با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ شهریور ۲۰, پنجشنبه

فال بختیاران - سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد - غزل 153 - 212

212- فال بختیاران
سحر چون خسرو خاور علام بر کوهساران زد   به دست مرحمت یارم در امیدواران زد
چو پیش صبح روشن شد که حال مهر گردون چیست     بر آمدخنده ای خوش بر غرور کامگاران زد
نگارم دوش در مجلس به عزم رقص چون برخاست    گره بگشود از گیسو و بردلهای یاران زد
من از رنگ صلاح آنگه به خون دل بشستن دست که چشم باده پیما یش صلا بر هوشیاران زد
کدام آهن دلش آموخت این آئین عیاری کز اول چون برون آمد ره شب زنده داران زد
خیال شهسواری پخت و شد ناگه دل مسکین    خداوندا نگه دارش که بر قلب سواران زد
در آب و رنگ رخسارش چه خون خوردیم و جان دادیم    چو نقشش دست داد اول رقم بر جانسپاران زد
منش با خرقه پشمین چگونه در کمند آرم     زره مویی که مژدگانیش ره خنجر گزاران زد
نظر بر قرعه توفیق و یمن دولت شاه است   بد کامدل حافظ که فال بختیاران زد
شهنشاه مظفر فر شجاع ملک و دین منصور     که جود بی دریغش خنده بر ابر بهاران زد
ار آن ساعت که جام می بدست او مشرف شد زمانه ساغر شادی به یاد میگساران زد
زشمشیر سرافشانش ظفر آنروز بدرخشید       که چون خورشید انجم سوز تنها بر هزاران زد
دوام عمرو ملک اوبخواه از لطف حق ای دل   که چرخ این سکه دولت بدور روزگاران


توضیحات :
خوش است ( دلپذیر است ) خلوت ( گوشه نشینی ) هرمن ( دیو = صنعت تلمیح به کار رفته است ) حرمان ( محرومی ) زغن ( نوعی کلاغ ) هما 0 سیمرغ ) بیان شوق ( آتش دل ) مهر بر دهن ( خاموش ) غریب را ( را = حرف اضافه = برای ) معنی بیت 1( گوشه نشینی و تنهایی خوشایند تر است که بدانم محبوب مصاحب من است نه آنکه در فراقش رنج ببرم و او در همان حال شمع روشنی بخش دیگران باشد ) معنی بیت 5( نیازی نیست که عاشق به شرح اشتیاق خود بپرداز زیرا به آتش درون سینه از سوز کلام گوینده می توان پی برد )

نتیجه تفال :
1- خواجه در بیتهای 3-4-5 به ترتیب فرماید ( دیشب محبوب زیبایم چون به آهنگ رقص و پایکوبی بلند شد چین ناز و تکبر را از ابرو باز کرد و دلهای یاران را با گره عشق محکم بست ) ( من آنگاه دست از رنگ تقوی و پارسایی با خون دل پاک کردم و دست از توقی کشیدم که چشم مست یار هوشمندان را به عشقبازی و باده خوری دعوت می کرد ) ( کدام سنگدل شیوه راهزنی دلها را به او آموخت که از اول چون گرام بیرون نهاد را ه بر عاشقان شب تا سحر نخفته گرفت و دلهای آنان را به یغما برد ) خود برداشت کنید .
2- این نیت حتماً قابل اجراست اما قدری صبر و حوصله همراه با سرعت عمل و دقت و فعالیت نیاز دارد ولی حتماً عملی می باشد .
3- ویژگیهای جنابعالی عبارتند از : با اراده , لجباز , جنجالی , پرشور , قدرشناس , خطرناک , با شخصیت , موفق , پر توقع , خود خواه , حادثه جو , مسلط به نفس , نظر بلند , پشتکار دار , اهل سوال , طوفان به پا کن , عجول و لخرج , اهل تفریح .
4- موفقیت در چند قدمی جنابعالی می باشد با کمی دقت و اراده می توانید آنرا در آغوش بگیرید. به پدر و مادر محبت کنید و با زخم زبان اطرافیان خود را دلسرد نکنید و نسبت به همسر خود گستاخ نباشید که این عمل هم اندازه ای دارد. مسافر اینک مشغول سر و سامان دادن اوضاع خود می باشد حالش خوبست . 4 فرزند در طالع دارید که دوتای آنها بسیار موفق می شوند. بیمار فعلاً به حال خود می ماند. ولی قرض ادا می شود. و مسافرتی در پیش دارید و گره از کارها باز می شود مبارک است .
لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید و غزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی دستمال سفره به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید وغزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید و همزمان سفرهای مهمانی خود را زیباتر کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی لغات غزل( ۱۵۳)

خسرو خاور : پادشاه مشرق ، کنایه از خورشید.

عَلَم: را یت ، بیرق، درفش . عَلَم بر کوهسار زد : کوهساران را فتح کرد.

حال مهر گردن چیست: لطف ومحبت فلک گردنده چه حالی دارد.

عزم : اراده، قصد.

صلاح: پرهیزکاری . رنگ صلاح: آب ورنگ پرهیزگاری . به خون دل : با رنج فراوان و خون دل خوردن.

بشستم دست: دست کشیدم، دست برداشتم .

صلازد : دعوت کرد. ، فراخواند .

آهن دل: سخت دل ، سنگدل، نامهربان.

آیین عیاری: طرارّی ، شبروی ودزدی ، تردستی .

ره شب زنده داران زد: دل زاهدان شب زنده دارا رابرد.

خیال شهسواری پخت: خیال پادشاه دلاوری را در سر پرورانید.

چو نقشش دست داد : نقش مطلوب را به دست آورد، هنگامی که چهره او نقش مطلوب را بخود گرفت ، هنگامی که نقش برنده نصیبش شد وتوفیق یافت.

رقم زد: خط بطلان برآن کشید.

زِرِه مو : زِرِه گسیو.

خنجر گذار: خنجر گذارنده ، خنجر فرو کننده ، خنجر زن.

نظر :نظرِ همگان ، عقیده عموم.

توفیق : همراهی و تأیید و موافقت . یُمن: برکت ، مبارکی . فال بختیاران : فال مطلوب ، فال آنانکه بخت با آنها همراه ومساعد است.

مظفّر فر: با فرّ و شکوه آل مظفری. جود: کرم ، بخشش ، عطا ، سخاوت.

جود بی دریغش : بخشش بی مضایقه اش . خنده بر ابر بهاران زد: ابر بهاری را مسخره وتحقیر می کند.

مَشَرّف شد: سر افراز شد، افتخار یافت .

ساغرشادی: ساغر بادهِ شادی .

سرافشان : سر افشاننده ، ریزندهِ بر سرخاک.

خورشید انجم سوز: خورشیدی که با طلوع خود ستارگان را محو وناپیدا می کند .

تنها بر هزاران زد: یک نته بر هزاران نفر تاخت.

سکّه دولت به دور روزگاران زد: نقش دولت او بر سراسر روزگار ثبت شده است .

معانی ابیات غزل ( ۱۵۳)

(۱) به هنگام سحر؛ چون خورشید، این پادشاهِ مشرق ، بر سر کوهسار ان پرچم زد ، محبوب من با دست لطف و مرحمت خود حلقه بر درخانه دوستان امیدواران خود کوبید.

(۲) وقتی که برای صبح واضح شد که محبت این فلک گردنده تا چه حدّ ناپایدار است، بالاآمد و بر آنها که از کامروایی خود مغرور بودند ارز روی استهزاء خنده سر داد.

(۳) دیشب هنگامی که محبوب من برای رقصیدن از جای خود بلند شد گره زلف خود را گشود و آن گره را بر دلهای یاران زدو آنهارا گرفتار خود کند.

(۴) من آن زمان دست خود را درخون دل خود فرو برده و رنگ صلاح و تقوا را از آن زدودم که چشمهای مست و شادابش مردم فرزانه وعاقل را به سوی خود می خواند ( ترک تقوی بر اثر جاذبه جمال به بهای خون دل ).

(۵) کدام سنگدل بی رحمی روش عیاری و تردستی شیروانِ طرّار را به او یاد دادکه در نخستین حمله ، به زاهدان شب زنده دار تاخته و دل از آنها برده است.

(۶) دل من هوای یکه سواری را در سر پروارند واز دست رفت . خدایا دل بیچاره من را حفظ فرما که به میان سواران تاخت که به میان سواران تاخت تا مگر به آن یکّه سواری برسد.

(۷) در راه آب و رنگ دادن به چهره او چه بسیار خون دل خورده و جان دادیم ، همین که نقش مطلوب را به دست آورد، اول خط باطل بر روی فداکاران خود کشید.

(۸) من خرقه پوشِ پشمینه پوش چگونه می توانم آن یار زره گیسو را در کمند آرم یاری که در کژه هایش راه دلبران خنجر زن را قطع کرده است.

(۹) توجه همگان بر تأیید و موافقت ومبارکی دولت شاه قرار گرفته است . آرزوی دل حافظ را برآور که برای تو فال موفقیّت زده است.

*

(۱۰)منصور، شاهنشاهی که فر و شوکت آل مظفر را دارد و در کار سلطنت و دیانت دلیر و نیرومند است ، همانکه بخشش بی مضایقه اش ابر بهاران مسخره و تحقیر می کند .

(۱۰) از آن لحظه که جام می (قدرت ) این افتخار را یافت که در دست او قرار گیرد ، روزگار به شادی و افتخار می خواران از ساغر شراب باده نوشید.

(۱۱) آن روزی نشانه های فتح و پیروزی از شمشیر سر شکافنده اش نمایان شد که مانند خورشید ستاره محو کن یک تنه بر هزاران تن حمله برد

(۱۲) ای دل بقای و سلطنت او را از لطف حق بخواه چرا که این فلک گرنده سکه دولت او را در سر تاسر روزگار زده است.

شرح ابیات غزل (۱۵۳)

وزن غزل مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن

بحر غزل : هزج مثّمن سالم

*

این شعر در اکثر نسخ در ردیف غزلها به رشته تحریر در آمده و بعضی از حافظ شناسان به خاطر مفاد ومحتوا آن را در ردیف قصیده ها به شمار می آورند. در این باره باید گفت از آنجایی که حافظ بیشتر غزلهای خود را با انگیزه تعریف و تحسین ، در لباس ایهام سروده و از طرفی بیت یا ابیاتی که در آن صراحتاً ممدوح را نام می برد در پایان غزل و بعداز تخلص آمده است می توان یقین کرد که شاعر آزاده و آینده نگر ، نخست مضامینی در قالب غزل با ایهام آفریده سپس در نسخه یی که به ممدوح داده و یادر مجلسی قرائت کرد چهار بیت به آن اضافه نموده است.

این شعر در سال ۷۹۰ هجری به خاطر ورود شاه منصور به شیراز سروده شده است . شاعر در بیت دوازدهم اشاره به این مطلب دارد که لشکر شاه منصور و شاه زین العابدین در پشت دروازه شیراز حدود پل نو به هم رسیدند و لشکرها به هم نزدیک شده بودند . در آن لحظه های حسّاس شاه زین العابدین می کوشید حریف را غافل کرده از پل بگذرد که شاه منصور شجاع به آب زد و راه را براو بگرفت و به حدی سرعت عمل به خرج داد که لشکریان زین العابدین هزیمت یافته فرار را بر قرار ترجیح دادند و همین عمل باعث فتح شاه منصور شد و بدین سبب می فرماید : ( شمشیر سر افشانش ظفر آن روز بدرخشید) . در سحر گاه آن روز شاه منصور فاتحانه وارد شیراز شد.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دست مرحمت یارم در امیدواران زد
چو پیش صبح روشن شد که حال مهر گردون چیست برآمد خنده خوش بر غرور کامگاران زد
نگارم دوش در مجلس به عزم رقص چون برخاست گره بگشود از ابرو و بر دل‌های یاران زد
من از رنگ صلاح آن دم به خون دل بشستم دست که چشم باده پیمایش صلا بر هوشیاران زد
کدام آهن دلش آموخت این آیین عیاری کز اول چون برون آمد ره شب زنده داران زد
خیال شهسواری پخت و شد ناگه دل مسکین خداوندا نگه دارش که بر قلب سواران زد
در آب و رنگ رخسارش چه جان دادیم و خون خوردیم چو نقشش دست داد اول رقم بر جان سپاران زد
منش با خرقه پشمین کجا اندر کمند آرم زره مویی که مژگانش ره خنجرگزاران زد
شهنشاه مظفر فر شجاع ملک و دین منصور که جود بی‌دریغش خنده بر ابر بهاران زد
از آن ساعت که جام می به دست او مشرف شد زمانه ساغر شادی به یاد میگساران زد
ز شمشیر سرافشانش ظفر آن روز بدرخشید که چون خورشید انجم سوز تنها بر هزاران زد
دوام عمر و ملک او بخواه از لطف حق ای دل که چرخ این سکه دولت به دور روزگاران زد
نظر بر قرعه توفیق و یمن دولت شاه است بده کام دل حافظ که فال بختیاران زد


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

سحر چون خسرو خاور علام بر کوهساران زد   به دست مرحمت یارم در امیدواران زد
چو پیش صبح روشن شد که حال مهر گردون چیست     بر آمدخنده ای خوش بر غرور کامگاران زد
نگارم دوش در مجلس به عزم رقص چون برخاست    گره بگشود از گیسو و بردلهای یاران زد
من از رنگ صلاح آنگه به خون دل بشستن دست که چشم باده پیما یش صلا بر هوشیاران زد
کدام آهن دلش آموخت این آئین عیاری کز اول چون برون آمد ره شب زنده داران زد
خیال شهسواری پخت و شد ناگه دل مسکین    خداوندا نگه دارش که بر قلب سواران زد
در آب و رنگ رخسارش چه خون خوردیم و جان دادیم    چو نقشش دست داد اول رقم بر جانسپاران زد
منش با خرقه پشمین چگونه در کمند آرم     زره مویی که مژدگانیش ره خنجر گزاران زد
نظر بر قرعه توفیق و یمن دولت شاه است   بد کامدل حافظ که فال بختیاران زد
شهنشاه مظفر فر شجاع ملک و دین منصور     که جود بی دریغش خنده بر ابر بهاران زد
ار آن ساعت که جام می بدست او مشرف شد زمانه ساغر شادی به یاد میگساران زد
زشمشیر سرافشانش ظفر آنروز بدرخشید       که چون خورشید انجم سوز تنها بر هزاران زد
دوام عمرو ملک اوبخواه از لطف حق ای دل   که چرخ این سکه دولت بدور روزگاران


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۱ نظر: