با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ شهریور ۱۰, دوشنبه

روی یار - بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد - غزل 131 - 147

147- روی یار
بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد       هلال عید به دور قدح اشارت کرد
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد     که خاک میکده عشق را زیارت کرد
مقام اصلی ما گوشه خرابات است       خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد
نماز درخم آن ابروان محرابی     کسی کند که به خون جگر طهارت کرد
بهای باده چون لعل چیست ؟ جوهر عقل       بیا که سود کسی برد کاین تجارت کرد
فغان که نرگس جماش شیخ شهر امروز   نظر به درد کشان از سر حقارت کرد
به روی یار نظر کن زددیه منت دار   که کار دیده نظر از سر بصارت کرد
حدیث عشق زحافظ شنو نه از واعظ     اگرچه صنعت بسیار در عبارت کرد


توضیحات :
ترک فلک ( تاراجگر روزگر ) خوان روزه ( بساط و طعام روزه ) هلال عید ( عید فطر = ماه شوال ) دور قدح ( ساغر گردان ) اشارت ( فرمان ) ثواب ( مزد آخرت ) قبول ( پذیرفته – پذیرایی ) خاکمیکده عشق ( خاک میخانه معرفت و آگاهی ) مقام ( اقامتگاه اصلی (ثابت ) دهاد ( الهی بدهد = فعل دعایی ) عمارت ( بنا –ساختن ) ابروان محرابی ( ابروان محرابی ( ابروان کمانی ) به خون جگر طهارت کرد ( سرشت او از جمیع آرزوها پاک باشد ) جوهر عقل ( گوهر خرد ) جماش ( افسونگر – دلربا ) نرگس ( استعاره از چشم محبوب ) درد کشان ( میگساران قدیمی ) حقارت ( خواری ) کار دیده ( تجربه آموخته ) منت ( سپاسگزاری ) از سر بصارت ( از روی آگاهی و معرفت ) صنعت ( هنر – صنایع لفظی – متکلفانه – مصنوع ) معنی بیت 7( برچهره محبوب نظر کن واز دیده و چشم خود تشکر کن که چشم تجربه آموخته تو از روی آگاهی و بینش برچهره محبوب نگاه کرد )

نتیجه تفال :
1-   بیتهای پنجم و ششم چنین است ( قیمت می سرخ رنگ چه چیز است ؟ بهای باده معرفت گوهر عقل است که چون آدمی نوشید از وسوسه عقل مصلحت اندیش آسوده می شود بشتاب و این تجارب را بکن هر که این داد و ستد ار کرد سود برد ) یا (داد و فغان از چشم افسونگر شیخ شهر که به میگساران قدیمی چپ نگاه م یکند و یا بهنگاه حقارت و تحقیر می نگرد ) تو خود حدیث مفصل بخوان از این دو معنی
2-   ازعقل و خرد خودکمک بگیرید و بر احساسات خویش مسلط شوید که بد انیشان و رقیبان بسیار درکمین شما هستند پس لازم است با سرعت دقت و پشتکار اقدام کنیدو مواظب باشید که حسودان از جمله شخصی کوتاه قد سیاه چرده با لب هایی درشت و سینه ای برجسته سخت مراقب اعمال شما است و حسادت می ورزد از او برحذر باشید
3- هرچه دراین نیت بصیرت و بینایی را چراغ راه قرار دهید لغزش شما کمتر و رسیدن به مقصود سهل تر خواهد بود.
4- نذری کنید و به یکی از مشاهد متبرکه بروید و دعا کنید و یا سوره مبارکه العنکبوت از آیه 40 تا آخر ارا با حضور قلب و معنی بخوانید.
5- ویژگیهای شما عبارتند از : با ایمان , دلپذیر, غیر حسود , صمیمی , سخاوتمند , منطقی , متعادل , خوش باطن , صدیق , جذاب و دل ریا , موفق , قابل اعتماد , خوش بین , خوشرو , مهربان , مراعات کن , دلسوز , غصه خور و آداب دان.
6- از موضوعی رنج برده اید نگران نباشید که تجربه اندوخته اید. کسی به شما خیانت کرده است این موضوع بر اثر رنجش یکی از نزدیکان بود که خداوند تلاقی کرده است پس دل او را بدست آورید با همسری مهربان صمیمی و زندگی نسبتاً مرفه سروکار داردی تغییر مکان و شغل درآینده نزدیک عملی است در خرید و فروش سود فراوانی بدست می آوردی و ملاقاتی مهم در پیش دارید.
7- مسافرت و خرید و فروش را توصیه می کنم مسافر فعلاً کارش عملی نشده ولی به زودی اصلاح میشود.
8- از گذشته درس بگیرید و به فکر آینده باشید زیرا موفقیت همگام شماست بدانید که هرکه آنجا نشیند که خواهد و مرادش بود .
لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

شرح غزل (
بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد )

حافظ در این
غزل  استادانه ،عرفان را  با ملاحت 
طنز ممزوج و رندانه،غرور زاهدان ظاهر ساز و ظاهر پرست و رفتارشان با دیگران
را  به چالش و انتقاد میکشاند.واز
حقیقت  ماه رمضان و ظاهر و باطن این ماه
صحبت میکند از طرفی ( می= باده) که سکر آور و مستی آفرین است،در غزلیات حافظ  بدو حالت استفاده شده یکی می انگوری و  دیگرمی معرفت و استغراق در عالم معنی و معارف
است، کسی از می انگوری مست میشود و عارف و سالک راه حق و خراباتی همیشه از باده
معرفت و عشق مست میباشد و ساکن میخانه عشق است.. و میگوید :
زان می عشق کزو پخته شود هر خامی …..( گرچه)، تا که ماه رمضانست بیاور جامی

شرح غزل:::::::::::::::  

۱-**بیا
که ترک فلک خوان روزه غارت کرد..هلال عید به دور قدح اشارت کرد

ترک و غارتگری=:تا تارها از قبایل ترک مشهور
به غارت و چپاول
خوان =سفره ،متمولان سفره های بسیار وسیع میگستردند با انواع خوراکی و اشربه که
جماعت با خوردن و بردن آنرا نمیتوانستند تهی کنند. ولی ترکان غارتگر( تاتار
ها)  هویی میزدند و در یک چشم بهم زدن همه
را غارت میکردند.
هلال عید =بازگشت و حلول هلال ماه شوال بعد از رمضان  ( عید فطر)
دور قدح= گردش یا گردانیدن قدح در مجلس یا شکل قدح که گرد است اشاره به آن دارد.و
سمبل آن میشود.

شرح بیت:: گردش ایام و گذران جبری زمان همچون
ترکی غارتگر مظاهرو ظاهر سفره گسترده ماه رمضان را غارت کرد و برد این مظاهر که
وسیله ای بود برای ظاهر پرستان و زاهدان خشک ازبرای خود نمایی و بازار گرمی و
جولان در این ایام روزه ، همه با گردش ایام به غارت رفت  .اما باطن این سفره ماه رمضان که معرفت و
استغراق و قرب حضرت حق است هر گز به غارت و چپاول نمیرود و هیچ عاملی قدرت غارت
آنرا ندارد. چرا که حضرت حق فرموده (کُلُّ عَمَل ِابنِ آدَمَ هُوَ لَهُ غَیر الصِّیامِ هُوَ لی
وَ اَنا اجزی بِهِ همه اعمال بنی آدم برای اوست ، مگر روزه که خاص من است و من
جزای آن هستم )
اینک حلول ماه شوال و عید فطر و نیم دایره هلال آن اشارت  و سمبل، قدحی شده که حاوی باده معرفت و استغراق
به حق است. بدور از غارت و تعدی.
در بیتی گوید: عشق من با خط مشکین تو امروزی نیست…….دیرگاه است کز این جام هلالی
مستم
گرچه  ظاهر ماه رمضان غارت شد و رفت ولی باطنش که همان
می معرفت و استغراقست هنوز در قدح ایام پر و باقیست  و در دسترس انسان های وارسته و سالکین راستین
راه حق در گردش است تا از آن باده خود را مست گردانند. در بیتی دیگر فرماید:
جهان بر ابروی عید از هلال وسمه
کشید………..هلال عید در ابروی یار باید دید

۲-**  ثواب روزه و حج قبول آن کس برد.. ……که
خاک میکده عشق را زیارت کرد

این بیت قویاً تفسیرو تائید بر مضمون بیت اول
است میگوید ثواب و سود این ایام  و حتی حج
را کسی میبرد که بدور از کبر و غرور عبادات و ظاهر پرستی ،عاشقانه از می
معرفت ماه رمضان و اعمال حج  بهره مند و
مست میشود.و لایق قرب حق میشود.چرا که او  به باطن ماه رمضان توجه داشته واز روی محبت و
عشق بدور از تزویر و ریا از میکده معرفت خویش را مست و بهره مند ساخته است و هلال
عید پر بودن قدح وجود او از می معرفت را تائید میکند.

۳-**
مقام اصلی ما گوشه خرابات است…….خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد

خرابات = محل خراب شدن سالک است یعنی این
خرابی،درجهت مظاهر  و تعلقات دنیوی و
نفسانیات و شهوانی اوست (شیخ شبستر خرابات و خراباتی را چنین بیان میکند)
خراباتی شدن از خود رهایی
است…….خودی کفر است ور خود پارسایی است
نشانی داده‌اندت از خرابات……………………..که «التوحید اسقاط الاضافات»
خرابات از جهان بی‌مثالی است………………………..مقام عاشقان لاابالی است
خرابات آشیان مرغ جان است………………………خرابات آستان لامکان است
خراباتی خراب اندر خراب است…………..که در صحرای او عالم سراب است
خراباتی است بی حد و نهایت………………………نه آغازش کسی دیده نه غایت
با این اوصاف از خرابات و
خراباتی سالک خویش را متصف این اوصاف کرده ودر قدح عشق از می معرفت و استغراق شرب
مدام دارد.و این اولیا ی حق و عارفان بنام بودند کهخرابات را عمارت کردند  و راه را برای سالکان نشان دادند خدا از آنها
راضی باشد و خیرشان دهد.

۴-**بهای باده چون
لعل چیست جوهر عقل….بیا که سود کسی برد کاین تجارت کرد

باده چون لعل = عشق و
معرفت به حق
قبل از شرح این بیت که باده در آن می معرفت است به ابیاتی اشاره میکنیم که منظور
از باده در آن می انگوریست و عقل همان عقل معاشست:
ز زهد خشک ملولم کجاست باده ناب…………….که بوی باده مدامم دماغ تر دارد
ز باده هیچت اگر نیست این نه بس که تو را……..دمی ز وسوسه عقل بی‌خبر دارد
گویا این بیت بیت الغزل است: کسانی که در وادی معرفت راه ندارند همیشه عقل را در
تقابل عشق میدانند آری عقل معاش و حسابگر چنین است چون غرق در تعلقات دنیوی و
نفسانیات است و تمییز اودر این حد است چون هنوز خراب نشده است و خراباتی نیست.و
این کسان که چنین میپندارند عقلشان در این حد است.

کسی کو عقل دوراندیش دارد……بسی
سرگشتگی در پیش دارد

ز دوراندیشی عقل فضولی…………یکی شد
فلسفی دیگر حلولی

خرد از دیدن احوال عقبا………………بود چون کور مادرزاد دنیا

ورای عقل طوری دارد انسان……….که بشناسد
بدان اسرار پنهان

لذا عقل در هر طریق با سالک
است چنانکه عقل مراحل و مراتبی دارد عقل چراغ راه سالک است
سالک قبل از طلب صاحب عقل معاش و حسابگر است و در بند نفسانیات و تعلقات دنیوی در
مرحله طلب او خراب میشود و اهل خرابات میگردد و پا به مرحله عشق میگذارد در مرحله
عشق چراغ عقل او نورانی تر میشود. و نام آنرا دل نیز میتوان گفت عطار گوید:
دل شناسد که چیست جوهر عشق…….عقل را ذره‌ای بصارت
نیست(عقل معاش)
شیخ شبستر هم فرماید:
چو عشق آمد چه جای عقل و
هوشست………چو گوید عشق عقل آنجا خموش است

در آن منزل که آمد عشق کاری…………………….در
آمد عقل چون طفلان بزاری

اگرچه کارها از عقل شد راست………………………ولیکن
کارها با عشق بالاست

سالک در این مرحله در نیت و قصد دنیا داری
نیست بلکه در قصد بذل و بخشش است. بخشیدن برای او همان گرفتن و بدست آوردن  است و منطق درست اینست.سالک در طی طریق و با پشت
سر گذاشتن هر منزل عقلش کاملتر و فربهتر میشود . او این گوهر عقل و نور این چراغ را
با می معرفت و استغراق در حق معامله میکند و خرج و صرف آن میکند. و در این معامله
سود ازآن اوست.  چون نه تنها از مایه اصلی
گوهر عقلش در این خرج کردن ها کاسته نمیشود بلکه افزونتر میشود.بنابر این بدون
گوهر عقل نمیتوان صاحب معرفت شد.که بهای معرفت گوهر عقل است

۵-**
نماز در خم آن ابروان محرابی…………کسی کند که به خون جگر طهارت کرد

این بیت اشاره و تلمیح دارد به سخنان حلاج و
و ماجرای قتل او حلاج میگفت (رکعتانی فی عشق لایصح الوضوهما الا بدم ) یعنی در عشق
دو رکعت نماز هست و وضوی ان صحیح نیست مگر با خون خود.
و بخون جگر طهارت کردن هم اشاره به مصائب و سختی های راه سالک است که با بجان
خریدن آن مشکلات در جهت وصول به حضرت حق و معشوق 
ابدی میکوشد.
این دشواریها جان سالک را سوخته پاک و منزه میکند تا ملاقی حضرت حق کردد
در بیتی دیگر گوید : خوشا نماز و نیاز کسی که از سر درد…به آب دیده و خون
جگر طهارت کرد
ویا طهارت ار نه بخون جگر کند عاشق……..به قول مفتی عشقش درست نیست نماز
محراب هم جای عبادت است و زیبایی مطلق که به ابروان یار تشبیه شده است  همان حضورعاشق و معشوق را نشانه است. و محل
وصال.

جهان چون زلف و خط و خال و ابروست……..که
هر چیزی به جای خویش نیکوست

تجلی گه جمال و گه جلال است…………………….رخ
و زلف آن معانی را مثال است

۶-** فغان که
نرگس جماش شیخ شهر امروز….نظر به دردکشان از سر حقارت کرد

نرگس جماش =چشم دریده شوخ و فتنه انگیز.در
اینجا با حالات چشم غضب و خشم و تحقیرنگاه کردن در عربی به معنی نیشگون و نیش زدن
هم آمده.مغازله و ملاعبه
شیخ مزّور و ظاهر پرست و ظاهر ساز شهر که از معرفت بویی نبرده  در ایام روزه به عبادات و اعمال خود مغرور
گشته  و توجه مردم را بخود جلب میکند..و از
طرف دیگر رندان دردی کش و از می معرفت نوشیده که ساکن میخانه عشق هستند بر عکس شیخ
بدون تظاهر، بلکه با برانگیختن تکفیر مردم نسبت بخود و ملامت شنیدن غرور و کبررا
ازخود دور ساخته و از باطن ماه رمضان برخودار شده اند و از می معرفت نوشیده اند
.حال این شیخ مغرور که توجه مردم را نیز پشتوانه دارد با چشم خشم و غضب نسبت به
این رندان دردی کش نگاه میکند و تحقیر و تحدیدشان میکند.

۷-**
به روی یار نظر کن ز دیده منت دار…….که کار دیده، نظر از سر بصارت کرد

بصارت=چشم دل ،دیده جان بین،
کار دیده =خبره ، کار دان
 حافظ: دیدن روی تو را دیده
جان
بین
باید……………وین کجا
مرتبه چشم جهان بین من است
فردوسی: به بیندگان آفریننده را…………….نبینی مرنجان  دوبینده
را
دهلوی:  لیکن چه کنم روی تو دیدن نتواند………….چشمی
که درو، نی بصرست و نه بصارت
سیف فرغانی: چو
آسمان اگرش صدهزار باشد چشم…….همیشه کور بود مرد بی‌بصارت
عشق
سعدی: آن را که بصارت نبود یوسف صدیق………………….  جایی بفروشد که خریدار نباشد

یعنی بعد از آنی که  بخون دل طهارت کردی و
و جوهر عقل صرف باده معرفت و وحدت نمودی حال در محضر آن ابروان محرابی مقام حضور
را دریات وغرق در استغراق باش و اینک مشاهده آن جمال زیبا بنما و خود را سیراب ساز
و از این چشم کار دیده و خبره خود منت پذیر که این دیده جان بین هر کسی را نشاید و
نباید

۸-**
حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ…….اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد

حدیث عشق =رمزو راز عشقی و علم معرفت
صنعت = هنر و استادی در فن بدیع ، حیله و ظاهر سازی
صنعت مکن که هر که محبت نه راست باخت……عشقش به
روی دل در معنی فراز کرد
حافظم در مجلسی دردی کشم در محفلی…….بنگر این شوخی که چون با خلق صنعت می‌کنم

میگوید بیا رمز و راز عاشقی و معرفت را از
حافظ بشنو منی که حقیقت عشق و معرفت حاصل از ماه رمضان و در کل را با تو عاشقانه و
رندانه بیان میکنم.
راز درون پرده زرندان مست پرس……کین حال نیست زاهد عالی مقام را
 بیا و بشنو که جان مطلب و حقیقت در سخنان
منست واعظ بی خبر از عالم عشق مغرور عبادات و حیله گر با طمطراق و لفاظی در وعظ
هایش و فریبایی ریایی اش در عبارات به بازار گرمی خودش مشغولست
در بیتی میگوید: * عنان به میکده
خواهیم تافت زین مجلس
…………………… که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن
مولا نا گوید : طمطراق این عدو مشنو گریز…………کو چو ابلیسست در لـَجّ و ستیز
  در غزلی دیگر که باز مربوط به
رمضانست حافظ میفرماید:
مرغ زیرک به در خانقه اینک نپرد……..که نهادست به هر مجلس وعظی دامی
ورای دیگر حافظ اینست
* روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل …………صحبتش موهبتی دان و شدن
انعامی

١ -بیا که آسمان،مانند ترک غارتگر،سفره‌ى ماه روزه را غارت کرد و هلال ماه نو به انحناى جام‌شراب اشاره دارد.[آسمان را که با گردش خود موجب گذشت ماه و سال مى‌شود،به ترک غارتگرتشبیه مى‌کند و ماه روزه را به سفره‌اى که این ترک-یعنى آسمان-آن را غارت کرده است.از سوى‌دیگر،هلال ماه در ذهن شاعر قوس و انحناى جام شراب را تداعى مى‌کند.حاصل کلام این است که‌با پایان یافتن ماه روزه،زمان توجه به جام شراب فرا رسیده است.دور قدح،ایهام دارد و معناى گردش‌ جام شراب نیز از آن بر مى‌آید.ترک فلک را-با معناى زیباروى فلک-مى‌توان استعاره از ماه وخورشید نیز گرفت.زیرا که حرکت ماه و خورشید هم موجب گذشت ماه و سال مى‌شود.]
 ٢ -کسى پاداش روزه را مى‌گیرد و حجّش پذیرفته مى‌شود که خاک میکده‌ى عشق را زیارت کرده‌
باشد.[عشق را به میکده‌اى مانند مى‌کند که بدون آن،روزه و حج پذیرفته و مأجور نیست.]
 ٣ -جاى اصلى ما گوشه‌ى خرابات است؛خدا خیر دهد به کسى که خرابات را بنیاد نهاد و ساخت.
۴ -بهاى شراب سرخ،جوهر عقل است.(پس،به بهاى عقل شراب بنوش)؛زیرا کسى که چنین‌
تجارتى کند،سود برده است.
 ۵ -کسى مى‌تواند در خم ابروان محراب‌گون یار نماز بخواند که با خون جگر وضو سازد.[یادآور
سخن منسوب به حسین حلاج است که گفت:نماز عشق دو رکعت است و وضوى آن درست نخواهدبود مگر با خون انجام شود!]
 ۶ -فریاد که امروز شیخ شهر با چشمان افسونگر خود به دردکشان از روى حقارت نگاه کرد.
[نرگس،استعاره از چشم و جمّاش صفت آن به معنى فریبکار و حیله‌گر است و دردکشان،همان رندان‌
خراباتى هستند.]
 ٧ -به چهره‌ى یار نظر کن و سپاسگزار چشم خود باش؛زیرا که انسان با تجربه از روى بینش و
بصیرت به هر چیز مى‌نگرد.
 ٨ -سخن عشق را از حافظ بشنو نه از واعظ؛هر چند که واعظ مى‌کوشد تا در سخن خود صنعت و
فن سخنورى بسیار به کار برد!
****
دیوان حافظ بر اساس نسخه قزوینی و خانلری

غزل به قلم علامه قزوینی :

بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد هلال عید به دور قدح اشارت کرد
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد که خاک میکده عشق را زیارت کرد
مقام اصلی ما گوشه خرابات است خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد
بهای باده چون لعل چیست جوهر عقل بیا که سود کسی برد کاین تجارت کرد
نماز در خم آن ابروان محرابی کسی کند که به خون جگر طهارت کرد
فغان که نرگس جماش شیخ شهر امروز نظر به دردکشان از سر حقارت کرد
به روی یار نظر کن ز دیده منت دار که کار دیده نظر از سر بصارت کرد
حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد

غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد       هلال عید به دور قدح اشارت کرد
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد        که خاک میکده عشق را زیارت کرد
مقام اصلی ما گوشه خرابات است         خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد
نماز درخم آن ابروان محرابی       کسی کند که به خون جگر طهارت کرد
بهای باده چون لعل چیست ؟ جوهر عقل       بیا که سود کسی برد کاین تجارت کرد
فغان که نرگس جماش شیخ شهر امروز    نظر به درد کشان از سر حقارت کرد
به روی یار نظر کن زددیه منت دار      که کار دیده نظر از سر بصارت کرد
حدیث عشق زحافظ شنو نه از واعظ        اگرچه صنعت بسیار در عبارت کرد

غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر