با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ شهریور ۳۰, یکشنبه

عین ولایت - من و انکار شراب این چه حکایت باشد - غزل 158 - 255

255- عین ولایت
من و انکار شراب این چه حکایت باشد       غالا این قدرم عقل و کفایت باشد
منکه شبها ره تقوی زده ام با دف و چنگ   این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد
زاهد ار راه به رندی نبرد معذورست   عشق کاریست که موقوف هدایت باشد
بنده پیر مغانمکه زجهلم برهاند     پیر ما هر چه کند عین ولایت باشد
تا به غایت ره میخانه نمی دانسیتم   ورنه مستوری ماتا به چه غایتباشد
زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز   تا ترا خوندزمیان با که عنایت باشد
دوشازین غصه نخفتم که حکیمی می گفت       حافظ ار مست بود جای شکایت باشد


توضیحات:
من وانکار شراب ( من منکر خوردنشراب نمی شوم استفهام انکاری )‌این چه حکایت باشد ( این دااستان صحت ندارد ) دف و چنگ ( آلات موسیقی ) ره تقوی زدهام ( ترک تقوی کرده ام ) سر به ره آرم ( اکنون سر به راه شوم یا به راه تفوی بازگردم ) موقوف ( وابسته ) معذور ( عذر پذیرفته ) کا ر( هنر ) هدایت ( ارشاد راهنمایی ) مستوری ( پوشیدگی ) تابغابت ( تا این زمان تا به سرانجام تا بی نهایت ) غایت ( حدو اندازه ) عجب ( غرور و تکبر ) عنایت ( الطف و محبت ) دوش ( دیشب ) معنی بیت 1( از من بعید است که مستی را انکار کنم و ناخوشاینددانم اینداستان صحت ندارد احتمالاً اینقدر عقل دارم که شراب را انکار نکنم ) معنی بیت 7( دیشب از این اندوهگلوگیرخوابم نبرد زیرا دانشمندی یادوستی بر مستی و نشاط حافظ ایراد می گرفت و شکایت داشت )

نتیجه تفال :
1- خواجه در بیتهای 2-3-4 فرماید ( من که هرشب با آلات موسیقی راهزن تقوی و پارسایی بوده ام و مرتکب فسق شده ام این چه حکایت است که ناگهان سر به راه شوم این سخن صحت ندارد ) ( اگر پارسا معنی وارستگی عاشقانه را در نیابد عذرش پذیرفته است زیرا عشق هنری است که وابسته ارشاد و راهنمایی حق می باشد ) ( ارادتمند و نوکر پیر میکده و مرشد معرفت هست مکه مرا از جهل و نادانی و غرور رهایی بخشید اری مرشد ما هرگونه رفتاری انجام دهد ولایت محض باشد ).
2- این اندیشه و نیت سخت شما را به خود مشغول داشته است به شما مژده می دهم که اگر دقت همگام با علاقه و کوشش و سرعت عمل را همراه سازید موفقیت را بدست می آورید پس به یکی از مشاهد متبرکه بروید و دعا کنید و نذر خود را انجام دهید که جای هیچگونه نگرانی نمی باشد و شما از این سردرگمی و ناراحتی خارج می شوید. فقط سعی کنید بر اعصاب خود مسلط باشید و دیگران را نیز با زخم زبان آزار ندهید. تغذیه شما نا متعادل است توجه به آن موجب سلامتی بهتر شما می گردد.
3- مسافری در راه دارید که برای آمدن تردید دارد ولی بالاخره می آید این هفته ملاقات مهمی در پیش داری پس لازم است برای ان فکر با یکی از اقوام نزدیک مشورت کنید.
4- سفر را توصیه میکنم ولی خرید و فروش تفاوتی ندارد گمشده پیدا میشود زیرا یکی از دوستان میداند.
5- وسواس را کنار بگذارید و به پدر و مادر توجه کنید او شما را خیلی دوست دارد ولی علایم دوستی را نمی داند.
6- روحیات جنابعالی : اصیل و دلچسب , شیرین , جسور , نظر بلند , روشنفکر , منطقی , باهوش , سطحی , با محبت , با گذشت , فرشته خو , بی آزار , رفیق دوست , خیرخواه , خوش بین , درویش مسلک و والا مقام.
لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید و غزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی دستمال سفره به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید وغزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید و همزمان سفرهای مهمانی خود را زیباتر کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی ابیات غزل(۱۵۸)

انکار:نفی کردن ، حاشا، امتناع ، عدم اقرار.

غالباً: بیشتر اوقات ، به ظنّ وقوی ، اکثر ، غالب اوقات.

کفایت: شایستگی ، لیاقت.

غایت: نهایت.

مستوری:پاکدامنی، عفت.

تابه غایت: تا این اواخر،تا این زمان.

تا به چه غایت:تا به چه حد و نهایت.

عُجب: خودپسندی ، خود بینی ، کبر غرور.

مستی: در اصطلاح صوفیه ، حالتی که در آن حالت وصال معشوق برای سالک میسر است وآن زمانی است که نور عقل در نور تجلی ، محو شده و حالت سکر به عارف دست می دهد . نیاز:عجز ، ( احتیاج به رسیدن وصال در اینجا معنی می دهد).

عنایت:توجه ، التفات ودراصطلاح صوفیه اراده حق تعالی که به خیر وصلاح بندگان قرار گیرد.

راه نبرد: نفهمد آگاهی پیدا نکند.

رندی:در اصطلاح صوفیه ، تسامح ودرباختن طاعات بدنی ودر گذشتن از عبادات نفسانی در خرابات دل، به منظور طلب شراب شهود.

موقوف: متکی ، وابسته.

موقوف هدایت: متکی و مبتنی بر راهنمایی.

ره تقوی زده ام:راه پرهیزکاری را قطع کرده ام،راه تقوی را دور زده واز آن صرف نظر کرده ام.

سر به را آرم: سر به راه شوم.

چه حکایت باشد؟:این چه حرفی است؟

ولایت:سروری و بزرگواری و از روی سرپرستی ودوستی.

حکیم: دانشمند ، طبیب ، منجم احکام.

معانی ابیات غزل(۱۵۸)

(۱) آیا ممکن است که من شراب را نفی کرده ناپسند شمارم؟ این چه حرفی است ؟ بیشتر اوقات در من این اندازه عقل و لیاقت و شایستگی وجود دارد؟.

(۲) من که شبهای بسیاری با نوای دف و چنگ ، راه را بر پارسایی بسته و از آن در گذشته ام ، آیا می توانم که حالا سر به راه شوم؟ این چه حرفی است؟

(۳) زاهد اگر از عالم رندی بی خبر است تقصیری متوجه او نیست . زیرا کار عشق وابسته به این است که کسی راهنمایی و هدایت شده باشد.

(۴) (و) من بنده پیر مغانم که از نادانی مرا نجات داد.پیر و مراد ما هر کاری بکند از روی سروری و بزرگواری و عین دوستی است.

(۵) ۱- تا این زمان راه میخانه را بدرستی نمی شناختم و گرنه پرهیز کاری ما تا این اندازه نبود ۲- راه میخانه را تا سر حد کمال و نهایت نمی شناختم و گرنه پارسایی ما تا به این حد نمی کشید.

( ۶)زاهد وابسته و دلبسته خودپسندی ونماز خود است و من به مستی وعجز و نیاز خود دلبسته ام تا تو در این میان به کدام یک توجه داشته باشی .

(۷) دیشب از غم و شگفتی این مطلب خواب به چشمم راه نیافت که حکیمی به من ایراد گرفته بود که حافظ اگر مست باشد جای شکوه و شکایت است.

شرح ابیات غزل(۱۵۸)

وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن

بحر غزل: رمل : مثمّن مخبون اصلم

*

سلمان ساوجی :بر منت نازوستم گرچه به غایت باشد حاش لله که مرا از تو شکایت باشد. جهان ملک خاتون : گرچه بیداد و جفای تو به غایت باشد ( حـاش لله کـه مـرا از تـو شـکایت باشد)

*

این غزل در اوایل حکومت امیر مبارزالدین در استقبال از غزل ساوجی که احتمالاً به مسابقه گذاشته شده بوده است سروده شده است . از غزل سلمان ساوجی همانطور که در بالا مشاهده می شودجهان ملک خاتون نیز استقبال و مصراعی از مطلع غزل سلمان را در مطلع غزل خود آورده است. زمان سرودن این غزل مصادف است با نهی منکرات امیر مبارزالدین و زیر فشار بودن حافظ در ترک میخوارگی و بدین سبب شاعر موضوع باده نوشی و استمرار آن را موضوع غزل خود قرار داده و در طول غزل با دلایل عرفانی از خود دفاع می کند. در مجموع ، این غزل نیز یک لایحه دفاعیه منطبق بر معیارهای عرفانی و قرآنی است . شاعر در بیت اول در جواب آنهایی که همیشه به حافظ ایراد می گرفته اند که لااقل اگر دست از شرابخواری برنمی دارد در اشعار و گفته های خود متجاهر به فسق! نباشد پاسخ دندان شکنی می دهد و می گویدمن کسی نیستم که منکر باده نوشی خود شده و ریا کاری کنم. من اینقدر عقل وشعور دارم که بدانم چه کار می کنم . سپس در بیت دوم می فرماید من که سالیانی دراز به ساز و آواز گوش داده و متعبّد و مقلّد نبوده ام حالا در این زمان ( زمان امیر مبارزالدین ) از راه خود دست بردارم که چه طور شود؟ سپس در بیت سوم می گوید اگر زاهد شراب نمی خورد و عبادت می کند دلیلش این است که کسی چشم وگوش او را بر روی حقایق باز نکرده و هادی و راهنمایی نداشته است و بلافاصله در بیت بعدی اضافه می کند که من بنده و شرمنده پیر مغانم که مرا از نادانی نجات داد.

شاعر در پاسخ آنهایی که او را از شرابخواری منع می کرده اند با کمال تهوّر و بی اعتنایی در بیت پنجم غزل می گویدکه متاسفم که تا به امروز راه میخانه ( میخانه عشق) را به درستی نمی شناختم و گرنه من ذاتاً اینقدر پرهیزکار نیستم . آنگاه حرف قاطع خود را در بیت ششم می زند و می گوید : ای خداوندی که در قرآن در سوره قصص آیه ۵۶ فرموده یی: اِنَّکَ لاتَهدی مَن اَجبَبت وَلکِنَّ اللهَ یَهدی مَن یَشاءُ وَ هُوَ اَعلَمُ بِالمُهتَدینَ . ( تو پیغمبر هر که را دوست داشته باشی هدایت نمی کنی ، بلکه خدا هر که را خواهد هدایت می کند و او اهل هدایت را بهتر می شناسد.) زاهد با تکبر و غرور تمام تو را نماز می گزارد و من با حال مستی ،در اوج عجز و نیاز به تو دل بسته ام و تا تو در این میان کدام یک از ما را شایسته هدایت خواهی دانست ؟ و این جواب دندان شکن است به زاهدان پیش پا بین قشری که جز خود سایر بندگان خدارا مرتد و گمراه دانسته اند و در اوج غرور به آنها تاخته و تحقیر ورا می دارند. شاعر در بیت هفتم و مقطع کلام علی الظاهر پاسخ یکی از افراد حکیم و سرشناس را که در آن برهه از زمان به وضع حافظ ایراد گرفته بود پاسخی در کمال ادب می دهد و با آوردن دلایل بالا می گوید من از تأسف و غصه اینکه فلان شخص حکیم و رفیق چنین ایراد نابجایی از من گرفته دیشب تا صبح بخواب نرفتم و بدینوسیله با احترام نظریه اورا رد می کند. روی هم رفته این غزل تا حد زیادی روحیه بلندو آزاده شاعر و قدرت ایمان و صلابت او را در راه معرفت به قادر متعال و بی ریایی او را بازگو می کند.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

من و انکار شراب این چه حکایت باشد غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد
تا به غایت ره میخانه نمی‌دانستم ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد
زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد
زاهد ار راه به رندی نبرد معذور است عشق کاریست که موقوف هدایت باشد
من که شب‌ها ره تقوا زده‌ام با دف و چنگ این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد
بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد
دوش از این غصه نخفتم که رفیقی می‌گفت حافظ ار مست بود جای شکایت باشد


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

من و انکار شراب این چه حکایت باشد       غالا این قدرم عقل و کفایت باشد
منکه شبها ره تقوی زده ام با دف و چنگ   این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد
زاهد ار راه به رندی نبرد معذورست   عشق کاریست که موقوف هدایت باشد
بنده پیر مغانمکه زجهلم برهاند     پیر ما هر چه کند عین ولایت باشد
تا به غایت ره میخانه نمی دانسیتم   ورنه مستوری ماتا به چه غایتباشد
زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز   تا ترا خوندزمیان با که عنایت باشد
دوشازین غصه نخفتم که حکیمی می گفت       حافظ ار مست بود جای شکایت باشد


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر