با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۲۱, دوشنبه

كرشمه اي كن - کرشمه‌ای کن و بازار ساحری بشکن - غزل 399 - 455

455 - كرشمه اي كن
كرشمه اي كن وبازار ساحري بشكن           به غمزه رونق بازار سامري بشكن
به باده ده سر  و دستار عالمي يعني       كلاه گوشه به آيين دلبري بشكن
به زلف گوي كه آيين سركشي بگذار     به غمزه گوي كه قلب ستمگري بشكن
بون خرام و ببر گوي خوبي از همه كس       سزاي حور بده رونق پري بشكن
به آهوان نظر شير آقتاب بگير       به ابروان دوتا قوس مشتري بشكن
چو عطر ساي شود رلف سنبل از دم باد       توقيمتش به سر زلف عنبري بشكن
چو عندليب فصاحت فروشد اي حافظ     توقدر او به سخن گفتن دري بشكن

توضيحات :
بازار ساحري بشكن ( رونق سحر و جادو را از بين ببر و باطل ن = تلميح به داستان حضرت موسي و گاو سامر ) بشكن (بي ارزش كن ) دستار ( عمامه ) معني بيت 2( سر و عمامه مردم جهان را به بهاي باده بده و بابر رسم دلبران و بزرگان لبه كلاهت ار خم كن و اهل عالم راديوانه خود كن ) آيين دلبري ( رسم دل ربودن ) بگذار ( رها كن ) غمزه ( ناز ) قلب ( بشكر ) ستمگري ( ظلم ) بون خرام ( بيرون بيا = آشكار شو ) حور ( فرشته زيباي بهشتي ) پري ( پري رويان بهشتي ) آهوان ( زيبا رويات = چشمان زيباي يار ) شير آفتاب ( خورشيد = اسد ) نظر بگير ( گرفتار خود كن ) بشكن ( خرد و شكسته كن ) قوس مشتري ( كمان ستاره مشتري ) معني بيت 6( وقتي كه گيسوي سنبل از نفس باد عطر افشاني كند تو با پريشان كردن زلف عنبر بوي خود ارزش واعتبار آن را بشكن و بي مقدارش كن ) معني بيت 7( وقتي كه بلبل با چهچهه خود اظهار فصاحت مي كند اي حافظ تو با سخن شيرين  و روان فارسي دري ارزش فصاحت او را بشكن )

نتيجه تفال :
1-   جنابعالي ا زجذابيت و ملاحت درخور توجهي برخورداريد و در دلربايي شهره خاص وعامهستيد ومي توانيد بايك نظر هزاران نفر ار شكار كنيد و به دام محبتخود اسير سازيد پس سستي را رها سازيد و باارده قوي با علاقه به دنبال نيت خود باشيد زيرا تا موفقيت راه چنداني وجود ندارد اما خالي از رنج واشكال هم نمي باشد و بايد تحمل كنيد
2-   متاسفانه با كساني رو در رو مي باشيد كهحليه گر و نيرنگ باز هستند و شما طالب يكرنگي و يك گامي هستيد در حاليكه همه مردم يكسان نمي باشند آ»ان نيز حق دارند زيرا قبلاً به وسيله افرادي ناجنس و بد ذات دچار مشكل شده اند پس بايد چنين عمل كنند بنابر اين كارهاي آ»ان نبايد شماراناراحت سازد زيرا آدم مار گزيده از ريسمان سياه و سفيد مي ترسد
3-   با افراد صاحل نشست و برخاست كندي و دست افراد افيوني و بد ذات را از دامن زندگي خود وتاه سازيد زيرا شما پدر و مادر يا همسر و فرزنداني شايسته با زندگي نسبتاً مرفه و آرام دايد كه ديگران غبطه مي خورند و گاهي حسادت مي كنند پس رازدل خانواده خود را باسي در ميان مگذاريد و به همسر مهربان خود عشق بورزيد و به پدر مادر توجه خاص داشته باشيد
4-   عزيزم صداقت كودكانه نشاط جواني وقار پيرانه زيباترين صفاتي است كه مي توانيم در خودمان بسازيم آينده اي درخشان براي شما پيش بيني مي كنم
5-   سوره مباركه يس را از آيه 18 تا 28 را با معني و حضور قلب بخوانيد
6-   از طريق ماهواره و امواج اينترنت پيامي شادي بخش دريافت مي كنيد


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معاني لغات غزل (399)
كرشمه: ناز و عشوه و غمزه.
ساحري: جادوگري.
بِشكَن: از رونق بينداز.
غمزه: اشارات دلبرانه چشم و ابرو.
ناموس: عِرض، راز، قاعده و دستور، شريعت.
سامري: نام ساحر معروف زمان حضرت موسي كه در غياب او مردم را با گوساله آهني مصنوع خود كه صدا مي كرد فريفته از دين به در بُرد.
دستار: سَربَند، عمامه.
كلاه گوشه: گوشهِ كلاه.
قلب: 1- دل، 2- ناحيه مركزي سپاه و لشكر.
برون خِرام: با خراميدن و در حالت وقار به بيرون بيا.
سزاي حور بده: حور را به سزاي خود برسان (او را شرمنده كن).
نظر: نگاه، چشم.
آهوانِ نظر: (اضافه تشبيهي) نظر به آهو تشبيه شده به معناي چشمان مانند چشم آهو.
شيرِ آفتاب: بُرجِ اسد كه در آن بُرج، آفتاب يعني خورشيد بر پشت شيري قرار گرفته است.
قوس: حالت انحنا، كمان، نام يكي از بُرجهاي دوازده گانه.
مشتري: نام ستاره يي كه نقطه اوج آن در بُرج قوس است.
قوسِ مشتري: كمان مشتري،‌ قدما صورت برج قوس را به شخصي شبيه كرده بودند كه نيم تنه بالاي آن مانند انسان و نيم تنه پايين آن شبيه اسب بوده و در اين حال كمان يا قوس خود را مي‌كَشَد.
عطرساي: عطر ساينده، پراكننده عطر، عطرافشان.
دَمِ باد: نَفَس باد، وزش باد.
عندليب: بلبل، هزار‌دستان.
فصاحت: شيوايي.
قَدْر: ارزش، مقام.
سخنِ دري: سخن فارسي.
معاني ابيات غزل (399)
(1) عشوه يي كن و بازار جادوگري را از رونق بينداز و با اشاره دلبرانه چشم، گرمي بازار و راه و رسم و راز سامري را از ميان بردار.
(2) سر و دستار مردم عالم را به باد ده، به اين معنا كه گوشه كلاهت را به شيوه تفاخر و بزرگي خم نموده كج بگذار.
(3) به گيسوان خود بگو كه از شيوه سركشي و دلربايي دست بكشند و به اشارات دلبرانه چشمان خود بگو كه قلب سپاه ستمگري را بشكنند (و بيش از اين به عاشقان ستم روا ندارند).
(4) با ناز و كرشمه ظاهر شو و گوي خوبي و حسن را از ميدان به در برده و حور را به سزاي خود رسانيده و رواج بازار پريان را بشكن و از ميان ببر.
(5) با چشمهاي مانند چشم آهوي خود شيري را كه خورشيد بر پشتِ آن سوار است شكار كن! و با ابروهاي خميده ات، كمانِ ستاره مشتري را در هم شكن.
(6) آنگاه كه گيسوان سنبل در اثر وزش باد عطرافشاني مي كند. تو ارزش و قدر و قيمت آن را با سر زلف معطر و عنبرآساي خود بشكن.
(7) حافظ، چون بلبل در سخنوري، شيوايي را به نمايش گذارد، تو با سخن گفتن به زبان دري از قدر و منزلت او بكاه.
شرح ابيات غزل (399)
وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن
بحر غزل: مجتّث مثمّن مخبون اصلم
٭
خواجو كرماني: بهار روي تو بازار مشتري بشكست فريب چشم تو ناموس ساحري بشكست
٭
روي سخن حافظ در اين غزل با شخصيتي قدرتمند است كه در مقام تشجيعِ او برآمده و او را به قيام و حمله دعوت مي كند، و از مفاد مطلع غزل چنين بر مي آيد كه شاعر مايل است صاحب حقي بر متجاوزي مردم فريب چيره گردد. به اين دليل و قراين مي توان گفت كه اين غزل در فرجه فترت حكومت شاه شجاع يعني مدت كوتاهي كه برادرش شاه محمود به كمك حكّام آذربايجان بر شيراز مسلط شده بود سروده شده است. شاه محمود واجد همه صفات زشت پدر و فاقد پاره يي مشخصات مثبت او بود. و حافظ هرگز براي او شعري و غزلي نسروده بلكه او را به صورت غيرمستقيم به زشتي ياد مي كند.
حافظ در مطلع غزل شاه محمود را با ساحريِ سامري مقايسه كرده و از شاه شجاع مي خواهد كه موسي وار معجزه كرده بازار جادوگري او را از رونق بيندازد. توضيحاً سامري مردي از اهل ديار (سُرَّ مَنْ ر آ) يا سامرا بود كه به هنگام رفتن حضرت موسي به كوه طور و در مدت غيبت چهل روزه او بنا به روايتي موفق شد تا خاك زير پاي جبرئيل را برداشته و در شكم گوساله آهني كه ساخته و پرداخته بود ريخته و آن مجسمه آهني در مجاورت باد صداي گوساله از خود صادر و سبب فريفتن اكثر امّت حضرت موسي مي شد. در واقع تسلط شاه محمود، همچنانكه در تواريخ آمده با نيرنگ و دورويي و نقض عهد بسيار توأم است و حافظ در يك بيت به آن اشاره مي كند.
شاعر با ظرافت هرچه تمامتر در بيت چهارم براي آنكه پا از جاده احتياط بيرون ننهد، برادر شاه شجاع را به حور و پري تشبيه كرده و از شاه شجاع مي خواهد با جلوه گري خود، رونق بازار او را بشكند. دقت در اين ريزه كاري ها انسان را به حجم مشكلات و محظورات حافظ بيشتر آشنا ساخته و به همت و شجاعت او كه براي امور اجتماعي زمان و عصر خود چنين از خود مايه گذاشته و وجود خويش را به خطر مي اندازد آفرين گفته و به تحسين وا مي دارد.
شاعر در بيت پنجم دو اصطلاح نجومي را دستمايه مضمون بيت خود ساخته و مي فرمايد با چشمان آهو مانند خود خورشيد را از پشتِ شير (در برج اسد) شكار كن يعني با خيرگي هرچه تمامتر چشم در خورشيدي كه در اوج عظمت در برج اسد بر پشت شير قرار گرفته بدوز و او را مسخّر كن و با قوس ابروهاي خود، كمان را كه در دست ستاره مشتري است بشكن و از كار بينداز و در اين بيت با وجود چنين تشبيهاتي كه در برابر لغات مربوطه شرح شد فصاحت شعر در حدّ اعلاست و به همين سبب حافظ پس از سرودن اين بيت، سرمستانه در مقطع غزل به خود باليده و مي گويد تو قدرت عندليبي كه با سرودن ترانه خود، رواني و فصاحت را به نمايش مي گذارد با سرودن شعر در زبان فارسي بشكن و او را شرمنده كن و تفاخر حافظ در هر كجا كه به آن اشارتي دارد به حقّ سزاوار تأييد و تحسين است.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

کرشمه‌ای کن و بازار ساحری بشکن به غمزه رونق و ناموس سامری بشکن
به باد ده سر و دستار عالمی يعنی کلاه گوشه به آيين سروری بشکن
به زلف گوی که آيين دلبری بگذار به غمزه گوی که قلب ستمگری بشکن
برون خرام و ببر گوی خوبی از همه کس سزای حور بده رونق پری بشکن
به آهوان نظر شير آفتاب بگير به ابروان دوتا قوس مشتری بشکن
چو عطرسای شود زلف سنبل از دم باد تو قيمتش به سر زلف عنبری بشکن
چو عندليب فصاحت فروشد ای حافظ تو قدر او به سخن گفتن دری بشکن


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

كرشمه اي كن وبازار ساحري بشكن           به غمزه رونق بازار سامري بشكن
به باده ده سر  و دستار عالمي يعني       كلاه گوشه به آيين دلبري بشكن
به زلف گوي كه آيين سركشي بگذار     به غمزه گوي كه قلب ستمگري بشكن
بون خرام و ببر گوي خوبي از همه كس       سزاي حور بده رونق پري بشكن
به آهوان نظر شير آقتاب بگير       به ابروان دوتا قوس مشتري بشكن
چو عطر ساي شود رلف سنبل از دم باد       توقيمتش به سر زلف عنبري بشكن
چو عندليب فصاحت فروشد اي حافظ     توقدر او به سخن گفتن دري بشكن


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۵ نظر:

  1. من هر روز به بلاگ شما سر میزنم. عالیه. ممنونم.

    پاسخحذف
  2. عالی وبلاگتون من همیشه کارای مهم رو با این سایت فال میگیرم و انجام میدم و خیلی نزدیک به نیتمه. ممنون خدا قوت

    پاسخحذف
  3. عالی وبلاگتون من همیشه کارای مهم رو با این سایت فال میگیرم و انجام میدم و خیلی نزدیک به نیتمه. ممنون خدا قوت

    پاسخحذف
  4. بهترین وبلاگ دنیا عالیه ممنونم

    پاسخحذف