با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۱۷, پنجشنبه

مي بوسم لب جام - ز دست کوته خود زیر بارم - غزل 323 - 398

398 – مي بوسم لب جام
زدست كوته خود زير بارم         كه از بلابلندان شرمسارم
مگر زنجير مويي گيردم دست       وگرنه سر به شيدايي برآرم
زچشم من بپرس اوضاع گردون       كه شب تا روز اختر مي شمارم
به اين شكرانه مي بوسم لب جام       كه كرد آگه زراز روزگارم
من از بازوي خود دارم بسي شكر       كه زور مردمآزاري ندارم
اگر گفتم دعاي مي فروشان       چه باشد حق نعمت مي گزارم
تو از خاكم نخواهي برگرفتن     به جاي اشك اگر گوهر ببارم
سري دارم چو حافظ مست ليكن     به لطف آن سري اميدوارم


توضيحات :
دست كوته ( فقر بيچارگي تهيدستي ) زير بار ( زير بار اندوه و غم خميده ام ) كه ( تعليل = زيرا كه بدين سبب ) بالابلندان ( دليران ) مگر ( جز آنكه ) زنجير مو ( گيسوي محبوب ) گيردم دست ( به من كمك ند ياريم كند ) شيرايي ( ديوانگي و رسوايي ) اوضاع گردون ( وضع روزگار ) اختر مي شمارم ( ستاره شماري م كنم نمي خوابم ) شكرانه ( نذر سپاسگزاري بشكرانه ) آگه زراز روزگارم ( مرااز اسرار روزگار با خبر كرد) دعاي مي فروشان ( اگر در حق پير ميكده عشق دعا كردم ) چه باشد ( كاري نكردم چه مي شود ) حق نعمت مي گزارم ( حق نعمت را ادا م يكنم ) تو از خاكم نخواهي برگرفتن ( توبه من اعتبار نمي بخشي تو از خاك بلندم نمي كني )معني بيت 8( من مانند حافظ سري پرشور دارم و مستم اما به لطف آن جهان اميد بسته ام زيرا خداوند بخشند ه و مهربان است )

نتيجه تفال :
1-شما درل موقعيت مناسب نيستيد تكيه بر حال خويش را نمي دانيد اما توقع داريد از وضعيت بهتري برخودار باشيد لذا از اين وضع ناراحت مي باشيد به جنابعالي مژدهم يدهم كه درآيندهاي نه چندان دور از چنان محبوبيت و معروفيتي برخوردار گرديد كه همه رامات و مبهوت خواهيد ساخت پس همت كن و با توكل بر خدا به يكي از مشاهد متبركه برو و دعايي كن و با همياري تالش بيشتري كنيد كه زندگي در دستان تواناي شماست
2- خواجه در بيتهاي 1-4-5- فرمايد ( ا ز شدت فقر قامتم در زير بار اندوه دو تا شده است و بدينه سبب از دلبران سور  قامت شرمنده هستم )( بر لب ساغر معرفت به پاس آنكه مرا از اسرار روزگار باخبر ساخت بوسه مي زنم ) ( من از بازوي خود خيلي متشكرم چون زور مردم آزاري ندرام ) خود تفسير كنيد
3- مسافرت را توصيه مي كنم كه ضروريست روحيه خود را تقويت كنيدبه پدر و مادر توجه داشته باشيد بسياري به زندگي شما غبطه مي خورند قدر اين زندگي را بدانيد همسر و فرزندان خوب لازمه زندگي است اما خودتان مي دانيد چه م يكنيد و چه غوغاهايي به پا مي سازيد ؟
4- شما را به آرامش و سكوت و مهر و محبت توصيه ميكنم برخداوندتو كل كنيد كه روزگار خوبي در انتظار داريد
5- در 12 شب آينده خوابي خواهيد ديد كهكه سيني پر از سيب به شما هديه م يكنند نشانه ازدواج يا صاحب فرزند شدن و به ه خواسته خود رسيدن است
6- خريد و فروش صالح مي باشد ملاقات مهم و مسافرت يا خير و بركتي به دنيال داريد كه موفقيت آميز است


لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید و غزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی دستمال سفره به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید وغزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید و همزمان سفرهای مهمانی خود را زیباتر کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی لغات غزل (۳۲۳)

دستِ کوته : تهی دست، دست خالی .

زیر بار بودن : در رنج و فشار بودن .

بالا بلند : بلند بالا، سرو قامت، زیبای سهی قامت .

زنجیر مویی : مویی زنجیر مانند و حلقه حلقه .

شیدایی : دیوانگی .

اختر شمردن : ستاره شمردن در شب، کنایه از بی خوابی و بیداری ناشی از فکر و خیال عاشقانه .

به این شُکرانه : به شکر این نعمت .

چه باشد ؟ : چیزی نیست، کار مهمی نیست، عجبیب نیست .

حق نعمت گزاردن : از نعمتی که ارزانی شده سپاسگزاری کردن .

به لطف آن سری : ۱)به لطف آن جهانی، به لطف خدا در جهان دیگر، به لطف آن سو . ۲) به لطف صاحب آن سر یعنی به لطف معشوقی که آن سر قضیه است . ۳) سری به زبان عربی به معنای شریف و عزیز است بنابراین چنین معنا می دهد : به لطف آن عزیز شریف .

معانی ابیات غزل (۳۲۳)

از تهی دستی و بی چیزی خود در رنج و فشارم. زیرا از روی سهی قامتان زیباروی شرمنده ام .

مگر معشوقی با زلف حلقه وار زنجیر مانند خود از من دستگیری کند و گرنه کارم به دیوانگی خواهد کشید .

اوضاع و احوال این سپهر گردون را از من بپرس که شب تا صبح بیدار و ستاره می شمارم .

به تصدّق و شکر اینکه جام می، همانند جام جهان نمای جمشید، (کیخسرو) مرا از احوال روزگار با خبر ساخت بر لبش بوسه می زنم .

اگر مـی فروشان را دعا کردم جای شگفتی نیست. از نعمت آنها قدردانی می کنم .

سپاسگزار بازوان خود هستم که نیرومند نیستند و من توان آزردن کسی را ندارم .

تو کسی هستی که اگر به جای اشک، گوهر از چشم خود به پایت ببارم سَرِ مرا از خاک برنخواهی گرفت .

(در این دنیا) سر من مانند حافظ از باده مست است اما به عنایت و لطف خدا (در آن دنیا) امیدوار و دل بسته ام .

شرح ابیات غزل (۳۲۳)

وزن غزل : مفاعیلن مفاعیلن فعولن

بحر غزل : هزج مسدّس محذوف

*

کمال خجند : مـریــض عشقــم و درد تـو دارم ز دردت تـا ابــد ســر بــر نـــدارم

*

سعــــدی : چگونه کجــا خــود شـکر این نعمت گذارم کـــه زور مـــردم آزاری نــدارم

*

حافظ تحت تأثیر بیت سعدی که در بالا و باب سوم گلستان آمده و در آن مضمونی ناب در کمال سلاست و بلاغت بازگو شده، غزلواره بالا را به رشته نظم کشیده و مصراعی از آن را به وجه احسن تضمین نموده است. مفاد این بیت سعدی که حافظ به نحو بسیار دلپذیری بازگو و تضمین نموده، در واقع گوشه یی از مشخصات اخلاقی شخص حافظ را می رساند .

شروع این غزلواره با بازگویی واقعیت تلخی صورت می گیرد. چنان به نظر می رسد که حافظ در بیشتر ایام زندگانی دچار مشکلات مالی بوده است . در جای دیگر می فرماید :

شــاهدان در جــلوه و من شرمسار کــیسه ام

ای فلک این شرمساری تا به کی باید کشید ؟

اما تکیه اندیشه حافظ در این غزل، دفاع از می و جام شراب است که آن را به جام جهان نما تشبیه نموده و نیز سپاسگذاری از می فروشان به خاطر ادای حق گزاری خدمتی است که به او کرده و او را از روزگار آگاه ساخته اند .

جای آن دارد که در اینجا و به دنباله این اندیشه یی که حافظ بازگو کرده است اندکی درباره شخصیت ذاتی این شاعر عارف که منجر به این گونه صراحت گویی شده است بپردازیم .

شارحان محترم در گذشته و حال، بهترین و آسانترین راه را برای شرح ابیاتی که حافظ درباره شراب و معشوق در بیشتر موارد سروده، برگزیده و همه را به حساب افکار عرفانی او می گذارند تا از شماتت و حمله بعضی منتقدین متعصب در امان بمانند .

پیش از این شرح در احوال حافظ گفته شد ضریب هوشی بالای این شاعر و عمق معلومات دینی و اجتماعی او هرگز به او اجازه نداد تا در برابر متظاهرین به شریعت و ریاکاران، زبان در کام کشیده و از بازگویی حقایق و واقعیات باز ایستد .

او به مغز شریعت اسلام دست یافته و از پوست صرف نظر کرده و از آنجایی که سخنانش در طول قرن ها به دل همه دینداران هوشمند نشسته است، متعصبّین و خیال پردازان، چاره دیگری جز این به نظرشان نرسیده که او را بازگو کننده نکات عرفانی در همه موارد بدانند .

همین هنر برای حافظ کافی است که بیشتر غزل های او دارای سه بُعد عشقی ـ عرفانی ـ ایهامی است و این معجزه گر چنان رندانه و حکیمانه و فاضلانه سخن پردازی کرده که مسلمانش به زمزم شوید و هندو بسوزاند .

۱ « مصراع از گلستان سعدیست، از این بیت در گلستان باب سوم

چگونه شکر این نعمت گزارم که زور مردم آزاری ندارم »

شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی



غزل به قلم علامه قزوینی :

ز دست کوته خود زیر بارم که از بالابلندان شرمسارم
مگر زنجیر مویی گیردم دست وگر نه سر به شیدایی برآرم
ز چشم من بپرس اوضاع گردون که شب تا روز اختر می‌شمارم
بدین شکرانه می‌بوسم لب جام که کرد آگه ز راز روزگارم
اگر گفتم دعای می فروشان چه باشد حق نعمت می‌گزارم
من از بازوی خود دارم بسی شکر که زور مردم آزاری ندارم
سری دارم چو حافظ مست لیکن به لطف آن سری امیدوارم


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

زدست كوته خود زير بارم         كه از بلابلندان شرمسارم
مگر زنجير مويي گيردم دست       وگرنه سر به شيدايي برآرم
زچشم من بپرس اوضاع گردون       كه شب تا روز اختر مي شمارم
به اين شكرانه مي بوسم لب جام       كه كرد آگه زراز روزگارم
من از بازوي خود دارم بسي شكر       كه زور مردمآزاري ندارم
اگر گفتم دعاي مي فروشان       چه باشد حق نعمت مي گزارم
تو از خاكم نخواهي برگرفتن     به جاي اشك اگر گوهر ببارم
سري دارم چو حافظ مست ليكن     به لطف آن سري اميدوارم


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر