با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۱۷, پنجشنبه

ديدار شد ميسر - ديدار شد ميسر و بوس و کنار هم - غزل 362 - 393

393 - ديدار شد ميسر
ديدار شدميسر و بوس و كنارهم       از بخت شكر دارم و از روزگار هم
زاهد برو كه طالع اگر طالع من است   جامم به دست باشد و زلف نگار هم
ما عيب كس به رندي و مستي نمي كنيم       لعل بتان خو شا و مي خوشگوار هم
اي دل بشارتي دهمت محتسب نماند     وز مي جهان پر است و بت ميگسار هم
آن شدكه چشم بد نگران بودي از كمين       خصم از ميان برفت و سرشك ازكنار هم
خاطر به دست تفرقه دادننه زيركيست   مجمو عه اي بخواه و صراحي بيار هم
بخاكيان عشق فشان جرعه لفبش         تا خا ك لعل گون شود و مشكبار هم
چون كاينات جمله به بوي تو زندهاند اي آفتاب سايه زما بر مدار هم
چون آب روي لاله و گل فيض حسن تست   اي ابر لطف برمن خاكي ببار هم
حافظ اسير زلف توشد از خدا بترس         وز انتصاف آصف جم اقدار هم
برهان ملكو دينكه زدستو زارتش           ايام كان يمين شد ودريا يسار هم
گوي زمين ربوده چوگان عدل اوست           وين  بركشيده گنبد نيلي حصار هم
عزم سبك عنان تودر جنبش آورد       اين پايدار مركز عالي مدار هم
بر ياد راي انور و آسمان به صبح         جان مي كند فداو كواكب نثار هم
تا زا نتيجه فلك و طور دور اوست         تبديل ماه و سال و خزان وبهار هم
خالي مباد كاخ جلالش زسروران         وز ساقيان سرو قد گلعزار هم


توضيحات :
زاهد( منادا ) شبه جمله = اي زاهد ) بارت ( مژده ) محتسب ( ممور نهي شرعي = دراوغه) نماند (مرد ) بت ( معشوق يار ) آن شد ( آن حال سپري شد ) خصم ( دشمن ) سرشك ( اشك ) خاطر ( انديشه فكر ) تفرقه ( پريشاني )‌مجموعه ( مجموعه غزل ديوان ) صراحي ( شيشه شراب ) بوي ( آرزو اميد شوق ) آفتاب ( مهر هستي بخش ) انتصاف ( دادستد – جزاي ستم را به ستمگر دادن ) برهان ( برهان الملك والدين عطف بيان آصف است يعني آصفي كه نام بريدم همانبرهان الدين است ) يمين ( راست ) يسار ( چپ ) دريا يسار ( توانگري دريا )راي انور( انديشه نوراني ) گوي زمين ( كره زمين ) عزم ( كره زمين ) عزم ( اراده ) سبك عنان ( چالاك ) گنبد نيلي ( آسمان ) معني بيت 12( كره خاك ربوده چوگان عدالت توست و آمسان نيز اسير عدل تو مي باشد ) معني بيت 13( اراده چالاك تو اين فلكي را كه مركزش ثابت و مدارش عالي است تو به حركت در مي آورد )

نتيجه تفال :
1-   اين نيت بسيار خوب مي باشد اما بايد عجله نكنيد و با تاني و صبر اقدام كنيد تا مقدمات كامل آن فاهم گردد پس به شما مژده مي دهم كه جاي هيچ گونه نگراني وجود ندارد و همه چيز براي اجراي اين نيت فراهم مي شود و ترديد و وسواس و دل مشغولي جنابعالي ناشي از عدم اتكاي به نفستان مي باشد پس باشادي و خوشحالي به استقبال اين نيت برويد
2-   ملاقاتي مهم در پيش داريد و شخصي به شما كمك خواهد كرد تا اين نيت انجام گيرد واو شخص ناصح و خوبي است
3-   ديگران حسرت زندگي شما را مي خورند به همين جهت قصد خرابكاري دارند ضروريست كه راز دل خود را فاش نسازيد
4-   همسري مهربان فرزنداني شايسته وز ندگي نسبتاً مرفه و آسوده همراه با موفقيت را به شما تبريك مي گويم
5-   به يكي از مشاهد متبركه برويد و نذر خود را ادا كنيد و درهيچ حال ا زانديشه و خدمت به پدر و ماد رخود و همسرتان غافل نشويد سفري مهم و مبارك در پيش داريد و مژده اي به دست  مي آوريد
6-   در 16 شب آينده خوابي خواهيدديد كه با گربه اي زيبا درجايي هستيد و به آن گربه خيره شده ايد نشانه زيرك طبعي شما است كه مورد توجه و محبوب همگان قرار گرفته ايد پس سخت مواظب زندگي خودبايد تا از چشم حسودان به دور بايدو نگران فرزنديا زندگي نباشيد

لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید و غزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی دستمال سفره به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید وغزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید و همزمان سفرهای مهمانی خود را زیباتر کنید ...

کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی لغات غزل (362)

میّسر : آسان، ممکن .

بوس و کنار هم : بوسیدن و در آغوش کشیدن .

طالع : بخت و اقبال و در اصطلاح نجوم : درجه یی از منطقة البروج که در لحظه تولّد هر کس در افق شرقی ظاهر باشد و در آن لحظه هر ستاره سعد یا نحسی که در آن درجه باشد، قدما آن را به طالع نوزاد مرتبط می دانستند .

به مستی و رندی : به سبب مستی و رندی .

لعل بتان : لب لعل مانند زیبارویان .

خوشگوار : سهل الهضم، گوارا ، خوش مزه .

بشارت : مژده .

محتسب : مأمور امر به معروف و نهی از منکر حکومتی .

بُت میگسار : کنایه از ساقیان زیباروی در میخانه ها .

خاطر : دل و فکر .

تفرقه : پراکندگی، آشفته اندیشی ، پریشانی .

مجموعه : 1- دفتر و دیوان و جُنگ شعر . 2- ظروف غذا خوری که دایره مانند و در هم جا می گیرند و در هرکدام خوارکی ریخته برای کسی می فرستند و معنای مجموعه با مجموع فرق بسیار دارد .

صُراحی : تُنگ گردن بلند شراب .

خاکیان عشق : 1- عشاقی که مرده و خاک شده اند. 2- عاشقان تهیدست خاک نشین و دُردنوشان دَرِ میکده .

فِشان : بیفشان، بپاش .

جُرعه لَبَش : اولین مقدار شرابی که از لب صراحی به جام سرازیر می شود .

لعل گون : قرمز رنگ .

مُشکبار : معطّر .

آن شد : آن زمان گذشت .

نِگران بودی از کمین : از مخفی گاه در حال نگریستن بود و اوضاع را زیر نظر داشت، کنایه از مراقب بودن چشم های محتسب .

کائنات : موجودات .

به بوی : در اشتیاق و آرزوی .

آب روی لاله : طراوت و شادی گل لاله .

فیض حُسنِ تست : بر اثر کسب فیض و برکت از خوبی ها و جمال تو است .

ابر لطف : اَبر کرم ، منبع جود و بخشش .

انتصاف : داد سِتَدَن، داد گرفتن، حق را به حق دار رسانیدن .

آصف جم اقتدار : وزیری که قدرت سلیمان را دارد کنایه از خواجه برهان الدّین .

برهان ملک و دین : دلیل و حجّت حکومت و شریعت، کنایه از خواجه برهان الدّین ابونصر فتح الله وزیر امیرمبارزالدّین .

دست وزارتش : مسند و کرسی وزارتش .

کان : معدن، کنایه از منبع و خزینه احجار کریمه و فراوانی زر و مال .

کان یمین : کـسی کـه دست راست دهـنده او در خـزینه و معـدن زر و مـال ، و پیـوسته در حال بخشش است .

دریا یسار : کسی که به مانند دریا بخشنده و توانگر و به آسانی نعمت دهنده است، با غنای دریا .

رای انور : اندیشه تابناک .

جان می کند فدا و کواکب نثار هم : آسمان به هنگام صبح هم جان شب را فدا می کند و هم ستارگان خود را نثار می کند .

برکشیده : بالا برده شده، مرتفع، برافراشته .

گنبد نیلی : آسمان گنبد مانند کبود، آبی فام .

عزم : اراده، قصد .

سبک عنان : سبک پوی، تیزرو، سریع الحرکت .

پایدار : ثابت .

پایدار مرکزِ عالی مدار : مرکز منظومه های ثابت که دارای مدارهای بلند وبالایی است. کنایه از زمین که در قدیم آن را ثابت و مرکز و محور گردش ستارگان به دور آن می دانستند .

طور : چگونگی ، حالت .

طور دور : چگونگی گردش .

معانی ابیات غزل (362)

1) دیـدار و بــوسه و هــم آغـوشی امـکان پذیر شد . هم از بخت و اقبال خود و هم از روزگار سپاسگزارم .

2) زاهد دست بردار که اگر بخت همان است که من دارم، جام باده و گیسوی معشوق هم بدست من خواهد بود .

3) ماکسی را به سبب رندی و مستی بدگویی نمی کنیم ( چراکه) لب لعل زیبارویان و مــی خوشگوار هر دو چیز خوبی است .

4) ای دل به تو خبر خوشی بدهم محتسب از میان رفته و دنیا از شراب و ساقیان زیباروی میگسار پر شده است .

5) فکر و خیال را در پریشانی نگاهداشتن کار زیرکان نیست دفتر شعری و تنگ شرابی بدست آر (وخاطر را از پریشانی رهایی بخش) .

6) اولین جرعه یی که از لب صراحی می ریزد بر خاک عاشقان در خاک خفته بپاش تا خاک آن ها به رنگ قرمز و به بوی مُشک در آید .

7) آن زمان گذشت که چشم های بدبین، مراقب و از مخفی گاه در حال نگریستن بود . حالی هم دشمن، هم اشک، از کنار ما، از میان رفت .

8) ای مِهِر هستی بخش از آنجایی که همه موجودات به امید فیض تو زنده اند، سایه لطف خود را از سر ما بر نگیر .

9) ای ابر کرم ، چون طراوت و شادی لاله و گل در اثر برکت و فیض توست، باری بر من خاک راه نشین هم ببار .

10) حافظ پای بند زلف و اسیر محبت تو شد از خدا و از دادستانی وزیر مقتدری چون آصف جم (سلیمان) اقتدار بیمناک باش .

شرح ابیات غزل (362)

وزن غزل : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

بحر غزل : مضارع مثمّن اخرب مکفوف محذوف

*

خاقانی : بـا بخـت در عـتابم و با روزگــار هم وز یــار در حجـابـم و از غمــگسار هم

*

پیش از این گفته شد که حافظ قالب غزل را برای بازگویی مکنونات قلبی خویش در هر حال و هر موقعیت به کار می گیرد و هرگاه ایجاب کند که به مناسبتی همانند شاعران دیگر قصیده یی بسراید، چنان ماهرانه در قالب غزل مطالب قصیده خود را می گنجاند که امر بر اکثر خوانندگان مشتبه می گردد و این سبک حافظ ریشه در آزادگی و روح شجاع او دارد .

بسیاری از حافظ شناسان محترم این غزل و شش بیت ضمیمه آن را در ردیف قصاید کوتاه به حساب می آورند لیکن واقعیت امر این است که حافظ در 10 بیت و به صورت یک غزل مطالب خود را بازگو و در مقطع کلام آن را به نام برهان الدّین ابو نصر فتح الله وزیر به پایان می رساند تا صورت ظاهر غزل برای ثبت در دفتر و جُنگ شاعر آماده باشد اما نسخه یی را که برای وزیر وقت می فرستد شش بیت زیر را اضافه و به صورت قصیده کوتاهی در می آورد و به همین سبب دو صورت از این غزل باقی می مانده را نسّاخ به صورت تلفیق در ردیف غزل ها در آورده اند . شش بیت الحاقی و معانی آن به شرح زیر است :

1- بــرهان ملک دین که ز دست وزراتـش ایّــام، کان یمین شد و دریا یـسار هم

2- بـر یـاد رأی انـور او آسـمان به صبــح جان می کند فــدا و کواکـب نـثار هم

3- گــوی زمین ربوده چوگان عدل اوست وین برکشیده گـنبد نیـلی حـصار هم

4- عـزم سبک عنـان تـو در جـنبش آورد این پـایـدار مــرکـز عـالـی مـدار هم

5- تا از نتیـجه فلـک و طَــور دَورِ اوسـت تبدیل ماه و ســال و خـزان و بهار هم

6- خـالـی مـباد کـاخ جـلالش ز سروران وز سـاقـیـان سـرو قــد گـلــعذار هم

1- دلیل و حجت حکومت و شریعت که از برکت کرسی وزارت او دست روزگار، بخشنده بی دریغ و صاحب ثروت بی پایان شد .

2- آسمـان به هنگام طلـوع صبـح، به پای اندیشه تابناک او جان شب را به همراه ستاره هایش فدا می کند .

3- زمین گوی مانند و آسمان گنبدی شکل نیلگون هم بازیچه و در کف چوگان عدل اوست .

4- اراده سریع تو این زمین ثابت و مرکزی و مدارهای بلند آن را به حرکت در می آورد !

5- تا وقتی که در اثر وجود فلک و طرز حرکت آن، ماه به سال و خزان به بهار تبدیل می شود …

6- کاخ با عظمت او از بزرگان و ساقیان بلند بالای گلچهره خالی مباد .

این غزل پس از دستگیری امیرمبارزالدین و برکناری وی از حکومت و در شروع سلطنت شاه شجاع و به یمن آزادی حاصله و از بین رفتن محدودیت ها سروده شده است و شاعر صراحتاً در بیت چهارم از اینکه امیر مبارزالدین بر کنار و میخانه ها باز و ساقیان زیبارو، آزادانه به کار مشغول شده اند اظهار خوشحالی می کند و در بیت هفتم کنترل مأموران حکومتی و بگیر و ببندهای به نام نهی از منکر را بازگو کرده و می گوید دوران این محدودیت ها به سر آمده است آنگاه در بیت هشتم اشاره به وزیر وقت دارد و او را آفتاب فیض و لطف می نامد .

حافظ در بیت چهارم الحاقی زمین را ثابت و مرکز دایره فلکیّات به حساب می آورد و این فرضیه نجومی تا مدت ها بعد از حافظ نیز طرفدارانی داشته است و به عنوان اغراق، در این بیت چنین ادّعا می کند که اراده تیزرو وسبک پوی تو چنان سریع و نافذ است که زمین ثابت را هم به حرکت و گردش وا می دارد!
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

ديدار شد ميسر و بوس و کنار هم از بخت شکر دارم و از روزگار هم
زاهد برو که طالع اگر طالع من است جامم به دست باشد و زلف نگار هم
ما عيب کس به مستی و رندی نمی‌کنيم لعل بتان خوش است و می خوشگوار هم
ای دل بشارتی دهمت محتسب نماند و از می جهان پر است و بت ميگسار هم
خاطر به دست تفرقه دادن نه زيرکيست مجموعه‌ای بخواه و صراحی بيار هم
بر خاکيان عشق فشان جرعه لبش تا خاک لعل گون شود و مشکبار هم
آن شد که چشم بد نگران بودی از کمين خصم از ميان برفت و سرشک از کنار هم
چون کانات جمله به بوی تو زنده‌اند ای آفتاب سايه ز ما برمدار هم
چون آب روی لاله و گل فيض حسن توست ای ابر لطف بر من خاکی ببار هم
حافظ اسير زلف تو شد از خدا بترس و از انتصاف آصف جم اقتدار هم
برهان ملک و دين که ز دست وزارتش ايام کان يمين شد و دريا يسار هم
بر ياد رای انور او آسمان به صبح جان می‌کند فدا و کواکب نثار هم
گوی زمين ربوده چوگان عدل اوست وين برکشيده گنبد نيلی حصار هم
عزم سبک عنان تو در جنبش آورد اين پايدار مرکز عالی مدار هم
تا از نتيجه فلک و طور دور اوست تبديل ماه و سال و خزان و بهار هم
خالی مباد کاخ جلالش ز سروران و از ساقيان سروقد گلعذار هم


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

ديدار شد ميسر و بوس و كنارهم       از بخت شكر دارم و از روزگار هم
زاهد برو كه طالع اگر طالع من است   جامم به دست باشد و زلف نگار هم
ما عيب كس به رندي و مستي نمي كنيم       لعل بتان خو شا و مي خوشگوار هم
اي دل بشارتي دهمت محتسب نماند     وز مي جهان پر است و بت ميگسار هم
آن شدكه چشم بد نگران بودي از كمين       خصم از ميان برفت و سرشك ازكنار هم
خاطر به دست تفرقه دادننه زيركيست   مجمو عه اي بخواه و صراحي بيار هم
بخاكيان عشق فشان جرعه لفبش         تا خا ك لعل گون شود و مشكبار هم
چون كاينات جمله به بوي تو زندهاند اي آفتاب سايه زما بر مدار هم
چون آب روي لاله و گل فيض حسن تست   اي ابر لطف برمن خاكي ببار هم
حافظ اسير زلف توشد از خدا بترس         وز انتصاف آصف جم اقدار هم
برهان ملكو دينكه زدستو زارتش           ايام كان يمين شد ودريا يسار هم
گوي زمين ربوده چوگان عدل اوست           وين  بركشيده گنبد نيلي حصار هم
عزم سبك عنان تودر جنبش آورد       اين پايدار مركز عالي مدار هم
بر ياد راي انور و آسمان به صبح         جان مي كند فداو كواكب نثار هم
تا زا نتيجه فلك و طور دور اوست         تبديل ماه و سال و خزان وبهار هم
خالي مباد كاخ جلالش زسروران         وز ساقيان سرو قد گلعزار هم


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر