با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۱۷, پنجشنبه

لطف ازل - سال‌ها پیروی مذهب رندان کردم - غزل 319 - 400

400 - لطف ازل
سالها پيروي مذهب رندان كردم       تا به فتواي خرد حرص به زندان كردم
من به سر منزل عنقا نه بخود بردم راه     قطع اينمرحله با مرغ سليمان كرد م
از خلاف آمد عادت بطبب كام كه من     كسب جمعيت از آن زلف پريشان كردم
سايه اي بر دل ريشم فكن ايگنج مراد       كه من اين خانه به سوداي تو ويران كردم
توبه كردم كه نبوسم لب ساقي و كنون       مي گزم لب كه چرا گوش به نادان كردم
نقش مستوري و مستي نه به دست من و تست  آنچه سلاطان ازل گفت  بكن آن كرد
دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع     گرچه درباني ميخانه فراوان كردم
اين كه پيرانه سرم صحبت يوسف بنواخت     اجر صبريست كه در كلبه احزان كردم
هيچ حافظ نكند در خم محراب فلك           اين تنعم كه من ا زدولت قرآن كردم


توضيحات :
فتوا ( حكم شرعي ) فتواي خرد ( به حكم انديشه ) حرص به زندان كردم ( طمع را به بند كشيدم ) عنقا ( سيرمغ مراد از پير و مرشد كامل ) بردم راه ( حقيقاً به ياري خود راه جستم ) قطع ( عبور حركت كردم ) مرغ سليمان ( مراد پير و مرشد ) از خلاف آمد ( از كارهاي خلاف عادت ) كسب جمعيت ( اتحاد هماهي جمع بودن ) گنج روان ( مراد از محبوب ازلي ) دل ريش ( دل مجروح ( سودا‌( عشق = آرزو ) سلطان ازل (خداوند ) نقش ( اختيار ) مستوري ( زهد و تقوي ) لطف ازل ( محبت خداوند ) جنت فردوس ( بهشت طمع اميد ) پيرانه سر ( هنگام پيري ) صحبت ( هم صحبتي ) بنواخت ( نوازش بينم ) اجر ( مزد ) كلبه احزان) خانه تنگ غم و اندوه ) چه عجب ( جاي شگفتي نيست )معني بيت 10(در خم محراب روزگار هيچ حافظي از حافظان قرآن آن تنغم را نكند كه من درسايه نعمت و دولت تلاوت قرآن شريف و ملازمت باآن كسب كردم و لذتي كه از اين جهت به دست آوردم )

نتيجه تفال :
1-   نتيجه اين فال را به شما تبركي مي گويم قدم در مسيري گذاشته ايد كه نياز به سرعت عمل دقت مهارت و فكر دارد و سرانجامي نيكو عالي هم خواهد داشت حركت د راين را ه بر شما مبارك باد به شرط آنكه از استاداني كارآزموده بهره بگيريد و راهنمايي شويد
2-   اگر اين مسير را بااراده اي قوي طي كنيد و ادامه دهيد در آينده از چنان محبوبيت و شهرتي برخور دار مي شويد كه همه آرزوي ديدار وملاقات شما را خواهند داشت و اگراين نيت را براي كسي ديگر گرفته ايد اين سخنان را به او بگوييد كه با تصميمي قوي ادامه دهد و دلسرد نشود كه سختي هاي راه به شيريني آن مي ارزد
3-   به جنابعالي مژده مي دهم كه زندگي بسيار خوبي در انتظار شماست فرزندم آينده اي درخشان داريد
4-   مسافرت صلاح نمي باش خريد و فروش عالي است شغل و مقام مهمي به شما پيشنهاد خواهد شد تغييرات كلي روي مي دهد
5-   در 6 شب آينده خوابي خواهيد ديد كه به مسافرت ميرويدنشانه آنست كه به سوي حقايق نوين دروني و انديشه هاي تازه حركت مي كنيد بطوري كه درهاي خوشبختي به روي شما باز مي شود
6-   ازدواج عملي است ولي طلاقراهي طولاني دارد مسافرت مهمي در پيش داريد و ملاقات خوبي دست مي دهد

لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید و غزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی دستمال سفره به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید وغزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید و همزمان سفرهای مهمانی خود را زیباتر کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی لغات غزل (۳۱۹)

مذهب : روش، راه و طریقه یی در مسایل دینی .

فتوی : رأی فقیه و حاکم شرع در مسایل شرعی .

مذهب رندان : راه و روش آزاد اندیشان و زیرکان و عارفان روشنفکر که در عین دینداری معتقد به ظواهر و دستوراتی که عامّه مردم بدان اعتقاد داشته و عمل می کنند نیستند .

عنقا : سیمرغ .

قطع : بریدن .

قطع مرحله : بریدن راه، پیمودن راه .

مرغ سلیمان : هدهد، شانه به سر، پوپک .

دل ریش : دل مجروح .

گنج مراد : آرزوی گرانبها، گنج گرانبهای مورد نظر .

سودا : عشق و آرزو .

لب گزیدن : لب به دندان گزیدن، اظهار پشیمانی و تأسف .

خلاف آمد عادت : برخلاف عادت ، برعکس روال و رویه معمول .

کام : آرزو، مراد .

کسب : به دست آوردن، تحصیل معاش با زحمت، کوشش برای به دست آوردن .

کسب جمعیت : به دست آوردن جمعیت خاطر، رسیدن به آسودگی دل و خاطر .

مستوری : نجابت و پرهیزکاری .

مستی : کنایه از فساد و گناهکاری و بی اعتنایی به موازین شرعی و اخلاقی .

سلطان ازل : خداوند، خدای جاوید جهان هستی .

لطف ازل : لطف ازلی خداوند .

جنت فردوس : باغ بهشت .

طمع : آزمندی، حرص، امیدواری و چشمداشت ناسزاوار .

پیرانه سر : سر پیری، به هنگام پیری .

صحبت : مصاحبت، هم نشینی .

کلبه احزان : بیت الاحزان، نامی که به خانه حضرت یعقوب در مدت غیبت یوسف داده بودند .

صبح خیزی : سحر خیزی .

تنعم : به ناز و نعمت دست یافتن .

دولت : بهره مندی، لطف و برکت .

صدر نشین : بالانشین .

صاحب دیوان : صاحب دیوان، رئیس دیوان، مسئول امور مالی دولتی .

معانی ابیات غزل (۳۱۹)

سالیانی دراز از راه و روش زیرکان آزاد اندیش، پیروی کردم تا به دستور عقل حرص و طمع را مغلوب خود ساختم .

من با تدبیر خود به آشیانه سیمرغ راه نیافتم. این راه را با راهنمایی هدهد، پیک راهنمای سلیمان پیمودم .

ای خواسته گرانبهای مورد نظر، سایه مرحمتی بر دل آزرده ام بینداز زیرا من خانه دلم را به خیال جایگیزنی گنجی چون تو به ویرانه یی مبدّل ساختم .

(بر اثر ملامت مردم) توبه کردم که لب ساقی را نبوسم و حالا لب به دندان تأسف می گزم که چرا به سخن نادان گوش فرا دادم .

مراد دل خود را از راهی برخلاف راه و عادت معمول بیاب زیرا من از برکت آن زلف پرشان به اطمینان خاطر دست یافتم .

رفتار نجیبانه و پرهیزکارانه و روش مستی و تباهی، هیچکدام در دست اختیار من و تو نیست. من آنچه را که خدای ازلی مقرر داشته همان را انجام دادم .

هرچند (در این دنیا) بسیار زمانی به کار دربانی میخانه مشغول بوده (و لذت برده ام با این همه) از لطفی که خدا روز ازل در حق من روا داشته توقع دسترسی به باغ بهشت را دارم .

این که در سر پیری به دیدار یوسف خود دلشاد شدم پاداش تحمل شکیبایی هایی است که در غمخانه (فراق) بر خود هموار نمودم .

هیچ حافظِ دیگر قرآن، در زیر گنبد کبود به این تنعم (سحرخیزی و با مردمان در صلح و صفا به سر بردن) مانند حافظ، که تمامی از برکت و لطف قرآن انجام داده، دست نیافته است .

شگفتی نیست که اگر صدرنشین دیوان و دفتر غزل شده ام، چرا که سالیانی دراز در خدمت صاحبدیوان به بندگی مشغول بوده ام .

شرح ابیات غزل (۳۱۹)

وزن غزل : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن

بحر غزل : هزج مثمن اصلم

*

این غزل عرفانی را حافظ در زمان سلطنت شاه شجاع و وزارت خواجه تورانشاه سروده و با بیتی به نام او خاتمت بخشیده است. آوردن کلمه عنقا در بیت دوم و صدر در بیت مقطع اشاراتی به شاه شجاع که خود را شاهباز می خواند و تورانشاه که کُنیه او صدر بود، می باشد .

شاعر در بیت اول، ماحَصل گفتگو و مجادله یک حکیم یونانی را با امیری بازگو می کند که آن امیر از حکیم یونانی می پرسد آیا تو از من می ترسی؟ حکیم می گوید خیر و چون امیر علت را جویا می شود پاسخ می شنود که زیرا تو اسیر و بنده حرص و طمع هستی و من سالهاست که حرص و طمع را در بند کرده ام .

در بیت دوم شاعر ادعا می کند که من به سر منزل عنقا رسیده ام اما این راه را به کمک هدهد یا مرغ سلیمان انجام داده ام . می دانیم در اصطلاح عرفا عنقا یا سیمرغ کنایتی است از هرچیز نایاب و نادرالوجود و به انسان کامل اطلاق می شود و از طرفی می دانیم که مرغان با هدایت هدهد توانستند به سیمرغ برسند که در واقع آن سیمرغ جز خودشان مرغ دیگری نبود. حافظ در بیت دوم به این دو موضوع اشاره کرده و ماحصل کلام او این است که به کمال درجه معرفت نفس رسیده است و خوانندگان محترم میتوانند با ارائه طریقی که حافظ کرده و خود بدان معتقد و عمل می نموده، پی به علت العلل تظاهر به رندی و لاابالیگری و مستی و میخوارگی و اینگونه صراحت لهجه و خود را در مظانّ تهمت انداختن، برده و به این نتیجه برسند که حافظ سالک عارف پرهیزکاری است که برای رسیدن به حق و حقیقت (برخلاف آمد عادت) گام برمی دارد و کام می طلبد و طبق آنچه در بیت دوم این غزل گفته معلوم می شود که از نتیجه کار خود راضی است و به سرمنزل عنقا رسیده است .

شاعر در بیت سوم گوشه چشمی و کنایتی به شاه شجاع دارد. حافظ بارها در اشعارش به شاه شجاع تذکّر می دهد که من فراغ خاطر و آسودگی خیال خود را فدای طرفداری از تو و سیاست تو کردم .

در بیت چهارم این غزل نکته یی بازگو شده که در چند مورد دیگر هم همین معنی تکرار گردیده است. اجمالاً چنین برمی آید که با تغییر سیاست مملکت داری شاه شجاع و تظاهر به رعایت احکام شرع انور، حسب الامر شاه حافظ در کوتاه مدتی دست از می و میخانه کشیده و در ردیف متشرعین درآمده لیکن به زودی پشیمان شده و این ندامت را هرکجا اقتضا کرده در شعر خود به کنایه آورده است که این بیت موردی ازآن است .

آنگاه شاعر در بیت پنجم دیگران را هم راهنمایی می کند که چگونه به سرمنزل عنقا برسند و می فرماید راه کار در این است که خلاف راهی را که نفس تو و عادت و رویه تو می نمایاند گام برداری و در واقع چکیده معنای این بیت نظامی را بازگو می کند. نظامی می گوید :

هــر چـــه خـــلاف آمـــد عـــادت بـــود قـــافـله ســـالار ســــعادت بــــود

مفاد بیت ششم نیز عقیده باطنی حافظ است که کاملاً بوی جبر می دهد و هرکجا حافظ بخواهد در نزد عوام خود را از گناهان تبرئه کند این موضوع را پیش می کشد که هرچه در روز ازل در سرنوشت من قرار داده اند ناگزیر به اجزای آن هستم و خودم در این کار اراده یی از خود ندارم .

در بیت هفتم طنز لطیفی مستتر است که غالب حافظ شناسان محترم آن را نادیده گرفته اند . حافظ در این بیت می فرماید هرچندمن در ایام عمرم سال های زیادی را به کار دربانی و خدمت میخانه سپری کرده و لذّت بهشتی عایدم شده است معذلک با اتکاء لطف خداوند که در روز ازل در سرشت من به ودیعت نهاده شده من توقع و انتظار رسیدن به بهشت برین را نیز دارم . و پاره یی از سروران چنین معنا کرده اند که هرچند من در این دنیا به معصیت دربانی میخانه آلوده شدم طمع رفتن به بهشت را دارم و این باشیوه کلام حافظ که همیشه خدمت می و میخانه را راه رسیدن به حق و حقیقت می داند منافات دارد .

در بیت نهم کلمه حافظ هم به معنای حفظ کننده قرآن و هم تخلص شاعر است. حافظ می فرماید هیچ حافظ دیگر قرآن در زیر این گنبد کبود به مانند من از لطف و برکت قرآن بهره مند نشده است .

بیت دهم هم بیت مفاخره و هم مدح تورانشاه است . شاعر با سرودن غزل های عشقی ـ عرفانی ـ ایهامی به مانند غزل بالا که تفسیر هر بیت روان این غزل فصلی از شرح و تفصیل را می طلبد خود را به حق صدرنشین انجمن غزلسرایان می نامد و سپس به بندگی تورانشاه فخر می ورزد .

شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

سال‌ها پیروی مذهب رندان کردم تا به فتوی خرد حرص به زندان کردم
من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم
سایه‌ای بر دل ریشم فکن ای گنج روان که من این خانه به سودای تو ویران کردم
توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون می‌گزم لب که چرا گوش به نادان کردم
در خلاف آمد عادت بطلب کام که من کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
نقش مستوری و مستی نه به دست من و توست آن چه سلطان ازل گفت بکن آن کردم
دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع گر چه دربانی میخانه فراوان کردم
این که پیرانه سرم صحبت یوسف بنواخت اجر صبریست که در کلبه احزان کردم
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
گر به دیوان غزل صدرنشینم چه عجب سال‌ها بندگی صاحب دیوان کردم


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

سالها پيروي مذهب رندان كردم       تا به فتواي خرد حرص به زندان كردم
من به سر منزل عنقا نه بخود بردم راه     قطع اينمرحله با مرغ سليمان كرد م
از خلاف آمد عادت بطبب كام كه من     كسب جمعيت از آن زلف پريشان كردم
سايه اي بر دل ريشم فكن ايگنج مراد       كه من اين خانه به سوداي تو ويران كردم
توبه كردم كه نبوسم لب ساقي و كنون       مي گزم لب كه چرا گوش به نادان كردم
نقش مستوري و مستي نه به دست من و تست  آنچه سلاطان ازل گفت  بكن آن كرد
دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع     گرچه درباني ميخانه فراوان كردم
اين كه پيرانه سرم صحبت يوسف بنواخت     اجر صبريست كه در كلبه احزان كردم
هيچ حافظ نكند در خم محراب فلك           اين تنعم كه من ا زدولت قرآن كردم


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۱ نظر:

  1. نظر خود را وارد کنید...عطار لطفا ضریح بهم بگو چقدر دیگه مونده

    پاسخحذف