با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۲۶, شنبه

وقتي خوش است - شهريست پرظريفان و از هر طرف نگاری - غزل 444 - 550

550- وقتي خوش است
شهريست پر ظريفان وز هر طرفنگاري   ياران صلاي عشق است گر مي كنيد كاري
چشم جهان نبيند زين تازه تر جواني   دردست كس نيفتد زين خوبتر نگاري
جسمي كه ديده باشد كز روحش آفريدند       زين خاكيان مبادا بر دامنش غباري
چون من شكسته اي را از پيش خو چه راني   كم غايت توقع بوسي است يا كناري
مي بيغش است بشتاب وقتي خوش است درياب  سال دگر كه دراد اميد نوبهاري
در بوستان حريفان مانند لاله و گل   هر يك گرفته جامي بر ياد روي ياري
چون اين گره گشايم وين ريش چون نمايم     دردي و صعب دردي كاري و سخت كاري
هرتار موي حافظ در دست رلف شوخيست   مشكل توان نشستن در اين چنين دياري

توضيحات :
معني بيت 1( شهري پر از ظريفان و لطيف طبعان است و از هر سو زيبايي خرامان است اي دوستان بدانيد ك هاگ قصد عشقبازي داردي اكنون وقت ا» مي باشد ) معني بيت 2( چشم مردم جهان جواني تازه تر از اين نديده است و نگاري زيباتر از اين به سدت نمي افد ) معني بيت 3( چه كسي ديده است جسمي را كه از روح آفريده شده باشد از خدا مي خواهم كه از اين خاكبان گردي بر دامن پاكش ننشيند ) معني بيت 4( عاشق كشته و مرده اي مانند مرا از خود دور مكن كه نهايت توقع من از او يك بوسه يادر آغوش كيدن است ) معني بيت 50 مي صاف است پس به خوردنش عجله كن وقت همخوش است غنيمت دان زيرا چه كسي اميد دراد كه سال ديگر به بهار برسد ) معني بيت 6( در گلستان عشاقان هر يك مانند گل و لاله به يا د محبوبي جامي به دست گرفته اند و به شوق نگاري مي نوشند )

نتيجه تفال :
1-   لسان الغيب در بيتهاي 7-8- فرمايد ( اين مشكل را چگونه حل كنم و راز عشق را چگونه فاش سازم دردي جاناه و مشكلي بسيار سخت است ) ( هر رشته موي حافظ در پنجه گيسوي زيبايي بي باك و گرتفار است در چنين شهري كه از هر سو زيبا رويان به دلبي پرداخته اند قرار و آرام محال باشد ) تفسير اين ابيات نتيجه انديشه و فكر شماست
2-   از دست دادن زمان باعث زيان فراوان شما خواهد بود  و كار را به امروز و فردا موكول كردن براي جنابعالي ضرر فراواني در بدارد پس با سرعت زيركي فعاليت و تلاش به دنبال انجام اين نيت باشيد
3-   اوضاع زندگي شمادر مقايسه با ديگران بسيا رخوبست پس انديشه هاي ناصواب را از دل پاك كنيد زيرا روزگار بروفق مرادتان مي باشدو اين نيت به نفع خانواده جنابعالي عملي مي گردد و اوضاع خانوادگي يتان چنان رونق مي گيرد كه همه را به تحسين وا مي داريد
4-   خانم يا آقاي عزيز با توجه به بيت هاي اين غزل خصوصيات شما چنين است شيك پوش بذله گو و در ابراز عش بي پروا گاهي اوقات از شدت كارها سردر گم مي شودي و به موسيقي روي مي آريد اهل ايمان و كار با رايانه را دوست درايد در پوشيدن لباس به پارچه هاي نرم و لطيف علاقه داريد از رنگهايي كه برازنده وقار شما باشد رنگ ليمويي آسماني آبي نفتي و سفيد پيشنهاد م يوشد كه بر وقا رو متانت و لطافت شما مي افزايد
5-   عشق و مقام درد سر فراوان دارد و برا يكارهاي بزرگ انسانهاي بزرگ لازم است
6-   سخت گيري موجب آزار و دلزدگي مي شود عيب جويي هم اندازه اي دارد و شما بيش ازحد معمول هب عيب جويي مي پردازيد حتي بيشتر از پدرتان
7-   ترديد را از دل بيون كنيد كه آينده متعلق به شماست نگران نباشيد


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معاني لغات غزل (444)

پُر ظريفان: پر از افراد ظريف و صاحب ذوق و لطيف طبع.

صلا: آواز دادن و فراخواندن، با بانگ بلند دعوت به امري كردن.

صلاي عشق: بانگ دعوت به عشق و عشقبازي.

گر مي كنيد كاري: اگر اهل عشق بازي هستيد، اگر قصد عشق بازي داريد.

جسم: تن، پيكر.

خاكيان: مردم اين جهان خاكي، اهل زمين، مردم اين دنيا كه از خاك آفريده شده اند.

شكسته: رنجور، ناتوان، دل شكسته، با قدّ خميده، افتاده و متواضع.

كِم: كه مرا.

غايت: نهايت، حداكثر.

كناري: در آغوش گرفتني.

بي غش: بدون مواد زائد، خالص و صاف و زلال.

درياب: (فعل امر از مصدر دريافتن) بهره بردار، به دست آور.

حريفان: هم پياله ها.

لاله و گل: نهال لاله و نهال گل.

شوخ: بي باك، بي پروانه، كنايه از معشوق زيباي بي پروا.

نشستن: در اينجا به معناي زندگي كردن و قرار و آرام داشتن.

معاني ابيات غزل (444)

(1) (شيراز) شهري پر از لطيف طبعان و از هر سو زيبارويي در آن مشهود است. دوستان آواز در داده اند كه هنگامِ عشق بازي است. اگر قصد آن را داريد وقت آن در رسيده است.

(2) چشم روزگار، جواني از اين شاداب تر نديده است و معشوقي از اين زيباتر به دست كسي نخواهد افتاد.

(3) چه كسي ديده است كه پيكري، تماماً از روح آفريده شده باشد اميد اينكه از مردم اين زمانه غباري بر دامن او ننشيند.

(4) دل شكسته رنجوري چون من را چرا از پيش خود مي راني كه حداكثر توقع من يك بوسه يا يك هم آغوشي است.

(5) شتاب كن كه شراب، ناب است و بهره برگير كه حال و هوايي خوش است چه كسي مي تواند اميدوار باشد كه سال ديگر به نوبهار برسد.

(6) هم پياله ها در باغ به مانند نهال لاله و گل، هر كدام پياله يي به ياد روي دلبري در دست گرفته اند.

(7) اين گره را چگونه باز و اين راز را چگونه آشكار كنم؟ اين درد دردي جانكاه و اين كار كاري بس سخت است.

(8) هر تار موي حافظ به دست معشوقي بي پروا افتاده است. در چنين شهر و دياري زندگي و سر كردن مشكل است.

شرح ابيات غزل (444)

وزن غزل: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن

بحر غزل: مضارع مثمّن اخرب

٭

انوري:

اي عاشقان گيتي ياري دهيد ياري كان سنگدل دلم را خواري نمود خاري

٭

جلال الدين مولوي:

با صد هزار دستان آمد خيال ياري در پاي او بميراد هرجا بود نگاري

٭

عراقي:

تا چند عشق بازيم بر روي هر نگاري چون مي شويم عاشق بر چهره تو باري

٭

سعدي:

عمري به بوي يار ي برديم انتظاري ز آن انتظار ما را نگشود هيچ كاري

٭

همام تبريزي:

اي باد نوبهاري بوي بهشت داري از سوي گل رسيدي با پيك آن نگاري

٭

اوحدي:

1- باغ بهشت بيند بي داغ انتظاري آن كِش ز در درآيد هر لحظه چون تو ياري

2- ساقي بده شرابم كاندر چنين بهاري نتوان شراب خوردن بي مطربي و ياري

٭

كمال خجند:

من كيستم كه ورزم سوداي چون تو ياري حيف آيدم كه گردي مشغول خاكساري

٭

اين غزل به هنگام بر تخت نشستن جانشين جوان شاه شجاع يعني شاه زين العابدين و به منظور عرض تبريك و تشريفات سروده شده و اوضاع مغشوش آن زمان در ايهامات آن بازگو شده است.

شاعر به صورت ظاهر در وصف شهر شيراز سخن مي گويد امابه زبان ايهام مي گويد شيراز شهري است كه از هر سو مدعيان زيبارويي خود را مي نمايانند. شاه منصور – شاه يحيي- تيمور هركدام خيال تسلط بر شيراز را دارند و از آنجا كه او طرفدار آرامش اوضاع، در اين سال هاي آخر عمر خويش است ظاهراً به تعريف شاه جوان پرداخته و به ياران توصيه مي كند كه در ميان مدعيان سلطنت بهتر از اين در حال حاضر (نگاري) پيدا نمي شود.

چنين به نظر مي رسد كه در اين موقعيت باريك حافظ هم تا اندازه يي دچار ترديد در طرفداري مدعيان حكومت بوده و به همين سبب در بيت مقطع غزل مضموني را بازگو مي كند كه در نگاه اول غير منطقي به نظر مي‌رسد چه او با اينكه هر تار موي خود را در دست زيبارويي شوخ چشم مي بيند مي گويد: مشكل توان نشستن در چنين دياري، و اين نتيجه گيري مي رساند كه از لحاظ وضع سياسي و دسته بندي هاي پشت پرده حافظ از هر طرف كشيده مي شده است.

مختصر كلام آنكه اين غزل به عنوان تبريك سلطنت شاه زين العابدين سروده شده و با آنكه دوستان او: هر يك گرفته جامي بر ياد روي ياري اما اين شاعر باهوش، عاقبت كار را چندان خوب نمي بيند و در حالي كه در تصميم گيري به طرفداري مدعيان مردد است مي گويد:

چون اين گره گشايم وين راز چون نمايم دردي و سخت دردي كاري و صعب كاري

وجود اين بيت و مفهوم سربسته آن دلالت بر صدق نظريه ما و نحوه فكر حافظ به هنگام سرودن اين غزل در اول سلطنت زين العابدين است و همانطور كه مي دانيم چيزي نمي گذرد كه مهار اوضاع از دست شاه بي تجربه جوان به در رفته و مقدمات حمله تيمور فراهم مي شود. ايهامات لطيف بيت ششم كه گواهي بر دسته بندي هاي سياسي است و بيت هفتم كه حافظ به لحاظ اهميت موضوع مي گويد: (چون اين گره گشايم؟) و نمي توانم صراحتاً اين راز را بازگو كنم كه كار بسيار سختي است، مي رساند كه حافظ در زمان خود يكي از سياستمداران و واقفين به امور حكومت بوده و همانطور كه در خلع امير مبارزالدين به شاه شجاع همدست و همكار بوده در بيشتر موارد وجود و نظريه او در امور مؤثر مي افتاده است.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

شهريست پرظريفان و از هر طرف نگاری ياران صلای عشق است گر می‌کنيد کاری
چشم فلک نبيند زين طرفه‌تر جوانی در دست کس نيفتد زين خوبتر نگاری
هرگز که ديده باشد جسمی ز جان مرکب بر دامنش مبادا زين خاکيان غباری
چون من شکسته‌ای را از پيش خود چه رانی کم غايت توقع بوسيست يا کناری
می بی‌غش است درياب وقتی خوش است بشتاب سال دگر که دارد اميد نوبهاری
در بوستان حريفان مانند لاله و گل هر يک گرفته جامی بر ياد روی ياری
چون اين گره گشايم وين راز چون نمايم دردی و سخت دردی کاری و صعب کاری
هر تار موی حافظ در دست زلف شوخی مشکل توان نشستن در اين چنين دياری


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

شهريست پر ظريفان وز هر طرفنگاري   ياران صلاي عشق است گر مي كنيد كاري
چشم جهان نبيند زين تازه تر جواني   دردست كس نيفتد زين خوبتر نگاري
جسمي كه ديده باشد كز روحش آفريدند       زين خاكيان مبادا بر دامنش غباري
چون من شكسته اي را از پيش خو چه راني   كم غايت توقع بوسي است يا كناري
مي بيغش است بشتاب وقتي خوش است درياب  سال دگر كه دراد اميد نوبهاري
در بوستان حريفان مانند لاله و گل   هر يك گرفته جامي بر ياد روي ياري
چون اين گره گشايم وين ريش چون نمايم     دردي و صعب دردي كاري و سخت كاري
هرتار موي حافظ در دست رلف شوخيست   مشكل توان نشستن در اين چنين دياري


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۳ نظر:

  1. سپاس استاد گرامی برایتان توفیق روز افزون ارزومندم .م.ن

    پاسخحذف
  2. همیشه از فال حافظ در اینجا احساس خوب پیدا می کنم و راضی هستم، اکثرا با وضعیت زندگی و احوالم مطابقت دارد.
    واقعا ممنونم

    پاسخحذف
  3. . Khodaya merci ke hasti va payameto az in tarigh be man miresoni.

    پاسخحذف