با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ شهریور ۳۰, یکشنبه

سروناز - ای سرو ناز حسن که خوش می‌روی به ناز - غزل 260 - 293

293- سروناز
ای سر ناز حسن که خوش می روی به ناز     عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نیاز
فرخنده باد طلعت خوبت که در ازل         بریده اند بر قد سروت قبای ناز
آن راکه بوی عنبر زلف تو آرزوست         ون عود گو بر آتش سوزان بسوز و ساز
پروانه را زشمع بود سوز دل ولی           ی شمع  عارض تو دلم رابود گداز
از طعنه رقیب نگردد عیار من         ون زر اگر برند مرا در دهان گاز
دل کز طواف کعبه کویت وقوف یافت     از شوق آن حریم ندارد سر حجاز
هردم به خون دیده چه حافصل وضو چو نیست بی طاق ابروی تو نماز مرا جواز
صوفی که بی تو توبه زمی کرده بود دوش     بشکست عهد چون در میخانه دید باز
چون باده باز بر سر خم رفت کف زنان       حافظ که دوش از لب ساغر شنید راز


توضیحات :‌
سرو ناز ( استعاره از محبوب ) به ناز ( بالنده با عشوه ) ازل (ابتدای خلقت ) عنبر زلف ( موی معطر ) ساز ( سازگاری ) گذار ( اسم مصد = گداختن و گداخت ) طعنه ( سرزنش شماتت ) رقیب ( دشمن ) عیار ( محک ) گاز ( مقراض قیچی ) کعبه کویت(آستان محبوب ) وقوف ( آگاهی ) وشق ( اشتیاق ) حریم ( کوی محبوب ) حجاز ( کعبه ) خون دیده ( اشک ) جواز ( پروانه اجازه ) دوش ( دیش ) معنی بت 1( ای سروناز زیبایی که خیلی قشنگ قدم بر می دار عشاق دایماً به تو نیازمندند ) معنی بیت 2( تابندگی روی تو مبارکت باد زیرا از آغاز خلقت این زینت ناز را بر قد سرو مانند تو بردیده اند تا بی نظیر باشی ) معنی بیت 3( به آن کسی که آرزوی بوی زلف معطر تو را دارد بگو چون عود و عنبر در آتش سوزان بسوز و صب رکن و قانع باش ) معنی بیت 4( سوز دل پروانه به علت عشق به نور شمع است اما سوز و گداز دل من حتی بدون شمع بخاطر چهره توست )

نتیجه تفال :
1-   اینقدر به خود سختی و رنج می دهید بدانید که جهان گذار و ناپایدار است و ناکامی و نامرادی برای همه پیش می آید تنها با صبرو حوصله و توکل برخدا کارها سامان می یابد جنابعالی از محاسن بی شماری برخوردار هستید و به زودی به مقصود خود خواهید رسید
2- جنابعالی را دوست دارند و اصولاً شخصی خوش اقبال می باشی چون در هرمحفل و مجلس مورد توجه هستید اما غرور و لجبازی جنابعلی موجب می شود که دیگران نتوانند احساسات خود را ابراز دراند
3- خواجه در بیهای 7-8-9- به ترتیب فرماید ( هرلحظه لازم نیست ه با اشک خونین و ضو بگیرم زیرا جدی از محراب ابروی تو نماز من مورد قبول واقع نمی شود )( درویشی که جدااز تو باده نوشی را ترک کرده بود دیشب وقتی که در میکده را باز دید پیمان و عهد خود راشکست و باز پیمانه برگفت ) ( حافظ دیشب ا ززبان ساقی رازهایی شنید که به شادی آمد و شادی کنان مانند شراب که ازمستی جوش می آورد برسرخم رفت و پیاله برگرفت ) خواجه نیز می داند جنابعالی مورد توجه همگان میباشید پس ارزش خود را بدانید
4- با افرادی که الیق زندگی خانوادگی مشانمی باشند نشست و برخاست مکنید و راز دل خود را با آنان در میان مگذارید
5- اگر می خواهید همسرتان مهربان باشد در شش شب متوالی از سوره مبارکه ابراهیم از آیه صحف ابراهیم و موس تا هشت آیه بعد را با حضور قلب و معنی بخوانید که گشایش حاصل می شود

لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی لغات غزل (۲۶۰)
سرو ناز: سرو شیرازی ، گونهیی سرو کاملاً مخلوطی وزیبا وبلند.
ای سرو ناز حسن: ای که در حسن چون سر ونازی
که خوش می روی به ناز :که با دل ربایی می خرامی
فرخنده باد: خجسته باد
طلعت: چهره.
ناز:با عشوه و اَدا .
عنبر: عبیر ، مومی خوشبو که در کوهستان هند و چین بوسیله زنبور عسل درست شده و سیل آن را به دریا می برد و چون از دریا گرفته می شود . آن را سرگین ستور بحری نام نهاده اند.
عود: چوبی خوشبو .
عارض: چهره .
طعنه: زخم نیزه ملامت و سرزنش .
گاز: انبرک آهنی که با آن ورق طلا و نقره را می چینند ، گاز انبر فلزی.
دهان گاز: دهان قیچی آهنی .
طواف: گرد چیزی گشتن .
کعبه کو:( اضافه تشبیهی ) کوی و آستان به کعبه تشبیه شده .
وقوف: آگاها ، ایستادن ،ر حاضر بودن به وقت وقوف در عرفات ، از مناسک حج .
ندارد سر حجاز: در اینجا به معنایی مکه و به معنای سَر رفتن به مکه را ندارد .
چه حاصل:چه ثمر ونتیجه ، چه احتیاجی .
جواز: اذن ، اجازه ودر اصطلاح شرعی مباح و روا بودن .
کف زنان:۱- د حال کف برآوردن ۲- دست زنان شادی کنان .
از لب ساغر شنید راز :از لب ساغر نکته نغزی شنید .
معانی ابیات غزل غزل(۲۶۰)
(۱) ای دلبری که در حسن و زیبایی هم به سرو ناز می مانی .و هم با ناز وکرشمه راه می روی ، (و ) عاشقان پیوسته او قات به ناز تو نیاز دارند .
(۲) چهره با عشوه و نازت مبار کباد که گویی از زور ازل ، قبای ناز را بر رقامت سرو مانند تو بریده اند .
(۳) به کسی که در آرزوی بوی خوش زلف تو، دل نگران است بگو که به مانند عود بر آتش سوزان بسوزد و بسازد.
(۴) دل پروانه از وجود پرتو شمع ، سوزان ودل من بدون شمع چهره تو در سوز و گداز است .
(۵) آن صوفی که در نبودن تو اجباراً از می دست کشیده بود ، شب پیش تادر میکده ها را دوباره گشوده یافت ، توبه خود را شکست.
(۶) هر چند مرا مانند طلا در دهانه گاز انبر، زیر فشار خورد کنند ، سرزنش و شماتت مدعی از ازرش و عیارئ شخصیت من چیزی نمی کاهد .
(۷) این دل من که از گردش ، به دور قبله آستان تو آگاهی و قوف پیدا کرد ، از اشتیاق زیارت این حرم ، دیگر قصد رفتن به مکه را ندارد.
(۸) چه نتیجه یی دارد که با اشک خون آلود پیوسته وضو ساخته و تطهیر کنم، در حالی که بی وجود محراب ابروی تو ، اجازه نماز خواندن را ندارم .
(۹) همانطور که باده در حال کف کردن به سَر خُم نزدیک می شود ، حافظ هم شب پیش با شنیدن نکته نغزی از دهان ساغر، کف زنان و شاد کنان بر سر خم رفت.

شرح ابیات غزل (۲۶۰)
وزن غزل : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات
بحر غزل :مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور
*
خواجو کرمانی : چون کوتهست دستم از آن گیسوی دراز زین پس من وخیالش و شبهای دیر باز
*
همانطور که از معانی ظاهری وباطنی این غزل مشهود است شاعر در زمان استقرار مجدد شاه شجاع و پس از چندی آن را سروده است .
شاعر در دوبیت نخست به تعریف او پرداخته و از اینکه با قدرت دوباره بر امور تسلط یافته به او تبریک می گوید و بلافاصله در بیت سوم و چهارم به بازگو کردن حال خود، در آن زمان پرداخته و می گوید به اشخاصی مثل من که در آرزوی ملاقات تو ایام مهجوری را سپری کرده اند باید گفت که بایستی مانند عود بر آتش بسوزند و بسازندو این اشارتی است به اینکه شاه شجاع در بازگشت به سلطنت آنطور که حافظ انتظار داشته بر شیوه گذشته به دوستان قدیم اعتنای چندانی ندارد و از آن عیش ونوشهای دوره قبل خبری نیست ضمناً در بیت پنجم اشارتی به بهبود نسبی اوضاع داشته و از باز شدن مجدد میخانه ها و حالت مسامحه یی که جدیداً حکفرما شده اشارتی دارد .
شاعر در بیت ۶ و۷ از استقامت ویکرنگی و وفاداری خود به او سخن گفته و در بیت ماقبل آخر حرف دل خود را زده ودر حالت گلایه می گوید : وقتی که من توفیق ملاقات و حضور تورا نداشتم چه لزومی دارد که اینوطر با خون جگری و حالت تردید در مدح تو سخن بگویم؟ مفاد این بیت برای شناسایی روحیه حافظ کلید مناسبی است شاعری که در کارهایش شخصیِت خود را فراموش نمی کند. و رنگ مذلت به خود نمی گیرد. ودوستی وهمکاریش اگر یک طرفه باشد به اعتراش بر می خیزد. ودر عین نیازمندی ارزش و اعتبار خود را از هر چیز دیگر بر تر می شمارد. شاعر در بیت مقطع ، مضمون بیت پنجم را تکرار ودر عین حال که به طور غیر مستقیم از باز شدن مجدد و تسهیلات نسبی کار میخانه ها اظهاررضایت می کند بر عقیده قبلی وهمیشگی خود پای ثبات می فشارد و می خواهد به شاه شجاع بار دیگر بگوید که ما ( برهمانیم که بودیم وهمان خواهیم بود ).
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

ای سرو ناز حسن که خوش می‌روی به ناز    عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نیاز
فرخنده باد طلعت خوبت که در ازل    ببریده‌اند بر قد سروت قبای ناز
آن را که بوی عنبر زلف تو آرزوست    چون عود گو بر آتش سودا بسوز و ساز
پروانه را ز شمع بود سوز دل ولی    بی شمع عارض تو دلم را بود گداز
صوفی که بی تو توبه ز می کرده بود دوش    بشکست عهد چون در میخانه دید باز
از طعنه رقیب نگردد عیار من    چون زر اگر برند مرا در دهان گاز
دل کز طواف کعبه کویت وقوف یافت    از شوق آن حریم ندارد سر حجاز
هر دم به خون دیده چه حاجت وضو چو نیست    بی طاق ابروی تو نماز مرا جواز
چون باده باز بر سر خم رفت کف زنان    حافظ که دوش از لب ساقی شنید راز


غزل به قلم شاملو : 

ای سـرونـاز  حسـن کـه خـوش میروی به ناز            عـشاق را به  ناز تو هر لحظه صـد نیاز
فـر خـنده  بـاد  طـلعـت  نـازت که در ازل           بُـبـریـده اند  بـر قد سروت قبای ناز
آنـرا کــه بـوی عـنـب  زلف تو آرزوسـت        چون عود  گو برآتش سوزان بسوز و سـاز
پــروانـه راز شـمـع  بـود سـوز دل ولـی          بـی شـمع  عـارض تو دلم را بوَد گـداز
صـوفـی   که بی تو توبه ز می  کرده  بود دوش          بـشـکست عهد چون  در میخانه دیدبـاز
از طـعـنـه رقـیـب نـگـرد عـیـار مـن              چـون  زر ا گـر برند  مـر ا در دهان گاز
دل کـز طـواف کـعـبـه کویت  وقوف بافت                 از شـوقآن حـریـم  نـدارد سر حجاز
هر دم به خون دیده  چه حاصل وضو                  چو نیستبـی طـاق ابـروی  تـو نـماز مرا جواز
چـون بـاده مـست بـر سر خم رفت کف زنان                حـافظ کـه دوش از لـب ساغر شنید راز


غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

ای سر ناز حسن که خوش می روی به ناز     عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نیاز
فرخنده باد طلعت خوبت که در ازل         بریده اند بر قد سروت قبای ناز
آن راکه بوی عنبر زلف تو آرزوست         ون عود گو بر آتش سوزان بسوز و ساز
پروانه را زشمع بود سوز دل ولی           ی شمع  عارض تو دلم رابود گداز
از طعنه رقیب نگردد عیار من         ون زر اگر برند مرا در دهان گاز
دل کز طواف کعبه کویت وقوف یافت     از شوق آن حریم ندارد سر حجاز
هردم به خون دیده چه حافصل وضو چو نیست بی طاق ابروی تو نماز مرا جواز
صوفی که بی تو توبه زمی کرده بود دوش     بشکست عهد چون در میخانه دید باز
چون باده باز بر سر خم رفت کف زنان       حافظ که دوش از لب ساغر شنید راز


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۲ نظر:

  1. بسیار عالی کامل و گویا .بی نهایت تشکر

    پاسخحذف
  2. به نظرم آیه صحف ابراهیم و موسی در سوره اعلی آیه ۱۹ آمده باشد نه در سوره ابراهیم.

    پاسخحذف