با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ شهریور ۲۰, پنجشنبه

غلام نرگس مست - غلام نرگس مست تو تاجدارانند - غزل 195 - 229

229- غلام نرگس مست
غلام نرگس مست تو تا جدار نند   خراب باده لعل تو هوشیارانند
ترا صبا و مرا آب دیده شد غماز     ورنه عاشق و معشوق راز دارنند
ززیر زلف تو تا چون  گذر کنی بنگر   که از یمین و یسارت چه بیقرانند
گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببین     که از تطاول زلفت چه سوگوارانند
نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو     که مستحق کرامت گناه کارانند
نه من بر آ گل عارض غزل سرایم و بس که عندلیب تو از هرطرف هزارانند
تو دستگیر شو ای خضرپی خجسته که من       پیاده می روم و همرهان سوارانند
بیا به میکده و چهره ارغوانی کن     مرو به صومعه کانجا سیاه کارانند
خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد     که بستگان کمند تو رستگارانند


توضیحات :
نرگس مست ( چشم خمار و افسونگر ) باده لعل ( لب یار ) غماز ( سخن چین ) یمین ) راست ) یسار ( چپ) پی خجسته ( مبارک قدم ) آـب دیده ( اشضک ) تطاول ( دست اندازی ) نصیب ( سهم قسمت ) کرامت ( بزرگواری ) عارض ( چهره محبوب ) عندلیب ( بلبل هزار دستان ) خضر ( پیرو مرشد ) صومعه ( دیر عابد ) سیاه کار ( دامن آبوده ) کمند تو ( دربند عشق تو ) معنی بیت 1( پادشاهان چاکر و بنده چشم مستانه تو می باشند و عاقلان مست باده لب تو می باشند ) معنی بیت 2( باد بهاری پیام تو را فاش کرد و اشک با سخن چینی اسرار عشق مرا آشکار نمود و اگ راین چنین نبود عاشق و معشوق راز محبت را همواره پوشیده می داشتند ) معنی بیت 4( مانند نسیم بهاری بر بنفشه ها عبوری کن و نگاه کن که آنها از دراز دستی گیسوی پیچان تو سخت بی قرار و بی تاب هستند )

نتیجه تفال:
1-   خواجه در بیتهای 5-6-8- به ترتیب می فرماید : ( ای که لاف خداشناسی بهشت موعود سهم ماست پس از نزد ما دور شو زیرا شایسته بخشش گناهکارانند که به امید کرمش به درگاه او روی می آورند نه با غرور عبادت ) ( تنها من نیستم که به روی آن چهره چون گل غزل می خوانم بلکه از هر طرف هزاران بلبل داری که مدح تو را می گویند ) ( به میخانه بیا و با نوشیدن می چهره را گلگون کن و به دیرعابد مرو که جای سیاهکاران و دامن آلوده هاست ) خود برداشت کنید از این سه معنی
2-   به جنابعالی تبریک و تهنیت می گویم که نزد همه محبوب هستید و وجودتان موجب افتخار و برکت خانواده و دوستان است بهمین جهت همه شا را دوست دارند و خداوند یارو یاور جنابعالی است و این نیت بر آورده می شود و جای هیچ گونه نگرانی نمی باشدو حصول این نیت بر اثر کارهای خیر و دعای اطرافیان م یباشد پس به یکی از مشاهد متبرکه بروید و نذر خود را ادا کنید
3- لطفا ادامه شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی لغات غزل(۱۹۵)

نرگس: ( استعاره) چشم معشوق ، چشم خماری .

تاجدراران:شاهان، آنان که کلاه دوازده ترک درویشان را که تاج نام دارد بر سر می گذارند، کنایه از صوفیان .

خراب: مست ، مست از پای در آمده .

لعل: ( استعاره) از لب معشوق

هوشیاران: غیر مستان، بیداران و آگاهان .

غماز:خبر چین، نمّام ، سخن چین.

زلف دوتا: موی سر که به دوقسمت به یکطرف صورت راست وچپ فرو افتاده باشد، زلف خمیده که به دوطرف صورت به پایین ریخته شده باشد.

یمین :جانب راست

یسار: جانب چپ

تطاول:تجاوز، گردن کشی کردن، دراز دستی ریا، ظلم وجور و تعدّی ، تصرف ناحق.

کرامت:بخشش.

عارض:چهره .

هزارانند :هزاران نفرند.

پی خجسته : خجسته پی ، مبارک قدم ، فرخ پی.

صومعه:دیرراهب و در اینجا کنایه از خانقاه است.

سیاه کاران :بدکاران،ر ستمکاران، گناهکاران

خلاص:آزاد و، رها شده.

معانی ابیات غزل(۱۹۵)

(۱) تاجداران شایسته اینند که غلام چشم مست و خماری تو باشند و مردم هوشیار این شایستگی را دارند که از شراب لب لعل مانند تو مست و خراب می شوند.

(۲) باد صبا ( با پراکندن بوی زلفت) درباره تو خبر چینی کرد و من را اشک چشم رسوا ساخت و گرنه عاشق و معشوق را از نگهدار یکدیگرند .

(۳) آنگاه که زیر خرمن زلف دو طرفه خود گذر می کنی، نگاه ( به دو طرف خود) بیندازو ببین که چگونه از طرف راست و چپ تو مردم ، برایت بی قراری می کنند.

(۴) مانند نسیم صبا بر بنفشه زار بگذر تا بنگری که از تعدی و تجاوز زلف تو تا چه حد سوگورانی سر بر زانو دارند.
(۵) ای خداشناس ! دست از من بدار و بدان که بهشت قسمت ماست و این گناهکارانند که استحقاق بخشش خداوند را دارا هستند .

(۶) نه تنها من به شوق گل چهره تو غزلسرایی می کنم که از طرف که بنگری هزاران بلبل نغمه خوان تواند . (۷) ای خضر مبار ک قدم تو مرا دستگیری و یاوری کن که من پیاده می روم . همراهان سواره اند.

(۸) به میخانه سری بزن و با نوشیدن شراب صورت خود را گلگون کن با خانقاه پا مگذار که آنجا تباهکارانی چند گرد هم جمعند .

(۹) خدا کند که حافظ از آن زلف پر پیچ وتاب رهایی نباید، چرا که آنهایی که در کمند تو بسته و اسیرند رستگاران واقع اند.

شرح ابیات غزل(۱۹۵)

وزن غزل مفاعل فعلاتن مفاعلن فع لان

بحر غزل: مجتث مثمن مخبون اصلم مسبغ

*

اوحدی: قلندران تهی سر ، کلاه دارانند به ترک یار بگفتند و بردبارانند

*

این غزل یکی از چند غزل خالص و عاشقانه حافظ است اما از آنجاکه این شاعر آزاده و صریح اللّهجه در هیچ دوره از زندگانی پر دغدغه خود از دست حاسدان و کج اندیشان و معترضان خیال راحت نداشته است خواهی نخواهی در یک غزل صرفاً عاشقانه هم نمی تواند به معاندین خود گوشه یی نزند . مفاد بیت پنجم و هفتم و هشتم این غزل پاسخی است به اعتراضات صوفیان قشری .

این نکته را نباید از نظر دور داشت که غزل حافظ را مردم کوچه و بازار که قلباً با شیوه و مرام این شاعر مردمی همراه و موافق بودند دست به دست می گردانیدند و همین اعتنا و توجه مردم به اشعار حافظ ، تا حد زیادی سبب تحریک رقیبان و معاندین حافظ می شده است.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

غلام نرگس مست تو تاجدارانند خراب باده لعل تو هوشیارانند
تو را صبا و مرا آب دیده شد غماز و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند
ز زیر زلف دوتا چون گذر کنی بنگر که از یمین و یسارت چه سوگوارانند
گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببین که از تطاول زلفت چه بی‌قرارانند
نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو که مستحق کرامت گناهکارانند
نه من بر آن گل عارض غزل سرایم و بس که عندلیب تو از هر طرف هزارانند
تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته که من پیاده می‌روم و همرهان سوارانند
بیا به میکده و چهره ارغوانی کن مرو به صومعه کان جا سیاه کارانند
خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد که بستگان کمند تو رستگارانند


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

غلام نرگس مست تو تا جدار نند   خراب باده لعل تو هوشیارانند
ترا صبا و مرا آب دیده شد غماز     ورنه عاشق و معشوق راز دارنند
ززیر زلف تو تا چون  گذر کنی بنگر   که از یمین و یسارت چه بیقرانند
گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببین     که از تطاول زلفت چه سوگوارانند
نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو     که مستحق کرامت گناه کارانند
نه من بر آ گل عارض غزل سرایم و بس که عندلیب تو از هرطرف هزارانند
تو دستگیر شو ای خضرپی خجسته که من       پیاده می روم و همرهان سوارانند
بیا به میکده و چهره ارغوانی کن     مرو به صومعه کانجا سیاه کارانند
خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد     که بستگان کمند تو رستگارانند


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۱ نظر:

  1. با این فال عااااالی ای حافظ خودت منو حاجت روا کن آمیییییین

    پاسخحذف