دلا بسوز که سوز تو کارها بکند نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
عاب یار پریچهره عاشقانه بکش که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند
زملک تا ملکوتش حجاب بردارند هر آنکه خدمت جام جهان نما بکند
طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک چو درد در تو نبیند کرا دوا بکند
تو باخدای خودانداز ار و دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
زبخت خفته ملولم بود که بیداری به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند
بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد مگر دلالت این دولتش صبا بکند
توضیحات :
کارها بکند ( مشکلها حل م یکند ) نیاز نیم شب ( راز و نیاز سحری ) عتاب ( سرزنش – خشم ) پریچهره ( فرشته سیما ) کرشمه ( ناز و غمزه ) ملک ( دنیا ) ملکوت ( عالم بالا) جام جهان نما ( ضمیر روشن مرشد و پیر راه ) مشفق ( مهربان ) مدعی ( دشمن ) مسیحا دم ( ان بخش ) معنی بیت 3( ا زاین دنیا تا آن دنیا همه پرده ها از برابر دیده هروی که کمر به خدمت پیر و مرشد روشن ضمیر ببندد از چلوی دیده اش برداشته می شود ) معنی بیت 4( عشق همچون پزشکی است که مانند عیسی مسیح مرده را زنده می کند اما چون دردی از عشق نداری به تو دارویی نمی دهد مقصود آنکه درد نیست درمان است ) معنی بیت 6( از اقبال نامساعدم و درد مندم آیا ممکن است دل درد مندی هنگام بامداد برای ما دعایییبکند زیرا دعای صبح خیزان مستجاب می شود )
نتیجه تفال :
1- بسیار در دلهره و عذاب به سر می بری درحالیکه برای انجام کارهای بزرگ باید با حوصله دقت تدبیر و آگاهی گام برداشت تا موفق شد این نکته مهم را درنظر داشته باشید شما با چگونگی رفتار به مردم یاد می دهید چگونه با شما رفتار کنند
2- خواجه در بیت ششم و هفتم به ترتیب فرماید ( تو کار را به خدا واگذار کن وخوشحال باش که اگر دشمن رحم و ترحم نداشته باشد خداوند متعال چاره ساز و مهربان است ) ( حافظ درآتش جدایی می سوزد ولی نشانی از گیسوی محبوب نمی بیند شاید نسیم مشکین بهاری بر زلف یا ورزیده است و ما را بهاین دولت وبخت نیک رهبری کند )
3- لطفا ادامه شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
معانی لغات غزل(۱۸۷)
نیاز : دعا ، تمنا و حاجت، احتیاج
عتاب: ناز کردن ، خشمگینی ، سرزنش کردن ، ملامت کردن
کرشمه: غمزه ، ناز و رفتار دلبرانه با اشارت چشم وابروی، عشوه ، خشم تؤأم با ناز و ادا
عاشقانهبکش:مانند عاشقان با میل ورضا تحمل کن
ملک :عالم ماده ، کنایه از این دنیا ، عالم محسوسات
ملکوت: عالم معنا ، عالم غیب.
حجاب: پرده ، مانع ، روپوش.
جام جهان نما: جام جمشید ، جام جم ،ر جام کیخسرو با نگاه کردن در آن هفت کشور را می دید و بعضی بر آنند که دل کیخسرو صاف و فاقد حجاب بود و بینش وسیعی داشت ( به غزل ۱۳۷رجوع شود. )و در اصطلاح عرفا : قلب انسان و محل تجلی عشق الهی .
طبیب عشق: ( اضافه تشبیهی ) عشق به طبیب تشبیه شده .
مسیحا: در زبان سریانی مسیح را مسیحا تلفظ می کنند
مسیحا دم :دم ونفس مسیح که مرده را زنده می کرد.
با خدای خود انداز : به خدای خود واگذار کن .
مدعی :صاحب ادعا ی ناروا
بخت خفته: بنا به عقیده قدما بخت ودولت هر کس ممکن است ، خفته یا بیدار باشد و کسی که بختش بیدار باشد . با دولت و خوشبختی قرین است.
بیداری :یک نفر بیدار .
فاتحه : سوره الحمد که نماز با آن شروع می شود ، آغاز .
وقت فاتحه صبح: به هنگام نماز صبح .
بوئی:اثر ونشانه یی ، رایحه یی.
دلالت: راهنمایی .
معانی ابیات غزل( ۱۸۷)
(۱) ای دل بسوز و بگداز که از سوز وگداز تو کارها بر می آید . یک دعای نیمه شب صد گونه بلا را دفع و برطرف خواهد کرد.
(۲) سرزنش وناز یار زیبا رو را مانند عاشقان با میل و رضا تحمّل کن زیرا یک غمزه وعشوه و رفتار شیرین اوتلافی صد بار بی مهری اورا خواهدکرد.
(۳) همه حجاب و موانع از عالم محسوس خاکی تا عالم بالا از پیش چشم کسی که در خدمت صفا و جلا دادن جام جهان نمای قلب خود باشد برداشته خواهد شد.
(۴) عشق، طبیعی مهربان و صاحب نَفَس روح بخشی مسیحیایی است اما چون تو درد عشق نداری او چه کسی را معالجه کند؟
(۵) کارت را به خدای خود واگذار و امیدوار باش که اگر مخالفان به تو رحم نمی کنند خدا به تو رحم خواهد کرد. (۶) ازاین بخت به خواب رفته دلتنگم . آیا می شود که سحر خیز بیدار دلی به هنگام نماز صبح در حق من دعایی بکند( تا بخت خفته من بیدار شود).
(۷) حافظ ( در آتش دوری گداخت و نشانی وبهره و بویی از گیسوی یار نصیبش نشد. شاید باد صبا اورا به این دولت راهنمایی کند.
شرح ابیات غزل (۱۸۷)
وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
بحر غزل: مجتث مثمن مخبون محذوف
*
گمان این ناتوان بر این است که این غزل محصول ایا م جوانی حافظ مربوط به زمان حکومت شاه شیخ ابواسحاق است که حافظ آرزوی تقرب به آن را در دل خود می پروریده است و از مفاد و ایهام بیت پنجم چنین بر می آید که شا عر رقیبی ، مانع نزدیکی حافظ با دربار شاه بوده است و این که شاعر دربیت مقطع نامی از زلف یار می برد این احتمال را تقویت می بخشد، زیرا شاه ابواسحاق دارای زلفهای بلندی بوده و حافظ به آن ، در غزلهای دیگر هم اشارتی دارد.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان
غزل به قلم علامه قزوینی :
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند
ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند هر آن که خدمت جام جهان نما بکند
طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
ز بخت خفته ملولم بود که بیداری به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند
بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد مگر دلالت این دولتش صبا بکند
غزل به قلم شاملو :
#####
غزل به قلم الهی قمشه ای :
#####
غزل به قلم عطاری کرمانی :
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
عاب یار پریچهره عاشقانه بکش که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند
زملک تا ملکوتش حجاب بردارند هر آنکه خدمت جام جهان نما بکند
طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک چو درد در تو نبیند کرا دوا بکند
تو باخدای خودانداز ار و دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
زبخت خفته ملولم بود که بیداری به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند
بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد مگر دلالت این دولتش صبا بکند
غزل را بشنوید :
#####
کلیپ های مرتبت با غزل :
#####
#####
#####
خیلی ممنون از تعبیرهای زیباتون .... و سایت بسیار مفیدتون
پاسخحذفممنون نمیدونم واسه چی سایت شما فیلتر شده
پاسخحذفسایت شما عالی است و مطمئنم ارتباط روحی شما با کائنات چنین تفاسیر درست و مناسب حالی از هر غزل می دهد موفق باشید
پاسخحذفعالی بود. ولی هم سایت فیلتره و هم یوتوب خواهشا درست کنید .
پاسخحذفمرسی