با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۱۷, پنجشنبه

ابروي يار - ديشب به سيل اشک ره خواب می‌زدم - غزل 320 - 395

395 - ابروي يار
ديشب به سيل اشك رهخواب مي زدم     نقشي به يادخط تو بر آب مي زدم
ابروي يار در نظر و خرقه سوخته           جامي به يادگوشه محراب مي زدم
روي نگار در نظرم جلوه مي نمود           وز دوربوسه بررخ مهتاب مي زدم
چشمم به روي ساقي و گوشم به قول چنگ     فالي به چشم و گوش درينباب مي زدم
نقش خيال روي تو تا وقت صبحدم           بر كارگاه ديده ب ي خواب مي زدم
هرمرغ فكر كز سر شاخ سخن بجست   بازش زطره تو به مضراب مي زدم
ساقي به صوت اين غزلم كاسه مي گرفت       مي گفتم اين سرود و مي ناب مي زدم
خوش باد حال حافظ و فالي به بخت نيك     برنام عمر و دولت احباب مي زدم


توضيحات :
خط تو ( سبزه چهره يار ) ره خواب مي زدم ( خوابمنمي برد ) برآب مي زدم ( نقش روي آب مي كشيدم – كاربيهوده ) خرقه سوخته ( صوفيا درحالت و جد بسيار خرقه سوزي مي كنند يعني به شكرانه شوق معرفت ترك غرور و خود پسندي مي كنند ) گوشه محراب ( ياد دوران زهد = هلال ابروي يار ) قول چنگ ( ترانه چنگ ) مرغ فكر ( پرنده انديشه ) بجست ( پرواز كرد ) شاخ سخن ( شاخه درخت سخن ) مضطراب ( دراينا براي به دام انداختن ) طره ( موي پيشاني ) كارگاه ديده ( نگارخانه چشم ) كاسه م يگرفت ( پياله شراب بر دست داشت و بگردش در مي آورد نيز به معني ضرب گرفتن ) مي ناب مي زدم ( مي خالص ازساقي م يگرفتم و مي خوردم ) احباب ( جمع حبيب = دوستان ) معني بيت 1( ديشباز شدت گريه خوابم نمي برد و به يادصورت زيباي معشوق كاربيهوده اي مي كردم ) معني بيت 2( درآن حال كه ابروي محبوب در برابرن نمايان شد خرقه تن را به شوق اين حالت سوزاندم و ترك خود پسندي كردم و به ياد ابوي يار مي و شراب نوشيدم )

نتيجه تفال :
1-   جنابعالي با رويا وخيال پر دازي و آرزوهاي دور و دراز كارار برخود و اطرافيان مشكل مي سازيد اگر مي خواهيد به روياهاي خود جامه عمل بپوشانيد بايد از استعدادهاي فراوان خود جامه عمل بپوشانيد بايد از استعدادهاي فراوان خود همراه با فعاليت و توكل بر خدا سود و بهره بگيريد در اين صورت آنيدهاي بسيار درخشان در پيش خواهيدداشت چون شما در برج خمل ( فروردين ) به دنيا آمده ايد پس بايد فردي مفيد باشيد
2-   به شما قول مي دهم به مرادتان مي رسيد چنانچه با يكي از اقوام نزديك مشورت نموده و به او بگوييد فعاليت و كوشش را ازدست ندهيد فرزندم نگراني شما بي مورد است جهت راهنمايي بيشتر در زندگي از پد رو مادر يا بزرگتر خانواده كمك بگيريد
3-   فرزندم آينده در دستان پرتواناي شماست اراده و فعاليت را به خدمت بگيريدكه شاهين موفقيت در نزديگي شماست
4-   مسافرتان حالش خوبست و كراش تا سه هفته ديگر به اتمام مي رسد و آنرا مژده خواهددادقرض پر داخت مي شودازدواج عملي است و راه طلاق هموارنمي باشد خريدو فروش هر دو نافع است مسافرتي سودمند در پيش داريد
5-   در 15 شب آينده خوابي خواهيدديد كه در مراسم عزاداري شركت كرده ايد نشانه اينكه اميال پست را خود كشته ايدو به اطلاح درون پرداخته ايد و درانتخاب دوستان خود تجديدنظر كدره ايدو آنيده اي درخشان د رانتظار داريد
6-   به يكي از مشاهد متبركه برويدو نذر خودرا ادا كنيدكه گشايش بسيار خواهد بود

لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید و غزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی دستمال سفره به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید وغزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید و همزمان سفرهای مهمانی خود را زیباتر کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی لغات غزل (320)

ره خواب زدن : راه خواب را بستن، خواب از چشم زدودن .

نقش برآب زدن : بر روی آب نقش کشیدن، کنایه از کار بی فایده و عبث انجام دادن مانند خشت بر دریا زدن!

خطّ تو : موهای تازه روئیده بر چهره و عارض تو .

خرقه سوخته : خرقه سوزانیده شده، اشاره به رسم اهل تصوف که اگر بلایی رفع می شده یا خبر خوشی می رسیده، شیخ اصحاب یا یکی از اصحاب خرقه خود را از سر به در می آورده و به رسم شکرگزاری میسوزانیده است (خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت) .

جامی به یاد گوشه محراب می زدم : جام باده یی به یاد روزهایی که جا در گوشه محراب عبادت داشته و به زهد و تقوی سرگرم بودم و به تلافی فرصت های از دست رفته می زدم .

مرغ فکر : (اضافه تشبیهی) فکر به مرغ تشبیه شده .

شاخ سخن : (اضافه تشبیهی) سخن به درخت و شاخه های آن تشبیه شده .

بازش : دوباره آن را .

طرّه : موهای زلف جلو پیشانی .

مِضراب : 1- تور و بند صید ماهی و پرندگان که از موی دم اسب و به صورت کیسه توری مخروطی تهیه و دهانه مدوّر آن را با چنبره یی از چوب به مانند دهانه غربال ساخته و به آن دسته چوبی درازی متّصل و سپس در آب و یا هوا به صید ماهی و پرندگان می پرداخته اند عیناً مانند تورهای صید پروانه ها. 2- آلت فلزی که با آن تار می نوازند .

وز دور بوسه بر رخ مهتاب می زدم : در عالم خیال و از راه دور چهره ماه را به یاد صورت نگار می بوسیدم .

قول چنگ : نوا و آواز چنگ که نوعی از آلات ضرب موسیقی است .

فالی به چشم و گوش درین باب می زدم : با چشم و گوش خود که به روی ساقی و صدای چنگ دوخته و فرا گرفته بودم درباره وصال محبوب تفأل زده و آن را به فال نیک می گرفتم .

کارگاه دیده : نگارخانه دیده، دستگاه مخیّله دیده که چشم به کمک خیال و تصور نقش روی محبوب را مصور می سازد .

کاسه گرفتن : 1- با دست بر لب کاسه و پیاله یی که شراب در آن توزیع می شود ضرب گرفتن همانطور که با دست و انگشت دایره می زنند . 2- کاسه شراب را گرفتن و تعارف کردن و به افتخار کسی نوشیدن .

غزل : ترانه به زبان فارسی، سرود .

خوش بود وقت حافظ : وقت و حال حافظ به خوشی می گذشت .

فال مراد و کام برنام عمر و دولت احباب می زدم : به یاد دوستان و به نیّت اقبال و عزّت و شوکت آنها تفأل به خیر می زدم وبه یاد آنها بودم .

معانی ابیات غزل (320)

دیشب با اشک سیل آسای خود راه را در چشمان خود بر خواب می بستم و (در عالم خیال) به یاد خطّ و خال چهره تو نقشی بر روی آب تصویر می کردم .

در حالی که ابروان یار در پیش چشمانم (به جای محراب عبادت) مصوّر بود و به شکرانه آن خرقه از سر به در آورده و سوزانده بودم، به تلافی ایامی که بیهوده در گوشه محراب مسجد سپری کرده بودم، جام شراب می نوشیدم .

هر مرغ اندیشه و مضمونی که از شاخسار درخت سخن به پرواز درآمده و در قالب لفظ نمی گنجید، با، دام و تور و بند زلف تو، آن را گرفته و به رشته کلام درمی آوردم .

چهره محبوب در پیش چشمانم جلوه گر بود و من در عالم خیال و از راه دور صورت ماه را به یاد چهره تو می بوسیدم .

چشمم به صورت ساقی و گوشم به آواز چنگ بود و با این دیدن و شنیدن، تفأل نیک می زدم .

(و) تا بامداد، درکارگاه دیدگان بیدارم تصویر تو را کشیده و مصوّر می ساختم .

ساقی هم آهنگ با وزن این غزل من، با سرانگشتان خود بر لب کاسه توزیع شراب، ضرب می گرفت و من در حالی که این سرود و غزل را سروده و می خواندم، شراب می نوشیدم .

وقت و حال حافظ به خوشی می گذشت و به یاد دوستان و به نیّت اقبال و شوکت آنها تفأل خیر زده به یاد آنها بودم .

شرح ابیات غزل (320)

وزن غزل : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

بحر غزل : مضارع مثمّن اخرب مکفوف محذوف

*

این غزل عاشقانه، محصول ساعاتی از عمر شریف این غزلسرای بزرگ است که با قوّه تصوّر و خیال، همه تصورات وخیالات شب پیش خود را به رشته تصویر و النّهایه بر قلم جاری ساخته و غزلی بدیع و دل انگیز را آفریده است . معانی ابیات این غزل بازگو کننده لطایف مضامین شاعر است که در بالا گفته شد.

مطلبی که به نظر این ناتوان ذکر آن ضرورت دارد این است که منظور حافظ در این غزل از کاسه گرفتن همان است که در معنای این لغت زیر شماره (1) توضیح داده شد، هرچند که در گذشته مراتب ادب و احترام اقتضا می کرده که شخصیت های محترمی برای اینکه به میهمان عالیقدر خود نهایت احترام و تواضع را معمول دارند کاسه شرابی را که ساقی در مجلس ریخته از دست او گرفته و به میهمان عالیقدر تعارف می کرده اند . این دست به دست شدن پیاله از ساقی به میزبان و از میزبان به میهمان عالیقدر را نهایت ادب و احترام گذاشتن می دانسته اند و معنای آن این بوده که من خادم و ساقی مخصوص شما هستم. اما حافظ در اینجا می گوید ساقی هم آهنگ با این غزل و سرود من به کاسه گرفتن می پرداخت یعنی ساقی چنان به وجد درآمده بود که با کاسه خالی مخصوص توزیع شراب ضرب گرفته بود و احتمالاً عشوه گری هم می کرد .

مفاد بیت مقطع غزل در واقع بازگو کننده خوش قلبی و مهربانی ذاتی حافظ است که در این غزل به یاد آنها بوده و خوشی و سعادت آن ها را در کنار سایر خیال ها و تصورات قلبی خود بازگو کرده است.
*****
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

ديشب به سيل اشک ره خواب می‌زدم نقشی به ياد خط تو بر آب می‌زدم
ابروی يار در نظر و خرقه سوخته جامی به ياد گوشه محراب می‌زدم
هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست بازش ز طره تو به مضراب می‌زدم
روی نگار در نظرم جلوه می‌نمود وز دور بوسه بر رخ مهتاب می‌زدم
چشمم به روی ساقی و گوشم به قول چنگ فالی به چشم و گوش در اين باب می‌زدم
نقش خيال روی تو تا وقت صبحدم بر کارگاه ديده بی‌خواب می‌زدم
ساقی به صوت اين غزلم کاسه می‌گرفت می‌گفتم اين سرود و می ناب می‌زدم
خوش بود وقت حافظ و فال مراد و کام بر نام عمر و دولت احباب می‌زدم


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

ديشب به سيل اشك رهخواب مي زدم     نقشي به يادخط تو بر آب مي زدم
ابروي يار در نظر و خرقه سوخته           جامي به يادگوشه محراب مي زدم
روي نگار در نظرم جلوه مي نمود           وز دوربوسه بررخ مهتاب مي زدم
چشمم به روي ساقي و گوشم به قول چنگ     فالي به چشم و گوش درينباب مي زدم
نقش خيال روي تو تا وقت صبحدم           بر كارگاه ديده ب ي خواب مي زدم
هرمرغ فكر كز سر شاخ سخن بجست   بازش زطره تو به مضراب مي زدم
ساقي به صوت اين غزلم كاسه مي گرفت       مي گفتم اين سرود و مي ناب مي زدم
خوش باد حال حافظ و فالي به بخت نيك     برنام عمر و دولت احباب مي زدم


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۳ نظر: