واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
مشکلی دارم زدانشمند مجلس باز پرس تو به فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند
وییا باور نمی دارند روز داوری کاین همه قلب و دغل در کار داور می کنند
بنده پیر خراباتم که درویشان او گنج را از بی نیازی خاک بر سر می کنند
یارب این نودولتان را با خر خودشان نشان کاین همه ناز از غلام ترک و استر می کنند
بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی کاندر آنجا طینت آدم مخمر می کنند
حسن بی پایان او چندانکه عاشق می کشد زمره ای دیگر به عشق از غیب سر بر می کنند
ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان می دهند آبی و دلهار ا توانگر می کنند
خانه خالی کن دلا تا منزل سلطان شود کاین هوسنا کان دل و جان جای دیگرمی کنند
صبحدم از عرش می آمدخروشی عقل گفت قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می کنند
توضیحات:
واعظان ( نصیحتگویان ) آن کار دیگر ( کنایه از کارهای خلاف شرع ) دانشمند مجلس ( فقیه محفل ) باز پرس (بجوی ) باور نمی دارند ( تصدیق نمی کنند ) داور ( خدا حق ) گوییا ( قید کانه پنداری ) روز داوری ( روز قیامت ) قلب و دغل ( فریبکاری ریا کاری ) خاک ( بی مقدار ) نو دولتان ( نوکیسه ها ) با خر خودشان نشان ( کنایه از برجای خود بنشان فقیر کن الاغ سوار شان کن خربنده کن ) غلام ترک و استر ( برده ترک و مرکب راهوار ) مخمر ( سر رشته ) ملک ( فرشته ) طینت ( سرشت نهاد ) مخمر می کنند ( سرشته می سازند ) ( بیت ششم تلمیح به خمرت طینت آدم بیدی اربعین صباحا = حدیث است ) زمره ( گروه ) غیب ( پس پرده غیب ) او در بیت هفتم ( مر جعش خداست ) سر ( بر می کنند ( رخ می نمایند سربلند م یکنند ) معنی بیت 7( هر روز هر اندازه که آدم می میرد بهامر خداوند همان روز به همان اندازه متولد م یشود ) برجه (بپر بجنب زود باش ) توانگر ( بی نیاز ) بت ( هوا و هوس ) قدسیان ( پاکان عالم = فرشگان )
نتیجه تفال :
1- چرا به آنچه می گویید عمل نمی کنید و درکاها ضریب تردید جنابعالی نسبت به تصمیم و اراه قوی بیشتر است به دیگران پند می دهید ولی خود ره آنچه می گویید باور ندارید
2- مقدمات این نیت را قلاً فراهم سازید و آنگاه توقع اجرای آن را داشته باشید و از خداوند د رهمه حال کمک بگیرید
3- لطفا ادامه شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
معانی لغات غزل(١٩٩)
واعظ: وعظ کننده ، پند دهنده، اندرزگو، نصیحت گو.
جلوه:نمود، تظاهر.
محراب:مکانی که امام جماعت در مسجد نماز می گزارد.
منبر: کرسی که واعظ برآن قرار گرفته وعظ می کند.
خلوت:مکان تنهایی، مکان خالی از اغیار، کنایه از منزل و خوابگاه اختصاصی.
آن کار دیگر:کار دیگری غیر از آن که در وعظ گفتند.
توبه فرمایان:آنها که دستور توبه می دهند ، کنایه از واعظان و اندرزگویان.
روز داوری: روز قیامت.
قلب: وارون کردن، دگرگون جلوه دادان.
دغل: اشتباه کاری ، تقلّب، فریبکاری.
داور:قاضی، کنایه از خداوند متعال در روز داوری.
خاک بر سر می کنند:در زیر خاک پنهان و برروی آن خاک می ریزند ، کنایه از بی اعتنایی و تحقیر.
نو دولت:تازه به منصب و جاه ومقام رسیده
بر خودشان نشان :سرجای خود شان بنشان به جایی که استحقاق آن دارند بازگردان .
ناز:تفاخر.
استر: قاطر ، مرکب سواری.
می دهندآبی: آبی می دهند ، شرابی می دهند.
توانگر: باتوان ، با نیرو ، بی نیاز.
حسن بی پایان:جمال و زیبایی نامحدود و بی نهایت .
زمره:گروه.
تسبیح:نیایش ، ذکرخدا ، خدا را به پاکی و بی نیازی یاد کردن.
طینت: مقداری از گِل، نِهاد اولیه آدم که از مصالح خاکی بر گرفته شده است.
مخمر: خمیر کردن ، سِرشتن.
خروش:بانگ وصدا و همهمه.
شرح ابیات غزل(١٩٩ )
(۱) اندرز گویان که در محراب نماز و بر بالای منبر در لباس پرهیز کار نمایان می شوند همین که در خلوت تنها شدند ، به کارهای دیگری می پردازند!
(۲) برای من مشکلی پیش آمدده است. از فقیه مجلس بپرس، چرا آنان که به مردم دستور توبه می دهند خودشان کمتر به آن عمل می کنند .
(۳) به گمانم آنها به روز قیامت و جزا اعتقادی ندارند که این همه در کار خدا تقلب و فریبکاری روا می دارند. (۴) من بنده و غلام پیر خراباتم که مریدان درویش او از سربی نیازی خاک بر سر گنج ریخته آن را تحقیر می کنند.
(۵) خدایا این تازه به دو لت رسیده ها که به داشتن غلام ومرکب سواری استر ، این همه ناز و تفاخر وتکبر می فروشند ، سر جای خودشان بنشان.
(۶) ای درویش تهیدست خانقاه ، از جای خود بر خیز و به محفل عارفان روی آور که در اینجا با نوشانیدن آبی به دلها نیرو و غنا و بی نیازی می بخشند .
(۷) به همان اندازه که حسن و جمال بی حد او عاشقان را از پای در می آورد، گروه دیگری سودایی عاشق پیشه از غیب سر می رسند .
(۸) ای فر شته ، بر درکارگاه سازندگی عشق با تکبیر و از روی نیایش سجده کن زیرا در آنجا خاک سرشت آدم را (با آب عشق) خمیر می کنند .
(۹) به هنگام سحر از سوی عرش آواز و همهمه یی به گوش می رسید . عقل گفت به گمانم فرشتگان آسمانی مشغول خواندن و از بر کردن شعر حافظ اند.
شرح ابیات غزل (١٩٩)
وزن غزل: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
بحر غزل: رمل مثمن مقصور
این غزل در زمان حکومت شاه شجاع و در تنفقید از سران طریقت و شریعت و ریا کاری سروده شده است و بیش از دیگر غزلهایی که به این منظور ساخنته شده در آن صراحت لهجه به کار رفته است. چنانکه بیت مطلع غزل به صورت ضرب المثل در آمده است . توالی معانی ابیات ۱ الی ۳ مدلل می دارد که بایستی جای بیت پنجم و چهارم عوض شود ، در این صورت معنای چهار بیت این غزل متوالیاً در انتقاد از زاهدان و صوفیان ریایی و گویای وضع ظاهری آنهاست که در وضعیت مادی خوبی به سر می برده و صاحب غلام و اسب واستر بوده اند . شاعر در بیت ششم پس از تشریح حال آنها به درویشان تهیدست خانقاهی خطاب می کند. که از خانقاه صوفیان ریایی به محفل عارفان ربانی روی آوردند زیرا در آنجا آب حیاتی به وارد ین می آشامند که دلها را غنی و بی نیاز می سازد و آن آب حیات شربت عشق است. شاعر در بیت هشتم همان مفاد بیت :
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
را مطمع نظر قرار داده و به ملایک وفرشتگان می گوید جای آن دارد که نیایش و سجده کنی زیرا در میخانه عشق کاری و خلقتی در منصه ظهور رسیده که خداوند خالق متعال خود نیز فرموده ات : فَتَبارکَ الله اَحسن الخالقین . در بعضی از نسخ بیت زیر :
خانه خالی کن دلا تا منزل سلطان شودکاین هوسنا کان دل و جان جای لشکر می کنند
در ماقبل بیت آخر ثبت شده که در آن ایهامی به شاه شجاع دارد و معنای ظاهری آن چنین است: برای آنکه سلطان عشق درمنزل دل فرود آید بایستی خانه را از غبار بپردازی و برای او آماده نگاه داری ، نه مانند هوسبازان دنیا دار که دلهایشان از سیاهی لشکر خواهشهای نفسانی پر شده است. شاعر در مقطع غزل و در عالم تفاخر مطلبی را عنوان می کند که هر خوانند دیوان او مفاد آن را از بر داشته و قلباً به آن اعتقاد دارد : فرشتگان آسمان هم شعر حافظ را از بر می کنند.
غزل به قلم علامه قزوینی :
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
گوییا باور نمیدارند روز داوری کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند
یا رب این نودولتان را با خر خودشان نشان کاین همه ناز از غلام ترک و استر میکنند
ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان میدهند آبی که دلها را توانگر میکنند
حسن بیپایان او چندان که عاشق میکشد زمره دیگر به عشق از غیب سر بر میکنند
بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی کاندر آن جا طینت آدم مخمر میکنند
صبحدم از عرش میآمد خروشی عقل گفت قدسیان گویی که شعر حافظ از بر میکنند
غزل به قلم شاملو :
#####
غزل به قلم الهی قمشه ای :
#####
غزل به قلم عطاری کرمانی :
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
مشکلی دارم زدانشمند مجلس باز پرس تو به فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند
وییا باور نمی دارند روز داوری کاین همه قلب و دغل در کار داور می کنند
بنده پیر خراباتم که درویشان او گنج را از بی نیازی خاک بر سر می کنند
یارب این نودولتان را با خر خودشان نشان کاین همه ناز از غلام ترک و استر می کنند
بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی کاندر آنجا طینت آدم مخمر می کنند
حسن بی پایان او چندانکه عاشق می کشد زمره ای دیگر به عشق از غیب سر بر می کنند
ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان می دهند آبی و دلهار ا توانگر می کنند
خانه خالی کن دلا تا منزل سلطان شود کاین هوسنا کان دل و جان جای دیگرمی کنند
صبحدم از عرش می آمدخروشی عقل گفت قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می کنند
غزل را بشنوید :
#####
کلیپ های مرتبت با غزل :
#####
#####
#####
عالی بود ممنون
پاسخحذف