با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۲۶, شنبه

آيين هوشياري - چون درجهان خوبي امروز كامكاري - غزل -- 527

527- آيين هوشياري
چون درجهان خوبي امروز كامكاري           شايد كه عاشقانرا كامي زلب بر آري
با عاشقان بي دل اا چند ناز و عشوه       بربيدلان مسكين تا كي جفا و خواري
تا چند همچو چشمت د رعين ناتواني   تا چند همچو زلفت در تاب و بي قراري
دردي كه از تو دارم جوري كه از تو بينم   كرشمه اي بداني دانم كه رحمت آري
اسباب عاشقي را بسيار ميايه بايد         دلهاي همچو آتش چشمان رود بازي
درهجر مانده بودم باد صبارسانيد     از بوستان وصلت بوي اميدواري
گرچه به بوي وصلت در حشر زنده گردم       سربرنيارم از خاك از روي شرمسازي
از باده وصالت گر جرعه اي بنوشم     تا زنده ام نورزم آئين هوشياري
ما بنده ايم و عاجز تو حاكمي و قادر     گر ميكشي بزورم ور ميكشي به زاري
آخر ترحمي كن ب حال زار حافظ   تا چند نااميدي تا چند خاكساري

توضيحات :
معني بيت 1( ا زا»جا كه امروز د رعالم زيبايي كامروا هستي بسيار بجاست كه مراد عاشقان را از لبت بر آوريو بوسه اي بدهي ) معني بيت 2( به عاشقان مسكني تا چه موقع ناز و عشوه مي كني و بر آنها ستم روا مي داري ) معني بيت 3( تا كي چون چشمت در كمال خماري بسر برم و مانند زلفت پريشان و بيقرار باشم آخر رحمي كن ) معني بيت 5( عاشقي وسايل وناگوني لازم دارد دلي چون آتش و چشمي گريان مي طلبد ) معني بيت 7( اگر چه به اميد ديدارت در روز قيامت زنده مي شوم اما ا زشرمندگي كوتاهي در راه عشقت و عدم اطاعت نمي توانم سز ازخاك بردارم ) معني بيت 9( اما چاكر ناتوانيم و تو فرمانده جهان خلقت و با اقتدار چه مرا به زور به سوي خود ببري و چه به خواري به قتل برساني تو قادري و من مقهور )

نتيجه تفال :
1-   ا زآنجا كه امروز د ركا رخود موفق و كامياب شدي و به مقصودرسيده اي و مرادت بر آؤرده شده پس بسيار بجاست كه مراد ديگران را بر آورده سازي و نسبت به اطرافيان مهربان باشي
2-   به عاشقان بيدل نازو ك رشمه و غرور تا چه موقع رواست تا چه موقع به ديگران جفا مي كني قدري مهربان باش چون صبر و طاقت ديگران جفا مي كني قدري مهربان باش چون صبرو طاقت ديگران در برابر خود خواهيها و جاه طلبي ها و غرور شما حد و اندازه اي دارد عاشقي اسباب و وسايل زيادي مي خواهد كه دلهاي چون آتش و چشماني اشكبار لازمه آن است
3-   ناراحت مباش به زودي مژده اي بسيار خوب دريافت مي كني كه از ناراحتي بيرون مي آيي و آنچه در آرزويش هستي بر آورده مي شود به شرط آنكه فوري نذر خود را انجام دهي
4-   از ترديد و دو دلي دست بردار و مصممانه در راه خواستن و آرزوي خويش گام بدار مسافتر صلاح نمي باشد و قرض كردن شما موجب زيان خواهد شد اما فورش نافع است در تحصيل پيشرفت داريد و موفق مي شويد و محصول خوبست از رنگهاي زيتوني ليمويي و آب آمساني استفاده كنيد كه بر جذابيت و زيبايي شما خواهد افزود
5-   دست از بگو مگو برداريد و ب راعصاب خود مسلط شويد و گرنه او مانند ماهي بسيار لغزنده است ممكن است او را از دست بدهيد ايراد جگرفتن هم اندازه ادارد هر دوي شما نيازمند برادر خواهر پدر  و مادرتان هستيد و نمي توانيد از آنها دست برداريد
6-   از طريق امواج و اينترنت يا تلفن براي شما مزاحمت ايجاد كرد ه اند و اموري شما را ناارحت كرده است به زودي بر طرف مي شود چون سرابي بيش نمي باشد و حقيقت جاي ديگر است


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

#####

غزل به قلم علامه قزوینی :

#####

غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

چون درجهان خوبي امروز كامكاري           شايد كه عاشقانرا كامي زلب بر آري
با عاشقان بي دل اا چند ناز و عشوه       بربيدلان مسكين تا كي جفا و خواري
تا چند همچو چشمت د رعين ناتواني   تا چند همچو زلفت در تاب و بي قراري
دردي كه از تو دارم جوري كه از تو بينم   كرشمه اي بداني دانم كه رحمت آري
اسباب عاشقي را بسيار ميايه بايد         دلهاي همچو آتش چشمان رود بازي
درهجر مانده بودم باد صبارسانيد     از بوستان وصلت بوي اميدواري
گرچه به بوي وصلت در حشر زنده گردم       سربرنيارم از خاك از روي شرمسازي
از باده وصالت گر جرعه اي بنوشم     تا زنده ام نورزم آئين هوشياري
ما بنده ايم و عاجز تو حاكمي و قادر     گر ميكشي بزورم ور ميكشي به زاري
آخر ترحمي كن ب حال زار حافظ   تا چند نااميدي تا چند خاكساري


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر