با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ شهریور ۶, پنجشنبه

دوچشم شوخ - تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج - غزل 97 - 112

112- دوچشم شوخ
تویی که سر خوبان کشوری چون تاج     سزد اگر همه دلبران دهندت بارج
دو چشم شوخ تو برهم زده ختا و ختن   بهچین زلف تو ما چین و هند داده خراج
بیاض روی تو روشن چو عارض رخ روز   سواد زلف سیاه تو هست ظلمت داج
دهان شهد تو داده رواج آب خضر           لب چو قند تو برد از نبات مصر رواج
از این مرض به حقیقت شفا نخواهم یافت     که از تو درددل ای جان نمی رسد به علاج
چرا همی شکنی جان من زسنگدلی       دل ضعیف که باشد به نارکی چو زجاج
لب تو خضر و دهان تو آب حیوان است   قد تو سرو و میان موی و بر به هیات  عاج
فتاد در دل حافظ هوای چون تو شهی   کمینه ذره خاک در تو بودی کاج


توضیحات :
سرد ( الیق = شایسته ( تاج ( افسر ) چشم شوخ ( چشم شهلا و زیبا ) ختا ( شهری درترکستان که زیبا رویان آن مشهورند ) ختن ( درچین که هرساله عروس دریایی چین از آنجاست ) خراج ( مالیات ) بیاض ( سفیدی = زیبایی ) عارض ( چهره = رخسار ) سواد ( سیاهی اطراف شهرها ) داج ( تاریک ) ظلمت داج ( شب کاملاً تاریک ) آب خضر ( آب حیات ) زجاج ( شیشه ) بر ( آغوش ) به هیات عاج ( به سفیدی عاج ) هوی ( عشق ) کمینه ( کمترین ) در ( درگاه ) کاج ( کاشکی ) معنی بیت 2( دردگان تو دردلبری گستاخ هستند بطوری که سرزمنی چین و ترکستان به تاب و پیچ زلفان تو مطیع هستند و مالیات می دهند ) معنی بیت 8( محبت تو که مانند شاه علی مقام هستی برحافظ افکنده کاش همیشه کمترین غلام خاک در تو بودم )

نتیجه تفال :
1-   آدم بسیار خوبی هستی و قلبی به روشنی آفتاب و مهری به مهربانی کبوتران داری اما متاسفانه زیاد زود رنج ومردد هستی سعی کن دست از تردید برداری که آفت و بلای پیشرفت و ترقی شماست
2-   آنقدر خوب و مهربان و دوست داشتنی هستی که قدر و ارزش خود را نمی دانی به همین جهت زود فریب می خوری سعی کن با درایت وکیاست بیشتر بامردم برخورد کنی چون مردم این زمان خیلی ناقلا هستند
3-   همسر و پدر و مادر و فرزندان شما راز یاد دوست دارند پس به آنان محبت کن و با زخم زبان آنها را آزار مده شما مانند گاو نه من شیدره هستید محبتی می کنید اما بی موقع
4-   خوش قلب و مهربان هستی اما لجباز و لجوج و خودخواه گاهی از دروازه ای داخل نمی شوی و زمانی از سر سوزنی هم عبور می کنی سعی کن خیرالامور اوسطها باشی او از کار شما ترسیده پس بیش از این اسب غرور را بحرکت درنیاورید اینک بهتر است از متانت و ملاحت بهره بگیرید .
5-   او تو را زیاد دوست دارد اما شما قدری با متانت عمل کنید و به عناوین مختلف وی را امتحان کنید چون ممکن است همیشه و همه وقت از امتحان و آزمایش سربلند بیرون نیاید
6-   سفر اتوصیه می کنم و معامله خرید سود آور اما فروش فعلاً زود است ازدواج موقعیت کافی ندارد ولی طلاق عملی است و بیمار شفا می یابد و مژده ای دریافت میکنید و مشکل زندگی شما به زودی حل می شود جای نگرانی نیست برخدا توکل کن و با اراده و تصمیم گام بردار که تردید موجب شکست خواهد شد خود را به کارهای غیر ضروری مشغول مکن که وقت ار از دست می دهی متاسفانه درشرایطی هستی که پند و نصیحت را کمتر می پذیری اما بهرحال دراین هفته با پیری از پیران راه خدا ملاقات می کنی نصایح او را به کار گیر که مقید است
7-   باید توجه داشته باشید که عارفان دوچشم دارند و یک زبان یعنی بیشتر می بینند و کمتر سخن می گویند
8-   فرزندی که منتظر آن می باشید پاقدمی نیکو دارد و پسر است که کاشانه راگرم  می کند


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

سزد : لایق ، شایسته
تاج : افسر
چشم شوخ : چشم شهلا و زیبا
خَتا : شهری درترکستان که زیبا رویان آن مشهورند
خُتَن : شهری درچین که هرساله عروس دریایی چین از آنجاست
ماچین : نام مکانی است
خراج : مالیات
بَیاض : سفیدی ، زیبایی
عارض : چهره ، رخسار
سواد : سیاهی، اطراف شهرها
داج : تاریک
ظلمت داج : شب کاملاً تاریک
آب خضر : آب حیات
زُجاج : شیشه
آب حیوان : آب زندگانی
بر : آغوش
به هیات عاج : به سفیدی عاج
هوی : عشق
کمینه : کمترین
در : درگاه
کاج : کاشکی

معنی بیت ۲: دیدگان تو دردلبری گستاخ هستند بطوری که سرزمین ترکستان و حبش را به هم ریخته و سرزمینهای ماچین و هند به تاب و پیچ زلفان تو مطیع هستند و مالیات می دهند.
معنی بیت ۸: محبت تو که مانند شاه عالی مقام هستی برحافظ افکنده. کاش همیشه کمترین غلام خاک در تو بودم.

 ١ -تویى که از همه‌ى زیبارویان کشور زیباتر و برتر هستى و شایسته است که همه‌ى دلبران به توباج دهند.[تاج دیگران بودن،کنایه از سر و سرور بودن و باج دادن کنایه از اطاعت و پیروى است. پس‌مى‌گوید:تو از همه زیباتر و برترى و همه باید از تو اطاعت کنند.]
 ٢ -چشمان شوخ و پر کرشمه‌ى تو،سرزمین ختا و حبش را به هم ریخته و آشفته کرده و سرزمین‌
چین و هند،خراجگزار زلف تواند.[ختا،سرزمین سفید پوستان و حبش کشور سیاه پوستان است.دراین جا،در مقام تعمیم،سراسر جهان-اعم از مرکز سفید پوستان و سیاه پوستان-منظور نظر است.ماچین و هند هم دو کشور پر جمعیت جهان هستند و در این جا مقصود کثرت خراجگزاران زلف معشوق‌است.]
 ٣ -سپیدى روى تو مانند روشنایى خورشید و سیاهى زلف تو مانند تاریکى شب است.
 ۴ -دهان شیرین تو موجب رواج و اشتهار آب خضر شده و لب شیرین تو،نبات مصرى را از رونق و
رواج انداخته است.[یعنى شهرت آب خضر از آن است که آن را بارها به دهان تو مانند کرده‌اند.و لب‌تو آن قدر شیرین است که نبات مصرى را تحت الشعاع خود قرار داده و از رونق انداخته است.]
 ۵ -من از این بیمارى،حقیقتا شفا نخواهم یافت،زیرا که از جانب تو اى عزیز،امیدى به مداوا و
معالجه نیست.[دواى درد من وصال توست.اما امیدى به وصال تو ندارم.]
۶-اى عزیز من،چرا دل نازک مرا-که مانند شیشه شکننده است-از روى سنگدلى مى‌شکنى؟
 ٧ -لب تو مانند خضر و دهانت مانند چشمه‌ى آب زندگانى و قد تو مانند سرو،کمرت به نازکى مو و
اندامت به سپیدى عاج است!
 ٨ -آرزوى شاهى مانند تو در دل من افتاده است؛کاش من کوچک‌ترین ذره‌ى خاک درگاه تو بودم.
****
دیوان حافظ بر اساس نسخه قزوینی و خانلری


غزل به قلم علامه قزوینی :

تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج سزد اگر همه دلبران دهندت باج
دو چشم شوخ تو برهم زده خطا و حبش به چین زلف تو ماچین و هند داده خراج
بیاض روی تو روشن چو عارض رخ روز سواد زلف سیاه تو هست ظلمت داج
دهان شهد تو داده رواج آب خضر لب چو قند تو برد از نبات مصر رواج
از این مرض به حقیقت شفا نخواهم یافت که از تو درد دل ای جان نمی‌رسد به علاج
چرا همی‌شکنی جان من ز سنگ دلی دل ضعیف که باشد به نازکی چو زجاج
لب تو خضر و دهان تو آب حیوان است قد تو سرو و میان موی و بر به هیت عاج
فتاد در دل حافظ هوای چون تو شهی کمینه ذره خاک در تو بودی کاج

غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

تویی که سر خوبان کشوری چون تاج     سزد اگر همه دلبران دهندت بارج
دو چشم شوخ تو برهم زده ختا و ختن   بهچین زلف تو ما چین و هند داده خراج
بیاض روی تو روشن چو عارض رخ روز    سواد زلف سیاه تو هست ظلمت داج
دهان شهد تو داده رواج آب خضر            لب چو قند تو برد از نبات مصر رواج
از این مرض به حقیقت شفا نخواهم یافت     که از تو درددل ای جان نمی رسد به علاج
چرا همی شکنی جان من زسنگدلی        دل ضعیف که باشد به نارکی چو زجاج
لب تو خضر و دهان تو آب حیوان است   قد تو سرو و میان موی و بر به هیات  عاج
فتاد در دل حافظ هوای چون تو شهی    کمینه ذره خاک در تو بودی کاج

غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر