با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۲۱, دوشنبه

لعل دلخواه - عيشم مدام است از لعل دلخواه - غزل 417 - 483

483- لعل دلخواه
عيشم مدام است ا زلعل راخواه   كارم به كام است لاحمدلله
اي خت سركش تنگش به بركش       گه جام زرگش گه لعل دلخواه
مارا به مستي افسانه كردند     پيرا جاهل شيخان گرماه
از دست زاهد كرديم توبه   وزفعل عابداستغفرالله
جانا چه گويم شرح فراقت   چشمي و صد نم جاني و صد آه
كافر مبيناد اين غم كه ديه ست       از قامتت سرو ا زعارضت ماه
از صب عاشق خوشتر نباشد   صبر از خداخواه صبر ازخدا خواه
دلق ملمع زنار راه است     صوفي بينداز از ين زسم و اين راه
وقتي به رويش خوش بود وقتم     از وصل جانان صدلوحش الله
رخ بر نتابم از راه خدمت       سر بر ندام ا زخاك درگاه
شوق لبت برد از ياد حافظ       درس شبانه ورد سحرگاه

توضيحات :
معني بيت 1( زندگي خوش من از لب شيرين دلپذير محبوب هميشگي مي باشد سپاس خداوند را كه به آرزويم رسيده ام ) معني بيت 2( اي اقبال بلند من محبوب را محكم د رآغوش بگير  گاهي هم پياله زرين شراب را بنوش و گاه هم جام لب محبوب را ) معني بيت 3( پيران نادان و شيخ هاي گمراه مارا به مستي و شراب مشهور و رسواي همهكردند ) از دست زاهد ( از دست درازي و رياي زاهد ) فعل عابد ( كردار زشت عابد ) معني بيت 5( اي جانان درد و رنج جدايي را چگونه شرح دهم در حاليكه چشم من روزي صد بار مي گويد هر لحظه ناله مي كنم و صد آه جانسوز مي كشم ) معني بيت 6( اين غم جانكاه به دل سرو بلند از حد قامت تو مي باشد و به ماه از چهره زيباي تو رسيده است خدا كند كه چنين ناراحتي را كافرهم نبيند تا چه رسد به ديگران

نتيجه تفال:
1-   خواجه در بيت هاي 7-8-9- فرمايد ( هيچ چيز بهتر از صبر عاشق نيست پس صبر از خدا بخواه )( لباس ملمع و رنگارنگ زنار راه حق نشانه ريا و دورويي است پس اي درويش اين رسم و روش را ترك كن ) ( زماني بود كه با روي جانان خوشوقت بودم به وصالش دل خوش داشتم پس خداوند متعال در خصوص وصال جانان به وحشتمان نيندازد ) بانيت خود تفسير كنيد
2-از كار و حال خود راضي نمي باشيد و درعين حال در انديشه چيزي و كسي هستيد كه چندان دلتان هم گواهي نمي دهد بدانيد كه ه ركار مهمي رنج بيشتري دراد و شما بايد مصممانه گام برداريد و مبازره كنيد تا پيروز شويد زيرا موفقيت  بدست آمده از تلاش بسيار شيرين و گواراست بنابر اين ترس و ترديد را از خود دور كنيد و برخدا توكل نماييد
3- سرانجام اين نيت بسيار عالي و خوب است اما ابتدا بايد لوازم و اسباب آن مهيا گردد پس به شما تبركي مي گويم كه شاهد مقصود را در آغوش خواهيد گرفت موفق باشيد
4-عزيزم دو صفت را خداوند دوست دارد و دو صفت را دشمن دو صفتي كه خدا دوست دارد بخشش و گذشت است و دو صفتي را كه دشمن دارد بد خويي و بخل مي باشد بدانيد كه آدم لجباز و يكدنده هميشه بيماري است كه عصا مي خواهد
5- رنگ سفيد يا بنفش برازنده جنابعالي مي باشد كه موجب اعتماد و احترام تولم با حس تلاش و كوشش مي گردد


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معاني لغات غزل (417)

عيش: خوشدلي، زندگي خوش.

مدام: 1- ادامه دار، پيوسته، 2- شراب.

لعل: (استعاره) لب يار.

دلخواه: مطلوب، دلپذير، دوست داشتني.

كارم به كام است: 1- كار من موافق آرزو و دلخواه جريان دارد. 2- سرو كارم با كام و دهان معشوق است.

سركش: 1- نافرمان، 2- سرفراز.

گه جامِ زركش: گاهي پياله زرين شراب بنوش.

گه كام دل خواه: گاهي كام دل بگير.

افسانه كردن: سر زبانها انداختن، شهره كردن.

از دست زاهد: به علت رفتار زاهد، از دست اعمال و رفتار ناهنجار زاهد.

فعل عابد!: كارهاي ناپسند عابد، مكر و حيله عابد.

استغفرالله: پناه بر خدا، طلب آمرزش از خدا دارم.

چشمي و صد نم: چشمي با صد اشك (واو عاطفه به منظور تخصيص).

كافر مبيناد: الهي نصيب كافر نشود.

عارض: چهره، صورت.

شوق: اشتياق، رغبت، آرزومندي.

معاني ابيات غزل (417)

(1) از لب لعل دلپذير (يار) پيوسته زندگي خوشي دارم و سپاس خداي را كه كارها بر وفق مراد پيش مي‌رود.

(2) اي بخت سرفراز من، او راتنگ در آغوش بفشار (و) گاهي جام باده زرين بنوش و گاه كام دل از او برگير.

(3) مرشدهاي نادان و شيخ هاي راه از چاه باز نشناخته ما را به لاابالي‌گري شهره شهر كردند.

(4) از رفتار ناهنجار زاهد و كارهاي ناپسند عابدِ مكار از زهد و عبادت توبه كرده و به خدا پناه مي‌برم.

(5) جان من، سرگذشت دوري تو را چگونه با ديدگاني با صد اشك و جاني با صد آه شرح دهم؟

(6) اين اندوه كه از رشك اندام موزون و چهره زيباي تو به سرو بوستان و ماه آسمان دست داده نصيب كافر نشود!

(7) اشتياق (بوسه و مكيدن) لبت درس شبانه و دعاي صبحگاهي را از ياد حافظ برد.

شرح ابيات غزل (417)

وزن غزل: فع لن فعولن فع لن فعولن

بحر غزل: متقارب مثمّن اصلم

٭

اين وزن و قالب را شعرا براي سرودن ترانه هاي شاد به كار مي‌برند. پيش از حافظ عراقي در همين وزن غزلي با مطلع زير دارد:

اي خوشتر از جان آخر كجايي كي روي خوبت با ما نمايي

و عبيد زاكاني:

افتاده بازم در سر هوايي دل باز دارد ميلي به جايي

و خواجو كرماني چهار غزل در اين وزن به شرح مطلع هاي زير سروده است:

1- گر مي كَشندم ور مي كُشندم گردن نهادم چون پاي بندم

2- چون نيست ما را با او وصالي كاجي به كويش بودي مجالي

3- درد محبت درمان ندارد راه مودّت پايان ندارد

4- اي شام زلفت، بت خانه چين مشك سياهت، هر لاله پرچين

حافظ نيز دو غزل ديگر با مطلع:

1- چندانكه گفتم غم با طبيبان درمان نكردند مسكين غريبان

2- گر تيغ بارد در كوي آن ماه گردن نهاديم الحكمُ لله

سروده و جاي شگفتي است با اينكه غزل مورد شرح در نسخه هاي قديمي كه مورد استناد شادروان دكتر خانلري قرار گرفته، آمده است بعضي از شارحان و حافظ پژوهان محترم آن را از ديوان خود بدون ذكر دليل حذف كرده اند.

غزل بالا را حافظ در زمان شاه شجاع و در زماني كه روابط فيمابين كاملاً حسنه بوده است، به هنگام يكي از مسافرت هاي شاه شجاع سروده است. زمان سرودن اين غزل رقيبان و معاندين حافظ به منظور تخطئه شخصيت او، تهمت رندي و لاابالي‌گري و شرابخواري به وي مي‌زده‌اند و حافظ در بيت سوم غزل به آن اشاره مي‌كند. اين پيران جاهل و شيخان گمراه كه در رأس آنها شيخ زين الدين علي كلاه بود عاقبت موفق شدند تا روابط بين حافظ و شاه را به هم زده حافظ را به تبعيد بكشانند.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

عيشم مدام است از لعل دلخواه کارم به کام است الحمدلله
ای بخت سرکش تنگش به بر کش گه جام زر کش گه لعل دلخواه
ما را به رندی افسانه کردند پيران جاهل شيخان گمراه
از دست زاهد کرديم توبه و از فعل عابد استغفرالله
جانا چه گويم شرح فراقت چشمی و صد نم جانی و صد آه
کافر مبيناد اين غم که ديده‌ست از قامتت سرو از عارضت ماه
شوق لبت برد از ياد حافظ درس شبانه ورد سحرگاه


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

عيشم مدام است ا زلعل راخواه   كارم به كام است لاحمدلله
اي خت سركش تنگش به بركش       گه جام زرگش گه لعل دلخواه
مارا به مستي افسانه كردند     پيرا جاهل شيخان گرماه
از دست زاهد كرديم توبه   وزفعل عابداستغفرالله
جانا چه گويم شرح فراقت   چشمي و صد نم جاني و صد آه
كافر مبيناد اين غم كه ديه ست       از قامتت سرو ا زعارضت ماه
از صب عاشق خوشتر نباشد   صبر از خداخواه صبر ازخدا خواه
دلق ملمع زنار راه است     صوفي بينداز از ين زسم و اين راه
وقتي به رويش خوش بود وقتم     از وصل جانان صدلوحش الله
رخ بر نتابم از راه خدمت       سر بر ندام ا زخاك درگاه
شوق لبت برد از ياد حافظ       درس شبانه ورد سحرگاه


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر