با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۲۱, دوشنبه

هوي منزل يار - نماز شام غريبان چو گريه آغازم - غزل 333 - 435

435 - هوي منزل يار
نماز شام غريبان چو گره آغازم           به مويه هاي غريبانه قصه پرئازم
به ياد يار و دير آن چنان بگريم زار           كه از جهان ره و رسم سفر بر اندازم
من از ديار حبيبم نه از بلاد غريب         مهيمنا ب رفيقان خود رسان بازم
خداي را مددي اي رفيق ره تامن           به كوي ميكده ديگر علم برافرازم
خرد پيري من كي حساب برگيرد         كه باز با صنمي طفل عشق مي بازم
هواي منزل يار آب زندگاني ماست           صبا بيار نسيمي زخاك شيرازم
سرشكم آمد و عيبتم بگفت رويا روي   شكايت از كه كنم خانگيست غمازم
زچنگ زهره شنيدم كه صبحدم ميگفت     غلام حافظ خوش لهجه خوش آوازم


توضيحات :
معني بيت 1( هنگام نمازي كه درشام غربت و دوري ازوطن و يار مي خوانم با گريه هاي غريب وار ماجراي دوري خود را بيان مي كنم ) مفهوم و معني بيت 2( چنان زار گريه مي كنم تا از جهان شيوه و رسم سفر رفتن را نابود كنم ) حبيب ( دوست ) مهيمنا ( اي ايمن كنند ه از ترس = خدوند ) خدارا مددي ( براي رضاي خدا كمك كنيد ) اي رفيق ره ( اي همسفر ) علم ( پرچم دفش ) خرد ( عقل ) معني بيت 5( عقل مرا پير حساب نم كند و جوان م يداند زيرا مي بيند با محبوبي جوان و زيبا مهر مي ورزم ) دمساز ( هم نفس همدم ) معني بيت 6( اي عزيز من مرا به جزباد شمال و صبا كسي نمي شناسد زيار غير باد همدمي ندارم ) سرسك ( اشك ) كه ( چه كسي ) خانگيست غمازم ( سخن چين من خودماني و اشك است ) چنگ زهره ( ستاره ناهيد نوازنده فلك )

نتيجه تفال :
1-   خواجه در بيت هاي 7-8-  و آخر فرمايد : ( عشق به جانان آب زندگي من است پس حالا اي باد صبا از خاك شيراز برايم بوي خوشي بيار )( اشك چشم جاري شد و عيب مرا عيان كرد بنابراين از چه كسي شكايت كنم كه سخن چين من بيگانه نمي باشد و خودماني است )( هنگام صبح از چنگ ناهيد صدا بر ميخواست كه شنيدم مي گفت من  مريد حافظ خوش لهجه و خوش آواز هستم ) خود تفسير نيد
2-   اسير غربت مي ابشيد و واقعاً دلتان گرفته و درفكر بازگشكت به وطن و ديار خود هستيد و در آرزوي ديدار ياران و عزيزان روز شمار ي مي كنيد از  خداوند بخواهيد ه وسايل بازگشت شما را فراهم سازد مسلماً برمي گرديد و اوضضاع بر اين گونه نخواهد ماند و به زودي شاهد مقصود را در آغوش مي گيريد و همه دور هم خواهيد بود نگران نباشيد
3-   خود را مبازيد و به حرف ديگران گوش ندهيد زيرا اوضاع بر وفق مراد شما خواهد بود و به زودي به ديدار دوستان و عزيزان نايل مي شويد مسافرتي در پيش داريد و مژده اي دريافت مي كنيد
4-   فرزندم اگر بصيرت عارفانه پيدا كنيم سر گلدسته سرو باد ازان مي گويد و كنار شب بو پاي كاج بلند صداي تكبير مي آيد و گل سرخ فرياد عشق سر مي دهد همه به هم مي رسند و ديده ها عرفاني م يگردد و جهان گلستان مي شود
5-   خواجه در بيتهاي 3-4- فرماي ( من متعلق به سرزمين دوستي ها هستم نه مملكت غريب پس رما به رفقاي خودم برسانيد كه دراين ديار غربت تنها نباشم )( براي خاط خدا كمك كنيد كه من باز در سرزمين ميخانه عشرت و زندگي كنم ) با توجه به نيت خويش برداشت كنيد

لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید و غزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی دستمال سفره به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید وغزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید و همزمان سفرهای مهمانی خود را زیباتر کنید ...

کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی لغات غزل (333)

شام غریبان : شب در غربت برای مسافر غریب، اولین شبی که غریبی در غربت می گذراند و شبی دلگیر و غم افزاست .

نماز شام : به هنگام نماز شام، اول شب، موقع نماز مغرب .

گریه آغازم : شروع به گریه کردن کنم .

مویه : گریه و زاری، شیون؛ گریه به همراه زاری نامه خواندن .

دیار حبیب : شهر و دیار و سرزمین دوست .

بلاد غریب : شهرهای بیگانه .

مُهَیمِن : پناه دهنده و ایمن سازنده از ترس و بیم، یکی از اسماء خداوند .

خدای را : برای خاطر خدا .

رفیق ره : رفیق راه و همراهی سفر، کنایه از حضرت خضر نبی که عمر جاوید دراد و مسافران را در راه سفر مدد می رساند .

عَلَم برافراختن : نصب کردن بیرق در محلی به علامت استقرار یافتن و کنایه از اِعلام وجود و حضور در آنجا .

حساب برگیرد : حساب ببرد، روی آن حساب کند، آن را به چشم اعتبار و جدی بنگرد .

صنمی طفل : محبوبی خردسال، معشوقی نوجوان .

صبا و شمال : باد صبا و باد شمال که اولی نسیم خنکی است که صبح و عصر از جانب شمال شرقی می وزد و دومی بادی که از جانب شمال می وزد .

هوای منزل یار : 1- هوای تنفس شهر دوست، هوایی که در فضای منزل دوست وجود دارد. 2- آرزو، اشتیاق.

آب زندگانیِ ماست : به مانند و به جای آب زندگانی برای ما می باشد .

خانگی : خودی، درونی، اهل خانه، خانه زاد .

غمّاز : طعنه زننده، سخن چین .

چنگِ زهره : ساز ناهید، ساز ستاره ناهید .

لهجه : حالت و نحوه تکلم در جوامع مختلف، لحن زبان محاوره هر محلّ .

خوش لهجه : لهجه شیرین، با لهجه و تکلم گیرا .

معانی ابیات غزل (333)

1) آنگاه که به هنگام نماز مغرب در شب غریبی، شروع به گریه می کنم با، زاری نامه خواندن برای غم غربت، سرگذشت خود را بیان می کنم .

2) و به یاد دوست و شهر و دیار خود آنچنان سوزناک می گریم که شیوه و راه و رسم سفر کردن را از روی زمین برمی اندازم .

3) من از شهروندان دوستم نه از شهری غریب. ای خدایی که مار از ترس رهایی می بخشی بار دیگر مرا به رفیقان خود برگردان.

4) ای خضر پیامبر و ای یاری دهنده مسافران در بیابان، از برای خدا به من کمک کن تا بار دیگر در کوی خرابات آشکارا اِعلام وجود کنم .

5) (نمی دانم) این عقل چه موقع به حساب سنّ و سالم رسیدگی و مرا نهی می کند؟ چرا که بار دیگر با محبوبی کم سن و سال عشقبازی می کنم .

6) ای عزیز؛ غیر از نسیم صبا و باد شمال کسی مرا (در این دیار) نمی شناسد، چرا که به غیر از باد هوا کسی دیگر همدم و هم نشین من نیست .

7) هوا و نسیم دیار دوست، نهایت آرزو و برای من به منزله آب حیات است. ای باد صبا نسیمی از خاک شیراز برای من بیاور .

8) اشکم جاری شد و عیب مرا (عدم تحمّل غریبی مرا) آشکارا و رو در رو، بازگو، کرد . از چه کسی گلایه کنم که شماتتگر من خودی و خانه زاد است .

9) هنگام صبح آهنگی از ساز ستاره زهره (ناهید) به گوشم رسید که می گفت من بنده و چاکر حافظ خوش بیان و خوش آوازم .

شرح ابیات غزل (333)

وزن غزل : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن

بحر غزل : مجتث مثمن مخبون اصلم

*

نزاری قهستانی :

1- به زخـــم تیـــر مـــلامت سپـــر بینـدازم ز روی بــازی مـــنگر که عشــق مـی بازم

2- چــو لطــف کـردی و بـرداشتی به اعــزازم قــبول کرده یی ای دوســت، رد مــکن بازم

*

پیش از این در فصل (چرا حافظ به یزد تبعید شد) و در صفحه 86-87 شرح مختصری دربارۀ این غزل آمده است. این غزل در یکی از اندوهبارترین شب های غریبی و تنهایی در یزد سروده شده است. اینکه حافظ شروع غزل را با عبارت نماز شام غریبان شروع می کند بدین سبب است که سابقاً اوقات شبانه روز را به شرح زیر تقسیم بندی نموده و در مکالمات خود بدان اشاره می کرده اند :

1- دل شب : نیمه شب

2- سحر : پس از گذشت سه ربع فرجه شب و یک ربع مانده به طلوع آفتاب

3- اذان صبح : تقریباً 5/1 ساعت مانده به طلوع آفتاب

4- طلوع آفتاب : سر زدن خورشید

5- صبح : فرجه 2 ساعته پس از طلوع خورشید

6- پیشین : ساعات قبل از ظهر که در بعض نقاط زیر نام نیم چاشت مشخص می شود

7- اذان ظهر : به هنگام صلات ظهر

8- پَسین : ساعات بعد از ظهر

9- غروب : غروب آفتاب

10- اذان شام : هنگام نماز مغرب

11- سرِ شب : 2-3 ساعت از غروب آفتاب گذشته

12- آخر شب : 3-5 ساعت از غروب گذشته

و منظور شاعر زمانی است که روشنایی روز جای خود را به تاریکی شب داده و در این لحظات بار اندوه و غم تنهایی بر روی شانه افراد غریب سنگینی کرده و حالت حزن به آن ها دست داده و به گریه و ناله و خواندن اشعار حزین می پردازند . شاعر همانطور که در بیت هشتم این غزل یاد آور شده شبی از شدت غم و اندوه غریبی کارش به گریه و زاری کشیده شده و در نتییجه این غزل را آفریده است .

آنچه مسلّم است بدترین ایام عمر حافظ مربوط به فرجه سال های تبعید او در یزد است. بدین سبب شاعر در بیت چهارم این غزل از میسر نبودن باده نوشی تلویحاً شاکی بوده و مشتاق بازگشت به شیراز و کوی میکده و خرابات است و منظور او از علم برافراختن این است که سابق بر این، بر در میخانه ها و خرابات و محل فسق و فجور بیرقی نصب می کرده اند تا طالبان مـی و معشوقه و رندان خراباتی، میخانه و روسپی خانه را از خانه های دیگر باز شناخته و به خطا به خانه های دیگر مراجعه ننمایند .

خاقانی در این باره می فرماید :

ســـاقــیا تـــوبـــه را قــــلم درکَش بـــــر در مــــیکده عَـــــلَم بــر کَش

در پایان ذکر این نکته ضرورت دارد که پاره یی از مضامین و مفاد ابیات غزل های حافظ به حکم دنباله روی از قافیه ساخته و پرداخته شده و بر خوانندگانن است که آن مضامین را از مقصود اصلی شاعر بازشناسند . در این غزل، بیت پنجم به ظاهر حکایت از عاشق شدن حافظ در سر پیری به معشوقی کم سن و سال را دارد، آیا حافظ در آن بحبوبه غریبی و بی کسی در تبعیدگاه یزد عاشق صنمی طفل شده در میان غزل پر شِکوه و شکایت از تنهایی و بی کسی به آن اشاره می کند؟ چنین نیست بلکه راه خیال و کشش امیال شاعر در عالم اندیشه پردازی به سوی معشوقه های جوان متمایل و این نهایت خواسته قلبی او در عالم خیال بوده و ما می بینیم در تمام ادوار عمر خود و با بیان های متفاوت اما در همین زمینه مضمون پردازی می کند :

مـــی دو ســـاله و مـــحبوب چـــارده ساله

همین بس است مــرا صحــبت صغـیر و کـبیر

چـــارده ســـاله بتـی چـابک و شـیرین دارم

که به جان حلـقه به گـوش است مـه چاردهش

دلــبرم شــاهد و طــفل است به بازی گوشی

بــکشد زارم و در شـــرع نــباشـد گـــنهش

بــوی شیر از لـب همـچون شکــرش می آید

گرچه خون می چکد از شـیوه چــشم سـیهش

بنابر آنچه گفته شد صاحبان فراست، با قرائت یک غزل هدف اصلی شاعر را در مضامین ابیات آن غزل در سایر مضامینی که به حکم شعر و شاعری و دنباله روی از ردیف و قافیه ساخته شده باز خواهند شناخت و این امر به آنها کمک می کند تا درباره شاعر دچار اشتباه در قضاوت نشوند .
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

نماز شام غريبان چو گريه آغازم به مويه‌های غريبانه قصه پردازم
به ياد يار و ديار آن چنان بگريم زار که از جهان ره و رسم سفر براندازم
من از ديار حبيبم نه از بلاد غريب مهيمنا به رفيقان خود رسان بازم
خدای را مددی ای رفيق ره تا من به کوی ميکده ديگر علم برافرازم
خرد ز پيری من کی حساب برگيرد که باز با صنمی طفل عشق می‌بازم
بجز صبا و شمالم نمی‌شناسد کس عزيز من که بجز باد نيست دمسازم
هوای منزل يار آب زندگانی ماست صبا بيار نسيمی ز خاک شيرازم
سرشکم آمد و عيبم بگفت روی به روی شکايت از که کنم خانگيست غمازم
ز چنگ زهره شنيدم که صبحدم می‌گفت غلام حافظ خوش لهجه خوش آوازم


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

نماز شام غريبان چو گره آغازم           به مويه هاي غريبانه قصه پرئازم
به ياد يار و دير آن چنان بگريم زار           كه از جهان ره و رسم سفر بر اندازم
من از ديار حبيبم نه از بلاد غريب         مهيمنا ب رفيقان خود رسان بازم
خداي را مددي اي رفيق ره تامن           به كوي ميكده ديگر علم برافرازم
خرد پيري من كي حساب برگيرد         كه باز با صنمي طفل عشق مي بازم
هواي منزل يار آب زندگاني ماست           صبا بيار نسيمي زخاك شيرازم
سرشكم آمد و عيبتم بگفت رويا روي   شكايت از كه كنم خانگيست غمازم
زچنگ زهره شنيدم كه صبحدم ميگفت     غلام حافظ خوش لهجه خوش آوازم


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر