با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ شهریور ۳, دوشنبه

پرده سماع - زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست - غزل 30

76- پرده سماع 
زلفت هزار دل به یکی تاره موببست   ره هزار چاره گر ازچار سو ببست
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان       بگشود نافه ای و در آرزو ببست
شید از ان شدم ه نگارم چوماه نو   ابرو نمود و جلوه گری کردو رو ببسن
ساقی به چند رنگ می اندر پیاله ریخت   این نقشها نگر که چه خوش درکدو ببست
یارب چه نغمه ردصراحی که خون خم   با نعره ای قلقلش اندرگلو ببست
مطرب چه پرده ساخت که در پرده سماع   براهل وجد وحال درهای وهوی ببست
حافظ هرآنکه عشق نورزید و وصل خواست  احرام طوف عبه دل بی وضو ببست


توضیحات :
زلف (مو ) تاره (رشته ) وجد ( شیفتگی ) احرام (پوشیدن لباس حج ) بوی (امید ) شیدا (عاشق )خم (خمره ) معنی بیت 1( زلف جانان هزاره دل را به یک تارموی خود گرفتار کرد و راه هزار چاره گر را از هرجانب بست ) معنی بیت 2( گیسوی تو گره یکنافه از نافه های مشکین خوند را باز کرد اما در آرزوی عاشق را که وصال است بست و عاشق راناکام گذاشت ) معنی بیت 3( برای آن عاشق دیوانه شدم که نگار من چونماه هلال نو خود را نشان داد و عرض جمال کرد و لی فوری پنهانشد) معنی بیت 4( ساقی ازل شراب و می را به چند رنگ در پیاله ریخت و صورتهای گوناگون به کمال و جما لآفرید خوب نگاه کن که از مینای آفرینش چه شکلهای تازه ای پدید آمد) معنی بیت 5( خداوندا کوزه شراب چون درحق باده سخن چینی کرد به کیفر این گناه صراحی با بانگ قلقلش خون خم درگلویش گیر کرد .

نتیجه تفال :
1-   خواجه دربیت ششم به شما اشاره دارد و می فرماید : رامشگر چه دستگاهی نواخت که درنهانگاه ساز و آواز صوفیانه برمشتاقان راه بانگ و خروش رابست چون همه مدهوش ترانه جانان شدند خاموش گردیدند
2-   واقعاً انسانهی مهربان باصفا صمیمی علاقه مند به زندگی مودب و تو دل برو هستی همین صفات موجب می شود تا دیگران نسبت به جنابعالی حسادت ورزند میل دارم شما را ببینم و بگویم از هیچ چیز واهمه و ترس نداشته باش دنیا بروفق مراد شماست و آینده ای بسیار درخشان درانتظار داری به شرط آنکه الف خوددار باشی ب راز دل را با کسی نگویی ج صبور و شکیبا باشی د توکل برخداداشته باش
3-   آن کسی که دیروز شما رنجانید احمق و نادان است سعی کنید با منطق و دلیل او را به ارزش زندگی واقف سازید
4-   این نیت بر شما مبارک باد حتماً عملی می شود وبه مرادت می رسی فقط اندکی صبرو شکیبایی نیاز دارد
5-   به جنابعالی توصیه می کنم تردید را از خود دور کنید زیر موجب شکست شما می شود
6-   شخصی قد بلند سفید رو باموی جو گندمی و بینی برجسته به شما حسادت می کند زیاد به حرف او گوش ندهید
7-   پدرو مادرو اقوام نزدیک چشم به پیروزی شما دارند پس با دقت و علاقه ادامه دهید که موفقیت درچند قدمی شماست
8-   پنجشنبه به یکی از مشاهد متبرکه بروید و دعا کنید که بسیار سودمند است لطفاً مرا نیز دعا کنید
9-   شما یا یکی ا ز بستگان به زودی مقامی یا هدیه ای به دست می آورد این کار موجب حسادت دیگران می شود باید فوری نذرخود را ادا کنید و صدقه رفع بلاست
10- مسافر حالش خوبست بیمار شفا می یابد ازدواج عملی می شود طلاق انجام نمی گیرد خرید خوبست ولی فروش زیان آور خواهد بود از امر و نهی خودداری کن تنها در برخی موارد اختیار و اراده درست است و بس ظالم به کسی می توان گفت که درکارهای خود آزاد است ولی برخلاف منطق عمل میکند .


لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید و غزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی دستمال سفره به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید وغزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید و همزمان سفرهای مهمانی خود را زیباتر کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
۱ زلفت دلهای بسیاری را به یک تار موی خود بست ؛ راه هزار آدم مکار را از چهار طرف بست.
تار: تار مو، تاریک، تیره؛ و در بیت معنایی میان این دو دارد: تار موی سیاه.
چاره گر: افسونگر و فریبگر، درمان کننده و یاری دهنده و در بیت کنایه از عقل است.
می گوید زلف تو با جاذبه ای که دارد دلهای بسیاری را به یک تار موی خود مقید کرد و راه گریز را از هر چهار طرف بر مردم هوشیار و با تدبیر بست، چنین بود که هیچ کس نتوانست از تٲثیر جاذبه آن بگریزد.
۲ برای آنکه عاشقان به امید بوی خوشش جان بدهند؛ نافه مشکی باز کرد و در آرزوی را بست.
به بوی: به امید.
نسیمش: بویش.
نافه: کیسه کوچک مشک است با گلوی گره خورده و کنایه از پیچش زلف.
پس مجموعاً معنی اینکه : معشوق گره ای از رلف خود که مثل کیسه مشک معطر است گشود.
بوی زلفش منتشر شد و اهل ذوق را به سوی خود کشید اما راه رسیدن به آرزو را بر عاشقان بست تا در غم رسیدن به او جان دهند.
با منظور داشتن تعبیر عرفانی زلف که انبوهی تیرگی اسرار خلقت است، این معنی به دست می آید که بارقه ای از اسرار الهی بر عارف تابید، او را به این سو کشاند اما ابهام و پوشیدگی همچنان باقی ماند تا اهل عشق جان خود را در این راه فدا کنند.
۳ به آن جهت شیفته و دیوانه شدم که معشوقم مانند هلال شب اول ماه ، با نشان داده ابرو جلوه گری کرد و روی خود را بست.
ماه شب اول هلال باریک و خوش حالتی است شبیه ابروی یار، که پس از طلوع به فاصله کمی نا پدید می شود و سیاهی شب جای آن را می گیرد. و رسم دلبری مه رویان چادر پوش چنان بوده که گوشه نقاب یا چادر سیاه را به کناری بزنند، هلال ابرو را نشان دهند و بلافاصله آن را زیر سیاهی چادر یا نقاب پنهان کنند.شاعر این دو کیفیت را با هم مقایسه کرده می گوید علت شیفتگی و شیدایی من این است که معشوق مثل ماه نو ابرو را نشان داده،عشوه گری کرده و روی خود را بسته است.
نیز اشاره به این عقیده ی قدما دارد که نگاه کردن به ماه نو در مزاج مردم شوریده حال اثری ناگوار داشته است. وبه این معنی در ادب فارسی پیش از حافظ آمده است ، چنانکه در مناظره خسرو با فرهاد، نظامی از زبان خسرو می گوید:
بگفتا گر نیابی سوی او راه
بگفت از دور شاید دید در ماه
بگفتا دوری از مه نیست درخور
بگفت آشفته از مه دور بهتر[۱]
و در جای دیگر:
ملک چون جلوه دلخواه نو دید
نو گفتی دیو دیده ماه نو دید
چو دیوانه ز ماه نو بر آشفت
در آن مستی و آن آشفتگی خفت [۲]

و ظهیر فاریابی :
ماه نو دید عدو بر علمش شیفته شد
ماه نو شیفته را بر سر سودا دارد[۳]
کسی را که نسبت به ماه حساسیت داشته باشد در فرانسه Lunatique گویند. دیکسیونر [۴]Robertاین کلمه را چنین توضیح می دهد : «آنکه تحت تٲثیر نفوذ ماه قرار می گیرد و بر اثر آن جنون ادواری پیدا می کند، کسی که مزاج متغیر و مشوش داشته باشد، مالیخولیایی،نا استوار.»
۴ ساقی به چند رنگ می در پیاله ریخت ؛ و ببین که این نقش ها را چه زیباروی کدو تصویر کرده است.
چند رنگ را می توان چند لون معنی کرد: شراب سفید یا قرمز که از انگور سفید یا قرمز بدست می آید؛ یا چند حالت و روش.
از کدو مراد کدوی غلیان است که شکل صراحی دارد و روی آن نقوشی ترسیم می کردند و در آن می ریختند،چنانکه در تنگ می ریختند. آن را کدوی شراب یا کدوی صراحی می نامیدند و شراب کدو از بهترین انواع شراب بود.
می گوید ساقی به گونه های مختلف ،یا شراب های مختل اللون، می در پیاله ریخت و روی کدوی صراحی نقش های گوناگون ترسیم کرد.
۵ یا رب تنگ شراب چه عشوه گری کرد که شراب با نغمه های قلقل در گلویش گره خورد.
صراحی: تنگ شراب که گاهی به شکل حیوانات از جمله مرغابی می­ساخته­اند و شراب از چشم و دهان آن می ریخته است.
می گوید خدایا صراحی برای جلب مردم به می­خوارگی چه عشوه گری ها کرده که به جرم این گناه، خون خم- شراب- مثل لقمه ای که در گلو گیر کند، در گلوی او گره خورده است.
تصور کرده که مرغ صراحی با شکل و شمایل جذاب خود عشوه گری کرده و مردم را به نوشیدن می دعوت کرده. پس شراب که خون خم است هنگام فرو ریختن از صراحی با قلقل در گلوی او گره خورده است – گلوی او را می­فشارد تا دیگر عشوه گری نکند.
استاد فرزان غمزه را در اینجا به معنای خبر چینی گرفته به اعتبار آنکه صراحی آنچه را که در خم پنهان بوده آشکار ساخته و محتسب را از آن آگاه نموده است. می نویسند : «همین غمازی باعث می شود که محتسب با جمعی از عمال احتساب بر «خمخانه» حمله می برند و «خم ها» را می­شکنند و خون­ها دهان بسته­های بی­دست و پا را ظالمانه می­ریزند»[۵].
تعبیر ایشان نادلپذیر نیست، اما دو اشکال اساسی دارد: نخست اینکه در ادب فارسی مقارن عصر حافظ «غمزه» جز در معنای ناز و عشوه بکار نرفته است. و دوم اینکه این کلمه به شهادت کشف اللغات حافظ انجوی جمعاً سی و هشت بار در حافظ آمده. چگونه ممکن است سی و هفت بار آن در معنای معروف خود باشد و تنها یک بار در معنای مهجور غمازی و فتنه انگیزی؟
۶ مطرب چه آهنگی نواخت که در پرده رقص و آواز؛ در های و هوی را بر اهل شور و حال بست.
پرده: رشته­هایی است که بر دسته سازهای رشته ای بسته می شود.نیز معنی لحن و آهنگ و نغمه نیز می آید. و پرده ساختن به معنی نوازندگی کردن است.چنانکه در این بیت خواجو:
اکنون که مرغ پرده نوروز می زند
ای ماه پرده ساز خروش رباب کو[۶]
(که ماه پرده ساز یعنی محبوب نوازنده) و پرده سماع پرده ای بوده که در مجلس بزرگان می کشیدند و عمله طرب پشت آن می نشستند و می خواندند و می­نواختند، تا اهل مجلس در کار عیش و نوش خود آزاد باشند.
وجد در لغت به معنای شادی و شیفتگی است و در اصطلاح صوفیان «حالت شوریدگی و ذوق و شوقی است که در سماع بی اختیار دست دهد.»[۷]
پس خلاصه معنی بیت اینکه مطرب در پشت پرده چه آهنگی نواخت که اهل شور و حال چنان مجذوب شدند که زبان از های و هوی بستند و ساکت شدند، که اهل شور و حال چنان مجذوب شدند که زبان از های و هوی بستند و ساکت شدند،سراپا گوش شدند.
در ضبط و معنی این بیت اختلاف نظرهایی وجود دارد که خلاصه ای از آن نقل می کنیم :

استاد خانلری در «چند نکته در تصحیح حافظ»[۸] می گوید «مطرب چه زخمه ساخت» صحیح است و تکرار پرده را در یک مصراع مخل فصاحت دانسته­اند.
استاد سید محمد فرزان معتقد است که«مطرب چه پرده ساخت» صحیح است و می نویسند «و اما در عبارت پرده سماع مراد همان «پرده» معهود و معمولی است که چون بخواهند شخصی یا شیئی و شغلی یا شٲنی را از انظار پنهان دارند آن را به میان می آورند: و تا این اواخر که همه کار را بی پرده نمی­شد کرد و همه پرده ها دریده نشده بود رسم بزرگان از امراﺀ و اعیان و احیاناً داب بعضی از مشایخ تصوف و عرفان نیز، این بود که چون می خواستند عیش و نوشی به افراط و یا وجد و حالی به دلخواه کنند پرده ای به نام پرده سماع که در عصر خواجه متداول و مصطلح بوده است می آویختند و خود در پس پرده می نشستند و خواجه علیه الرحمه در این بیت یک چنین مجلسی را تصویر فرموده است.»[۹]
آقای ملاح با «مطرب چه زخمه ساخت» موافق است و بیت را چنین معنی می کند :
«این موسیقی دان چه مضرابی ابداع کرد(یعنی چه تکنیکی در مضراب زدن بکار برد) که بر حاضران مجلس وجد و حال در های هوی را ببست…»[۱۰] که این وجه هم بی معنی نیست.
۷ حافظ هر کسی را که هنر عشق ورزی را ندانست و آرزوی وصل داشت ؛ مثل این است که بی وضو برای طواف کعبه دل احرام بسته است.
موقع احرام در کعبه باید پاک و با وضو باشند و بدون وضو احرام بستن کار باطل کردن است، زیرا بر خلاف حکم شرع است و اجری برای آن منظور نمی شود.
می گوید برای احرام کعبه دل – در عشق عارفانه – باید پاک بود. هر کس که ریاضت عشق را تحمل نکرد و وصل معشوق خواست کار بی حاصلی کرده، چنانکه برای زیارت کعبه بدون وضو، احرام بسته باشند.

——————————————————————–
[۱] نظامی ،… کلیات خمسه… ص ۲۶۹٫
[۲] نظامی ،… کلیات خمسه… ص ۳۷۲٫
[۳] ظهیر فاریابی،…دیوان…ص۷۴٫
[۴] Robert,…Dictionnaire
[5] فرزان،…مقالات فرزان…ص۲۰۹-۲۱۰؛ نیز رجوع شود به هروی،…«نظری به کلام و پیام حافظ».نشر دانش،س ۵،ش۱،ص۲۵۰٫
[۶] خواجوی کرمانی،…دیوان…ص۳۲۲٫
[۷] رجایی،…فرهنگ اشعار حافظ…ص ۵۹۵٫
[۸] خانلری،…«چند نکته در تصحیح دیوان حافظ »،یغما،۱،ش ۶، ص ۲۶۹٫
[۹] فرزان،…«چند نکته در تصحیح دیوان حافظ »،راهنمای کتاب، ۳، ص ۲۲۹-۲۳۴٫
[۱۰] ملاح،… «تعبیری بر چند بیت از حافظ»، سخن، ۲۰ ، ص ۷۵۳-۷۵۸٫


غزل به قلم علامه قزوینی :

زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست
راه هزار چاره گر از چار سو ببست
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافه‌ای و در آرزو ببست
شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو
ابرو نمود و جلوه گری کرد و رو ببست
ساقی به چند رنگ می اندر پیاله ریخت
این نقش‌ها نگر که چه خوش در کدو ببست
یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم
با نعره‌های قلقلش اندر گلو ببست
مطرب چه پرده ساخت که در پرده سماع
بر اهل وجد و حال در های و هو ببست
حافظ هر آن که عشق نورزید و وصل خواست
احرام طوف کعبه دل بی وضو ببست













غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

زلفت هزار دل به یکی تاره موببست   ره هزار چاره گر ازچار سو ببست
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان       بگشود نافه ای و در آرزو ببست
شید از ان شدم ه نگارم چوماه نو   ابرو نمود و جلوه گری کردو رو ببسن
ساقی به چند رنگ می اندر پیاله ریخت    این نقشها نگر که چه خوش درکدو ببست
یارب چه نغمه ردصراحی که خون خم    با نعره ای قلقلش اندرگلو ببست
مطرب چه پرده ساخت که در پرده سماع   براهل وجد وحال درهای وهوی ببست
حافظ هرآنکه عشق نورزید و وصل خواست  احرام طوف عبه دل بی وضو ببست

غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر