با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۱۷, پنجشنبه

اعتقادي بنما - گر من از سرزنش مدعیان اندیشم - غزل 341 - 417

417 - اعتقادي بنما
گر من از سرزنش مدعيان انديشم           شيوه مستي و رندينروداز پيشم
زهد رندان نو آموخته راهي به دهيست       من كه بدنام جهانم چه صالح انديشم
شاه شوريده سران خوان من بيسامان را     زانكه در كمخردياز همه عالم بيشم
برجبين نقش كن ازخون دل من خالي     تا بدانند كه قربان تو كافر كيشم
اعتقادي بنما و بگذربهر خدا         تا درين خرقه نداني كه چه نادرويشم
شعر خونبار من اي باد بدان يار رسان     كه زمژگاه سيه بر رگ جانزدنيشم
من اگر باد خورم ورنه چه كارمباكس   حافظ راز خود رو عارف وقت خويشم


توضيحات :
سرزنش ( ملامت ) مدعيان( ادا كنند گان معرفت و عشق ) انديشم ( نگران مي شوم ) نرود از پيشم ( نتوانم طب كنمكارينتوانم كنم ) زهد نو آموخته ( پرهيزگاران تازه به دورانرسيدهو تازه آمورشديده ) معني بيت 2( پرهيزگاران ورندان تازه به دوران رسيده به ميخواري تظاهرميكنندزيرا جهت فريب خالي از فايده نيست اما من كه رسواي جهان عشقم و شراب م يخورم در انديشه زهد  نمي باشم ) معني بيت 3( منبيچاره و عشق خانه به دوشار سرور عاشقان بدان زيرا د رنداشتن عق مصلحت انديش و سود جود از همه پيشي گرفته ام ) حبين ( پيشاني ) معني بيت 4( بر پيشاني من ا زخون دلم نقش بزن و عالمتيبگذار تا مردمجهان بدانند كه كشته و شهيد دست توام تو كه مانند كافران ترحمي نداري ) ‌اعتقاد ( ارادت گرايش ميل ) بنما ( نشان بده ) نداني ( پرسش تاييدي مي داني پي مي بري ) نادرويش ( بي خب را عالم معرفت ) زگ جان ( ته قلب )

نتيجه تفال :
1-   لسان الغيب در بيتهاي 5-67- به ترتيب فرمايد ( ارادتي و محبتي نشان بده و براي رضاي خدا اندكي تامل كن و كنجكاوي مكن زيرا بالاخره پي مي بري كه من تا چه اندازه از عالم درويشي بي خبرم )( اي بادصبااين شعر كه برخاسته ازخون دلم است به سوي يار ببر و پيغام دل مرا برسان زيرا مژگان سياه يار چنان تيز است كه برته قلبم خورده و مجروح محبوبم كرده است )( من اگر شراب مي خورم يانمي خورم كاري با ديگران ندرام من كه به كسي آزار نمي رسانم و راز ميگساري را پنهان كرده ام پس من شناساي وقت خود و راز خود مي باشم و عيش را از دست نمي دهم ) خود تفسير كنيد
2-   كار شما درست است ولي قدري تند و خشن عمل م يكنيد  وعجله داريد از سخن ديگران ناراحت نشويد بسيارمفيداست كه با شخص با تجربه و عالمي مشورت كنيدو به سخنان وي توجه نماييد و ازحرف مردم عامي ناراحتي نشويد و به كار خود ادامه دهيد كه اگر تلاش و كوشش و دقترا همراه سازيد بر رقيبان پيروزمي شويد و موفقيت در چند قدمي قرار مي گيرد پس بر خداوند توكل كنيدو راز خود را به كسي نگوييد
3-   اگر ديگران مي گويند اي كار فايده اي ندارد و موفق نمي شويد بدينجهت مي باشد اولاً خودخواهي شما موجب شده كه به سخنان خير انديشان توجه نكنيد ثانياً ترديدو وسواس شما را مشاهده مي كنند بنابر اين از هم اكنون با اراده اي قوي و مصمم گام رداريد حتماً موفق مي شودي
4-   شخصي در كمين فريب همسر يامادر شماست به او بگوييد اب اومعامله نكند و از طرفي به زودي خوابي خوش خواهيد ديد
5-   فرزندم روحهاي كوچك به آب حوض مي مانند كه با كوچكترين حادثه آلوده مي شوندو روحهاي بزرگ به دريا مي مانند كه همه چيز آلوده رادر خويش پاك ميكنند به شما تبريك مي گويم روحي بزرگ دار ي پس مرا حتماً دعا كنيد

لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید و غزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی دستمال سفره به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید وغزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید و همزمان سفرهای مهمانی خود را زیباتر کنید ...

کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی لغات غزل (341)

مدّعی : داعیه دار، آنکه به ناحقّ ادّعایی داشته باشد .

اندیشیدن : به فکر فرو رفتن، دچار تردید و واهمه شدن، بیم داشتن .

شیوه : روش، طریقه .

رندی : بی پروایی، وارستگی از تعلقات و رسوم .

رندان نو آموخته : تازه رندان، رندان تازه کار .

راهی به دهی ست : راهی به جایی می برد، قابل قبول است، عیب و ایراد مهمی ندارد .

چه صلاح اندیشم : چرا صلاح اندیشی کنم، چرا مصلحت جویی کنم .

شوریده سر : قلندر بی قرار، آشفته حال، شیدا .

جَبین : پیشانی .

کافر کیش : نامسلمان، بی رحم نامهربان .

اعتقاد نمودن : حسن نیت نشان دادن، ارادت و تمایل نشان دادن .

تا درین خرقه ندانی : تا متوجه نشوی که در این خرقه ...

که چه نادرویشم : که تا چه اندازه از درویشی به دورم .

شعر خونبار : شعری که بازگو کننده دل خونین و غم و اندوه درونی است .

رگِ جان : شاهرگ دل، رگِ حیات .

حافظ راز : نگهدارنده سرّ .

عارف وقت : داننده وقت .



معانی ابیات غزل (341)

1)      اگر من از ملامت بی مایگانی که ادّعای فهم می کنند و اهمه داشته باشم، نمی توانم به راه و روش بی خیالی و بی پروایی ادامه بدهم .

2)      اگر از رندان تازه کار زهد و پرهیزکاری دیده شود چندان عیبی ندارد اما مصلحت اندیشی و تظاهر به زهد من چه معنی دارد ؟

3)      منِ قلندر را سلطان و سرکرده شوریده سران و شیدایان بدان چرا که در نادانی و کم عقلی از همه مردم دنیا جلوترم .

4)      از خون دل من خالی و علامتی بر پیشانی خود بگذار تا همه مردم بدانند که من قربانی تو نامهربان بی رحم شده ام .

5)      برای خاطر خدا ! فقط گرایشی نشان بده و نزدمن درنگ و کنجکاوی مکن تا پی نبری که من که خرقه پوشیده ام چه قدر از عالم درویشی به دورم .

6)      ای باد صبا، شعر خونبار مرا به آن محبوبی که با مژگان سیاه خود رگ حیات مرا مجروح و آزرده ساخت برسان .

7)      اگر من باده بنوشم یا ننوشم به کار کسی کاری ندارم. من نگهدار راز باده نوشی و شناسای قدرِ وقت خویشم .





شرح ابیات غزل (341)

وزن غزل : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن

بحر غزل : رمل مثمّن مخبون اصلم

*

           این غزل در وایل حکومت امیر مبارزالدّین سروده شده است. روی کار آمدنِ این سلطان، مواجه با تغییر سیاست دوره اواسحاقی و مراعات ضوابط شرع و در نتیجه باعث تغییر حالت و حفظ ظاهری آن هایی شد که در رعایت دستوراتِ شرع تسامح می ورزیدند چه نمی خواستند گرفتار شماتت و اذیّت و آزار ناهیان از منکر بشوند .

           حافظ که یکی از طرفداران و نزدیکان به دربار ابواسحاق بود، در آن دوران، ایام پر دردسری را میگذرانید و زیر بار تهمت و هدف تیر ملامت بدخواهان بود .

            این غزل بازگو کننده آن دگرگونی هاست که در احوال مردم شیراز در زمان امیرمبارزالدّین به عمل آمد .

1-     شاعر در مطلع غزل می فرماید اگر من هم مثل سایرین که نان را به نرخ روز می خوردند از شماتت مدّعیان شریعت واهمه یی داشته باشم نمی توانم شیوه مستی و رندی را به سر برسانم و

(وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم                                 که در طریقت ما کافری است رنجیدن)

2-    در بیت دوم شاعر به آن دار و دسته یی که ظاهر خود را تغییر داده و زهد و تقوای ساختگی را پیشه خود کرده اشاره نموده و می گوید بر این رندان تازه کار حَرَجی نیست که زیر پوشش زهد و تقوی به امر تقیّه می پردازند اما این کار در خور شأن رند کهنه کاری چون من (که شهره شهرم به عشق ورزیدن) نیست .

3-    شاعر در بیت سوم بر عقیده باطنی خویش پای استقامت می فشارد و می گوید من سلطان قلندران شیدایم و از همه، از لحاظ میزان خرد سهم کمتر و از عشق حصّه بیشتری نصیبم شده است .

4-    در این بیت به میزان مهارت و وسعت اطلاعات و سلاست و بلاغت شاعر در سرودن شعر پی می بریم :

         می دانیم طبق رسوم و عادات پیشینیان برای بهبودی بیماری، اطرافیان بیمار گوسفندی را نذر و ذبح نموده و قطره یی از خون او را بر روی پیشانی بیمار به صورت علامت نهاده و گوشت آن حیوان را به فقرا  می داده اند. همچنین گوسفند و شتر قربانی را که با رنگ حنا در پیشانی اش علامت گذاری شده، پیش از قربانی در کوچه و بازار می گردانیدند تا خلق از دیدن آن در مقام پرسش برآمده و بر احوال بیمار مورد نظر واقف و به حال آن بیمار دعا کنند .

           از طرفی طبق رسوم و عادت هندوها هر دختری که به نامزدی و یا عقد دیگری درآید بر پیشانی خود خال قرمز رنگی می نهد تا وابستگی خود را به دیگری بنمایاند.

          شاعر با در نظر گرفتن مراسم و عادات یاد شده بالا و اینکه قربان و کیش نام دو پهلوان اساطیری است و کیش به معنای تیردان و قربان = قُرمان به معنای کمان دان نیز آمده و علامه قزوینی به آن اشاره دارند، مضمون بالا را آفریده که می توان آن را شاهکاری بی نظیر به حساب آورد و شاهد کلام در این باره این بیت فردوسی است که می فرماید :

چه خوش گفت گرگین به فرزند خویش                                    چـو (قـربانِ) پیکار می بست و (کیش)

           شاعر در بیت پنجم و ششم از عقاید ملامی گری خود و جفای محبوب سخن گفته و در مقطع کلام بر باده نوشی خود مهر تأکید و تأیید زده و اظهار می دارد که شرابخواری او به کسی زیانی وارد نمی سازد و این یک دهن کجی به زهد فروشان دوره امیر مبارزالدّین است چنانکه در جای دیگر می فرماید :

مبوس جز لب ساقی و جام مــی حافظ                                   که دست زهد فروشان خطاست بوسیدن


غزل به قلم علامه قزوینی :

گر من از سرزنش مدعیان اندیشم شیوه مستی و رندی نرود از پیشم
زهد رندان نوآموخته راهی بدهیست من که بدنام جهانم چه صلاح اندیشم
شاه شوریده سران خوان من بی‌سامان را زان که در کم خردی از همه عالم بیشم
بر جبین نقش کن از خون دل من خالی تا بدانند که قربان تو کافرکیشم
اعتقادی بنما و بگذر بهر خدا تا در این خرقه ندانی که چه نادرویشم
شعر خونبار من ای باد بدان یار رسان که ز مژگان سیه بر رگ جان زد نیشم
من اگر باده خورم ور نه چه کارم با کس حافظ راز خود و عارف وقت خویشم


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

گر من از سرزنش مدعيان انديشم           شيوه مستي و رندينروداز پيشم
زهد رندان نو آموخته راهي به دهيست       من كه بدنام جهانم چه صالح انديشم
شاه شوريده سران خوان من بيسامان را     زانكه در كمخردياز همه عالم بيشم
برجبين نقش كن ازخون دل من خالي     تا بدانند كه قربان تو كافر كيشم
اعتقادي بنما و بگذربهر خدا         تا درين خرقه نداني كه چه نادرويشم
شعر خونبار من اي باد بدان يار رسان     كه زمژگاه سيه بر رگ جانزدنيشم
من اگر باد خورم ورنه چه كارمباكس   حافظ راز خود رو عارف وقت خويشم


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر