن آوازم

*

سعـــــــــدی : 1- نظر از مــدعیان بـر تـو نمی اندازم

تـا نگـویند که مـن بـا تـو نـظر می بازم

2- از تو با مصلحت خویش نمی پردازم

هــمچو پروانه که می سوزم و در پروازم

*

اوحـــــــــدی : به غم خویش چنان شیفته کردی بازم

کـز خـیال تو به خود نیز نـمی پردازم

*

کــــمال خجند : شوخ چشمیم، کَشَد دل که کُشَد از نازم

هــمتی دار کــه خـود را بَـرِ یـار اندازم

*

دو سال تبعید حافظ، دست کم این فایده را داشته که حافظ را به سرودن غزل های لطیف زیادی وادارد. تعدادی از غزل های حافظ دارای تعابیر و ایهاماتی است که هم به شاه شجاع برمی گردد و هم بازگو کننده اختلافات فیمابین و حالت تأسف و پشیمانی شاعر را از این رویداد می رساند مانند غزل 317 و این غزل .

شاعر صراحتاً در مطلع غزل خود اشتیاق بازگشت به شیراز را بازگو و شیراز را به خرابات مغان تشبیه می کند. در اینجا لازم است به بیان این نکته بپردازیم که در گذشته در هر شهر و دیار، محلّه بدنامان و جایگاه میخانه و روسپی خانه از سایر محلّه ها جدا بوده است و این اصطلاح خرابات مغان را حافظ بدان سبب دستاویز نموده که در مذهب زرتشت شراب، حلال و به هنگام زیارت آتش مقدس در آتشکده، توسط متولّی و پیر آتشکده که به نام پیر مغان مشهور است بین زائران توزیع می شده و این شراب مقدس را این پیر و متولّی آتشکده در همان محلّ آتشگاه می ریخته و تهیه می کرده است. حافظ زیر نام خرابات مغان این نکته را یادآور شده و می فرماید اگر به محل زیارتگاه آتش مقدس مغان بار دیگر دست یافتم به یکباره دست از تظاهر به زهد و عبادت خواهم کشید و منظور باطنی او همان شهر شیراز است زیرا در یزد دسترسی به میخانه و میکده نداشته است .

ذکر این نکته هم ضروری است که در زمان حافظ در خارج از حصار شهر یزد محله یی به نام خرابات وجود داشته و آن محله در مسیر آب قناتی بود که از جهت شمال شهر و شیرکوه سرچشمه گرفته بوده و به نام آب وقف به محله خرابات می رسیده و در آنجا باغ هایی به عنوان خرابات وجود داشته است .

هنگام حکومت شاه یحیی، این حاکم آن مسیر آب را انتخاب و برای خود قصر وباغ ساخته و در آن زندگی می کرده و زمین های اطراف آن باغ را مردم به پشت باغ نام گذاری کرده بودند . به عبارت دیگر محل سکونت شاه یحیی در همان محله خرابات یزد بوده که تغییر شکل داده و به محل باغ حکومتی و محله پشت باغ تغییر نام داده و محله پشت باغ تا به امروز هم موجود و آثار و علائم مسیر آب قنات در خانههای باغ مانند آن بعضاً مشهود است .

حافظ در غزل با مطلع :

ای که در کوی خرابات مـــقامی داری جـم وقت خودی ار دست به جامی داری

همانطور که در صفحه 91-92 مبحث چرا حافظ به یزد تبعید شد گفته شده، به این محله خرابات و عیّاشی های شبانه شاه یحیی اشاره دارد .

اجمالاً این غزل به ظنّ قوی مربوط به دوره تبعید و اواخر این دوره و زمانی است که حافظ امید به بازگشت را داشته و در آن تلویحاً اشتیاق خود را به شیراز و شاه شجاع بازگو می کند. شاعر در بیت چهارم مضمونی را که بیش از او سعدی درباره حور و قصور ساخته به نحو دیگری بازگو می کند .

سعدی فرماید :

حـور فردا که چنین روی بهشتی بیند گـرش انـصاف بود معـترف آید به قــصور

و حافظ فرماید :

صحبت حور نخواهم که بود عـین قصور بـا خـیـال تـو اگـر بـا دگـری پـــردازم

همچنین سعدی می فرماید :

همچو چنگم سر تسلیم و ارادت در پیش تـو بـه هر ضرب که خواهی بزن و بنوازم

و حافظ همین مضمون را به این گونه باز گو می کند :

همچو چنگ ار به کناری ندهی کام دلم از لـب خویش چو نی یک نفـسی بنوازم

بنابراین می توان به صراحت گفت که حافظ در سرودن این غزل تحت تأثیر غزل سعدی و مضامین آن بوده و شوق بازگشت خود را به شیراز و تقرّب به درگاه شاه شجاع را باز گو می کند و مخصوصاً در آن کلمه ( شهباز ) را به کار می گیرد زیرا شاه شجاع خود را در شعری شاهباز خطاب کرده و نامبرده دارای زلف های بلندی بوده که در بیت مقطع غزل به آن نیز اشاره یی شده است .
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

در خرابات مغان گر گذر افتد بازم حاصل خرقه و سجاده روان دربازم
حلقه توبه گر امروز چو زهاد زنم خازن ميکده فردا نکند در بازم
ور چو پروانه دهد دست فراغ بالی جز بدان عارض شمعی نبود پروازم
صحبت حور نخواهم که بود عين قصور با خيال تو اگر با دگری پردازم
سر سودای تو در سينه بماندی پنهان چشم تردامن اگر فاش نگردی رازم
مرغ سان از قفس خاک هوايی گشتم به هوايی که مگر صيد کند شهبازم
همچو چنگ ار به کناری ندهی کام دلم از لب خويش چو نی يک نفسی بنوازم
ماجرای دل خون گشته نگويم با کس زان که جز تيغ غمت نيست کسی دمسازم
گر به هر موی سری بر تن حافظ باشد همچو زلفت همه را در قدمت اندازم


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

درخرابات مغان گر گذرافتدبازم           حاص خرقه و سجاده روان در بازم
حلقه توبه گرامروز چو زهادزنم           خازن ميكده فردا نكند در بازم
ور چو پروانه دهددست فراغ بالي           جز بدان عراض شمعي نبود پروازم
همچو چنگ ار به كناري ندهي كامدلم   از لب خويش چو ني يك نفسي بنوازم
صحبت حور نخواخم كه بود عين قصور   به خيال تو اگر بادگري پردازم
ماجراي دل خون گشته نگويم با كس     زانكه جز تيغ غمت نيست كسي دمسازم
سز سوداي تو در سنه بماندي پنهان         چشم تر دامن اگر فاش نكردي رازم
مرغ سان از قفس خاك هوايي گشتم به هوايي كه مگر صيد كندشهبازم
گر به هر موي سري برتن حافظ باشد   همچو زلفت همه را د رقدمت اندازم


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر