با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۲۱, دوشنبه

شتاب كن - صبح است ساقيا قدحی پرشراب کن - غزل 396 - 453

453- شتاب كن
صبح است ساقيا قدحي پر شراب كن     دو رفلك درنگ ندارد شتاب كن
زان پيشتر كه عالم فاني شود خراب   ما را زجام باده گلگون خراب كن
خورشيد مي زمشرق ساغر طلوع كرد     گر برگ عيش مي طلبي ترك خواب كن
روز كه چرخ از گل ما كوزه ها كند         زنهار كاسه سر ما پر شراب كن
ما مرد زهد و توبه و طامات نيستيم   با ما به جام باده صافي خطاب ن
كا رصواب باده پرستيت حافظا         برخيزو روي عزم به كار صواب كن

توضيحات :
معني بيت 1( اي ساقي بامداد آمد جام شراب را پركن تا بخوريم گردش روزگار درنگ نميكند پس شتاب كن ) معني بيت 2( اي ساقي از قبل از آ»كهاين دنيا ويران گردد با ظراب قرمز اسا غرور و خود پرستي ما را خراب كن ومارا از بند تعلقات دنايي رها كن ) معني بيت 3( اي ساقي خورشيد اده از قسمت مشرق پياله شراب طلوع كرد اگ رم يخواهي خوش باشي ترك خواب كن و برخيز ) معني بيت 4( آن روزيكه روزگار غدار ازگل ما كوزه ها درست كد هان كاسه سرما رااز شراب ناب معرفت پركن ) معني بيت 5( ما اهل پارسايي و زهد و توبه كردن و صرف نظر كردن ا زشرابخواري نمي باشيم و ادعاي كرامات هم نمي كنيم با ما از شراب ناب حرف بزن و اول مي بيار بعد از آ» سخن  بگو ) معني بيت 6( اي حافظ باده پرستي كار خوبي است پس حالا برخي زو باهد بونش و عمل به كار صواب كن )

نتيجه تفال :
1-بيش ا زاندازه زندگي را به خود سخت م يگيريد و از هر چيزي دلخور و عصباني مي شويد و باهمه سرناسازگري و دعوا داريد در حاليكه دنيا آن قدر بقايي ندارد كهمرتبا در تشويش زياده طلبي و اضطراب و زادخواهي باشيد قدري با مهرباني و حوصله عمل نيد
2- از اينكه در مورد كارو موضوعي با شكيبايي پيش مي رويد عيب بزرگي است زيرا زمان را ازدست مي دهيد و امكانات را به باد خواهيد داد اين اندازه با تاني گام برداشتن سهل انگاري است پس با دقت سرعت عمل و تاش گام بداريد ه رقيبان در راهندو شما بايداز آنها پيش بيفتيد
3- به زودي به مسافرتي مي رويد و دراين سفر ملاقاتي روي مي دهد كه بسيار حال بو تحول برانگيز خواهد بود شما رد اين مسافرت مسير زندگي خود را تعيين خواهيد كرد
4- كسي كه به شما عشق مي ورزد اول او را امتخان كنيد تا فريبش را نخوريد چون دنيافر يبكار است
5- يكي از اقوان نياز مبرم به پدر يا همسر يا برادر شما دارد به او بگوييد كه از كمككردن بهاو دريف نكند و سعي نمايد حاجتش را برآورد عزيزم افسردگي و سدي زمستان محصول كج ايستادن خورشيد است تنها با راستي اوست كهبهار مي آيد
6- از مسافر خبرهاي خوش دريافت مي كند و در يك ميهماني برخوردي زيبا روي مي دهد كه به نفع شماست نسبت به زندگي خوش بين باشيد زيرا انسانهاي بدبين اغلب اوقات افسرده اند بنا براين توصيه م يكنم عينگ حوش بيني بر چهره بزندي تا شاداب بمانيد
7- رسوب خدا (ص ) فرمايد( ميزان الحكمه جلد 4ص 2875) يعني ( هرچه ايمان انسان زياتر شو علاقه اش بههمسر خود بيشتر خواهد شد )
8- رنجشي كه در دل داريد زاييده افزون طلبي و كم لطفي است كه از هردو طرف حاصل شده است
9- به سخنان اين هفته او گوش كنيد و مطالب گذشته را كلا فراموش نماييد تا راحت تر باشيد
10- به او بگوييد او شخصي است كه فردا زير قولش خواهد زد پس دقيقاً مواظب باشيد


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
1 هنگام صبح است، ساقی جامی از شراب پر کن؛ گردش آسمان متوقف نمی‌شود، عجله کن.
همراه با گردش آسمان عمر ما هم می‌گذرد، پس ساقی تو هم مثل گردش آسمان که لحظه‌ای توقف ندارد درنگ مکن.
2 پیشتر از آنکه عالم فناپذیر خراب شود؛ با جام شراب گلرنگ ما را مست و بی‌خود کن – تا از خرابی جهان غافل بمانیم.
3 شراب مثل خورشیدی از مشرق پیاله طلوع کرد؛ اگر توشه‌ای برای عیش می‌خواهی از خواب برخیز.
خورشید می یعنی شرابی که مثل خورشید درخشان است.
مشرق ساغر یعنی ساغری درخشان، مانند مشرق که جایگاه طلوع خورشید است، به این مناسبت که نور شراب از ساغر پرتوافشانی می‌کند.
برگ: توشه، دستگاه.
هنوز سخن از صبح و برآمدن آفتاب است؛ می‌گوید: برخیز و با باده صبوحی برای تمام روز لذّت و شادی ذخیره کن.
4 روزی که روزگار از گِل وجود ما کوزه‌ها بسازد؛ مراقب باش که کاسهٔ سر ما را پر از شراب کنی.
تصوّر شاعر این است که وقتی جسمش به خاک بدل شد کوزه‌گران آن خاک را گِل می‌کنند و از آن کوزه می‌سازند. پس می‌گوید روزی که کوزه‌گران چنان کوزه‌ای از گل ما ساختند از آن کوزه در کاسهٔ سر ما شراب بریز.
کاسه سر را، هم می‌توان به معنی جمجمه استخوانی سر گرفت که شبیه کاسه است، و هم، چون در بیت سخن از کوزه‌سازی روزگار از گل وجود ماست، به معنی کاسه‌ای گرفت که از خاک سر شاعر ساخته شده باشد.
5 ما اهل تقوی و توبه و سخنان گزافه نیستیم؛ با ما با جام باده صافی معامله کن.
مرد زهد بودن: در زهد دلیری و مقاومت داشتن.
خطاب کردن: حکم کردن. معامله کردن. اوحدی گوید:
مالک ار باغ را خراب کند باغبان کیست کاین خطاب کند[1]
«ارغنون‌خان فرمود که کار او [امیر زنگی] را اولجای خاتون داند و او را پیش او فرستادند. اولجای خاتون فرمود سر او را بریدند و گفت اگر به جای زنگی پسرم انبارجی بودی با وی همین خطاب رفتی».[2]
6 حافظ کار درست باده‌پرستی است؛ برخیز و عزم و اراده خود را متوجّه کار درست کن – به باده‌پرستی بپرداز.

—————————————————————————
[1] اوحدی… دیوان… ص ۶۱۷
[2] همدانی،… جامع‌التواریخ… ج ۲. ص ۸۱۸.


غزل به قلم علامه قزوینی :

صبح است ساقيا قدحی پرشراب کن    دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
زان پيشتر که عالم فانی شود خراب    ما را ز جام باده گلگون خراب کن
خورشيد می ز مشرق ساغر طلوع کرد    گر برگ عيش می‌طلبی ترک خواب کن
روزی که چرخ از گل ما کوزه‌ها کند    زنهار کاسه سر ما پرشراب کن
ما مرد زهد و توبه و طامات نيستيم    با ما به جام باده صافی خطاب کن
کار صواب باده پرستيست حافظا    برخيز و عزم جزم به کار صواب کن


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

صبح است ساقيا قدحي پر شراب كن     دو رفلك درنگ ندارد شتاب كن
زان پيشتر كه عالم فاني شود خراب   ما را زجام باده گلگون خراب كن
خورشيد مي زمشرق ساغر طلوع كرد     گر برگ عيش مي طلبي ترك خواب كن
روز كه چرخ از گل ما كوزه ها كند         زنهار كاسه سر ما پر شراب كن
ما مرد زهد و توبه و طامات نيستيم   با ما به جام باده صافي خطاب ن
كا رصواب باده پرستيت حافظا         برخيزو روي عزم به كار صواب كن


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۱ نظر: