با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۲۶, شنبه

بلبل قرين عشق - رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی - غزل 465 - 538

538- بلبل قرين عشق
رفتم باغ صبحدمي تا چنم گلي     آمد به گو ش ناگهم آواز بلبلي
مسكين چو من به عشق گلي گشته مبتلا   واند چمن فكنده زفرياد غلغلي
مي گشتم اندر آن چمن و باغ دم به دم     مي كردم اند آ» گل و بلبل تاملي
گل يار حسن گشته و بلبل قرين عشق   اين ار تغيري نه و آن را تبدلي
چون كرد در دلم اثر آواز عندليب     گشتم چنان كه هيچ نماندم تحملي
بس گل شكفته مي شود اين باغ را ولي       كس بي بلاي خار نچيده ست ازو گلي
حفاظ مدار اميد فرج زين مدار كون   دارد هزار عيب و ندارد تفصلي

توضيحات :
معني بيت 1( يك روز صبح به باغ رفتم تا كهگلي بچينم در آنجا ناگاه آواز بلبلي هب گوشم رسيد ) معني بيت 2( بلبل مسكين مانند من عاشق گلي بود بهمين جهت در چمن فرياد و فغان سر داد هاست و آنجا را از ناله پركرده بود ) معني بيت 3( در چمن آن باغ گردش مي كردم در حالي كه درباره گل وبلبل و چگونگي حالشان فكر مي كردم ) معني بيت 4-5-( گل قرين خار بود و بلبل مبتلا به عشق شده بود نه براي بلبل تغيير و دگر گوني بود و نه براي گل هر دو وضعشان يكسان بود با آواز بلبل چنان حالي هب من دست داد كه صبرو تحمل از من زايل شد و آواز سوزناك بلبل تاب و توانم را گرفت ) معني بيت 6( در اين باغ جهان گلهاي زيادشكفته است اما كسي بدون رنج خار گلي نچيده است = اشياء جمع اضداد است ) معني بيت 7( اي حافظ از گردش اين چرخ اميد گشايش كار نداشته باش چون كه هزار عيب دارد و لطف و هنر و احساني ندارد )

نتيجه تفال :
1-   درانديشه كار يا كسي يا چيزي مي باشيد كه فكر شمارا بي جهت مشغول داشته است بايد بدانيد كه هزاران دردو بلا در اين دنيا وجود دارد  اما براي دفع دردهايش هيچ درماني و دوايي جز صبر و شكيبايي و مبارزه جدي وفعالانه وجود ندارد پس ابداً نگران نباشيد زيرا حال و كار شما به مراتب از ديگران بهتر است
2-   اين نيت داراي عوامل گوناگوني است كه اگر عوامل مثبت و منفي را در دو كفه از ترازو قرار دهيد زيان و ضرر آ» در اين موقعيت بيشتر است پس به نفع شماست كه از آن صرفنظر كنيد يا لااقل در اين زمان دست از اينكار برداريد و آن را به موقعيت بهتري كه مقدمات و اسباب و لوازم آن از هر جهت مهيا گرديد موكول سازيد
3-   به يكي از مشاهد متبركه برويد و با خواندن سوره مباركه نوح توكل بر خداوند داشته باشيد تا موفق شويد
4-   خرد يو فروش تفاوتي ندارد مسافر شما فعلاً در وضعيتي قرار ندارد كه بتواند از چگونگي كا رخود شمارا مطلع سازد ان شائ الله در آيند ه مسايل او حل مي شود طلاق عملي مي گردد ولي ازدواج مقدماتش فراهم نيست
5-   راز دل خودرا فاش مكن و پولي را هم كه پس انداز كرده اي فعلاً خرج نكنيد چون در آينده نزديك وضع بهتري خواهي داشت
6-   فرزندم آرامش هدف اصلي زندگي شماست براي رسيدن به آن مي كوشيد ولي گاهي امور از دستتان خراج مي شود روحيه اي شاد و دريايي محبت و خلوص نيت درايد و نسبت به همسر خود احساس عجيبي داريد د عين اينكه كارهاي او راقابل قبول مي دانيد نسبت به عضي كارهاي وي شك و ترديد داريد و اين ناشي از علاقه شديد است از امور هنير مجالس و مسافرت لذت مي بريد


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معاني لغات غزل (465)

چِنَم: (مخفف چينم) بچينم.

مسكين: بي نوا، بي چاره.

گلي: گل سرخ.

غلغلي: جار و جنجالي، همهمه اي، شوري.

تأمل: دقت، غور و بررسي.

قرين: هم نشين.

تغيّري: دگرگوني، تغييري.

تبدّلي: بدل گشتن، عوض شدن، تغيير وضع دادن.

فرج: گشايش در كار.

مدار چرخ: خط سير فلكي، خط سير كواكب، مسير گردش زمين، كنايه از گردش روزگار.

تفضل: لطف و مهرباني و كرم.

معاني ابيات غزل (465)

(1) صبحي به باغ رفتم تا گلي بچينم، ناگهان آواز بلبلي به گوشم رسيد.

(2) بلبل بيچاره (نيز) مانند من به عشق گلي مبتلا شده و با فرياد خود در چمن شوري به پا كرده بود.

(3) در آن چمن و گلزار مي گشتم و هر لحظه در كنار آن گل و بلبل دقت و غور و بررسي مي كردم.

(4) گل با زيبايي دمساز و بلبل با عشق هم نشين شده بود. نه گل لطف و عنايتي به بلبل و نه بلبل انديشه دگرگوني در حال خود داشت.

(5) آنگاه كه آواز بلبل در دلم تأثير كرد چنان شدم كه ديگر برايم هيچ تاب تحمل باقي نماند.

(6) در اين باغ روزگار، گلهاي بسياري مي شكفد اما (تا بحال) كسي بدون آزار و سرزنش خار، از آن گلي نچيده است.

(7) حافظ از گردش روزگار اميد گشايشي نداشته باش كه اين گردش هزار عيب دارد، بدون آنكه لطف و كرمي داشته باشد.

شرح ابيات غزل (465)

وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعيلن فاعلن

بحر غزل: مضارع مثمّن اخرب مكفوف محذوف

٭

سعدي:

هر روز باد مي برد از بوستان گلي مجروح مي كند دل مسكين بلبلي

٭

اوحدي:

از چهره لاله سازي و از زلف سنبلي تا از خجالت تو نرويد دگر گلي

٭

بسياري از حافظ پژوهان محترم اين غزل را مشكوك و منسوب به حافظ دانسته و بعضي آن را از دفتر خود حذف نموده اند. چنين نيست و اين غزل مربوط به دوران جواني حافظ، آنگاه كه در شروع كار هنوز راه اصلي خود را در غزل سرايي نيافته و ميل دلش گرايشي به مكتب وقوع داشته، مي باشد. و به همين جهت نويسنده اين سطور بر اين عقيده است كه حافظ در تلاش انتخابِ (طرز)، پايه گذارِ مكتب وقوع و مكتب هندي (اصفهاني) است. منتها در مسير شعر و شاعري خود پا را از آن فراتر نهاده و النهايه به سبك غير قابل تقليد خود كه همانا بيان مطلب در قالب عشق – عرفان ايهام است رسيده است.

دقت در مفاد ابيات اين غزل ما را به اين نتيجه مي رساند كه شاعر جوان در قالب رويدادگويي شرح رفتن به باغ و مشاهدات خود را مي دهد و به اين نتيجه اي مي رسد كه چيدن گل نشاط بي رنج و تحمل خار ممكن نيست و يك واقع بين هرگز نبايد از روزگار چشمداشت تسهيلات و لطف و كرم داشته باشد. اينگونه طرز تفكر كه منجر به رويدادگويي و پيروي از مكتب وقوع مي شود حافظ را قانع نكرده و به سرعت غور در بحر عرفان پرداخته و در پي كشف علت العلل، راه عشق و عرفان را برگزيده و با چاشني ايهام مكنونات قلبي خود را در قالب غزل آفريده است و اين همه هنرآفريني تنها از كسي بر مي‌آيد كه با تسلط بر زبان و ادبيات فارسي و عربي و مطالعه در احوال عرفا و نظريّات آنان، داراي جهان بيني در حدّ اعلايي بوده و در پيچيدن سخن در پرده ايهام مانند حافظ داراي مهارت كامل باشد.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی آمد به گوش ناگهم آواز بلبلی
مسکين چو من به عشق گلی گشته مبتلا و اندر چمن فکنده ز فرياد غلغلی
می‌گشتم اندر آن چمن و باغ دم به دم می‌کردم اندر آن گل و بلبل تاملی
گل يار حسن گشته و بلبل قرين عشق آن را تفضلی نه و اين را تبدلی
چون کرد در دلم اثر آواز عندليب گشتم چنان که هيچ نماندم تحملی
بس گل شکفته می‌شود اين باغ را ولی کس بی بلای خار نچيده‌ست از او گلی
حافظ مدار اميد فرج از مدار چرخ دارد هزار عيب و ندارد تفضلی


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

رفتم باغ صبحدمي تا چنم گلي     آمد به گو ش ناگهم آواز بلبلي
مسكين چو من به عشق گلي گشته مبتلا   واند چمن فكنده زفرياد غلغلي
مي گشتم اندر آن چمن و باغ دم به دم     مي كردم اند آ» گل و بلبل تاملي
گل يار حسن گشته و بلبل قرين عشق   اين ار تغيري نه و آن را تبدلي
چون كرد در دلم اثر آواز عندليب     گشتم چنان كه هيچ نماندم تحملي
بس گل شكفته مي شود اين باغ را ولي       كس بي بلاي خار نچيده ست ازو گلي
حفاظ مدار اميد فرج زين مدار كون   دارد هزار عيب و ندارد تفصلي


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۲ نظر: