سالها دفتر ما درگرو صهبا بود رونق میکده از درس و دعای ما بود
نیکی پیر مغان بین که چوما بدمستان هرچه کردیم به چشم کرمش زیبا بود
دفتر دانش ما جمله بشوئید به می که فلک دیدم و درقصد دل دانا بود
ا زبتان آن طلب ار حسن شناسی ای دل کاین کسی گفت که درعلم نظر بینا بود
دل چو پرگار به هر سو دورانی می کرد واند ران دایره سرگشته پابرجا بود
مطرب از درد محبت عملی می پرداخت که حکیمان جهان را مژه خون پالا بود
می شکفتم زطرب زانکه چو گل بر لب جوی برسرم سایه آن سرو سهی بالا بود
پیر گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان زخصت خبث نداد ارنه حکایتها بود
قلب اندوده حافظ بر او خرج نشد که معامل به همه عیب نهان بینا بود
توضیحات :
صهبا ( می ) چشم کرم ( چشم گذشت ) دفتر دانش ( دفتر علم ) دوران ( چرخش ) سرگشته ( حیران ) خون پالا( خون گریستن ) خبث ( پلیدی بدی ) طرب 0 شاری ) سرو سهی ( قامت بلند محبوب ) پیر گلرنگ ( استعاره از باده گلفام معرفت شیخ محمود گلرنگ پیر حافظ ) رخصت ( اجازه ) معنی بیت 1( سالیان دراز است که دیوان ما در گرو شراب قرمز است و ما ملازم میخانه هستیم و شکوه و بزرگی میخانه معرفت از درس و رازو نیازی بود که ما داشتیم ) معنی بیت 3( دفتر دانش ما را باشراب کاملاً بشویید و ما را سرمست کنید زیرا روزگار با مردم دانا دشمن است و او را نامراد م یکند ) معنی بیت 8( پیر گلرنگ من شیخ محمود که باده گلگون معرفت است درباره صوفیان کبود جامه اجازه سخن چینی نداد و گرنه داستانها از آنها می گفتم زیرا درآیین درویشی کینه توزی روا نیست )
نتیجه تفال :
1- خواجه در بیتهای 4-5-6 فرماید ( دلا اگر زیبایی را شناخته ای ا ززیبارویان آن لطیفه نهانی را که عشق ازآن خیزد بجوی و بخواه زیرا این نکته را کسی گفت که بصیرت و آگاهی داشت ) ( دل مانند پرگار به هر جانب گردش می کرد و جویای حقیقت بود ولی با اینهمه حضور قلب داشت ودر عشق پا برجا بود ) ( رامشگر از سردرد و سوز عشق هنر نمایی می کرد و آهنگی م نواخت که از تاثیر آن فرازانگان جهان از مژگان خود خون می ریختند )
2- اگر در راه علم و دانش و کسب فضایل گام برداری انسانی معروف و مشهور خواهید شد پس ضروریست که اصل و ریشه خویش را باز یابی کنید که دارای سرشت و نسب بزرگی هستید نا امیدی بدترین درد است و تردید عامل شکست می باشد که نباید در محیط خانوادگی شما راه یابد
3- لطفا ادامه شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
معانی لغات غزل (۲۰۳)
دفتر:کتاب جزوه، یادداشت اشعار و متون درسی.
صهبا: شراب انگوری ، مونث اَصهَب.
رونق:رواج.
پیر مغان:پیر میکده.
دفتر دانش ما جمله بشویید:۱- دفتر و کتاب محتوی دانش ما را با شراب بشویید. ۲- نوشانیدن می به معلومات و دانش ما را از خاطرمان بزدائید.
به می آن، طلب: حالت کیفیت بخواه ، نمک و چاشنی که سبب جذابیت و گیرندگی می شود طلب کن.
حسن شناس:زیبایی شناس، جمال پرست.
علم نظر: جمال شناس بودن ، علم زیبایی شناسی ، که از جمال انسانی به جمال الهی منجر شود .
.سرگشته پا برجا:شاخه ثابت پرگار که در یک نقطه ثابت و با گردش شاخه دیگر و ترسیم دایره ، در جای خود یک دور به دور خود می گردد
عملی می پرداخت:عملی را ابداع می کرد ، ترکیب آهنگی را عملی می کرد، آهنگی می نواخت.
حکیمان جهان:عقلا و فلاسفه دنیا، کنایه از مخالفان عشق.
خون پالا:خون پالاینده، خون تراوش کننده.
سهی:کشیده قامت ، راست.
پیرگلرنگ:لقبی که مردم شیراز به عارفی وارسته و شیخ الشیوخ زمان حافظکه در مسجد جامع شیراز به کار وعظ مشغول بود و صورتی چون گل قرمز و محاسنی سفید داشت داده بودند و به آن نام مشهور بود و حافظ پای وعظ او می نشست ( رجوع کنید به فصل چرا حافظ به یزد تبعید شد).
ازرق پوشان:کبود پوشان.
خبث: بدخواهی، کینه توزی، تفتین.
حکایتهابود:گفتنی ها زیاد بود.
قلب اندوده:سکّه تقلّبی به طلا اندوده.
بر او:پیش او ، توسط او.
معامل: طرف معامله.
بینا: آگاه ، مطلع.
معانی ابیات غزل(۲۰۳)
(۱) سالیانی دراز دفتر و کتاب ما پیوسته در گرو شراب و چنین بود کاری بود که کار میکده به سبب درس خوانی و گرو نهادن کتاب درسی ما رونق داشت.
(۲) گذشت و جوانمردی پیر می فروش را بنگر که ما بدستان هر چه کردیم با دیده بخشایش و کرم و بردباری نگریست.
(۳) کتاب دانش ما را باشراب شسته و از دفتر ضمیر ما معلومات فرا گرفته را با شراب بزدایید که از گردش روزگار بر من معلوم شد که این فلک در اندیشه آزار دادن دل خردمندان است.
(۴) ای دل، اگر ادعای زیبایی شناسی داری ، در دلبران به جستجوی آن لطیفه نهایی که سبب جذابیت است باش و این نکته را کسی گفت که در جمال شناسی کار کُشته بود
(۵) دل به مانند پرگار ، دایره وار به گرد خود می گردیدی ودر آن دایره به مانند شاخه ثابت پرگار در جای خود پابرجا و سرگردان بود.
(۶) نوازنده موسیقی ، آهنگی را دربارهِ دردِعشق می نواخت چنانکه از مژه حکیمان ( که عشق را باور ندارند) به جای اشک خون می تروارید.
(۷) از شادی شکفته وشادان می شدم چرا که مانند گلی که بر لب جوی و در زیر سایه سروی باشد ، سایه لطیف آن بالا بلند بر سرم بود.
(۸) پیر واستاد عارف گلرنگ من اجازه پرده دری و معامله به مثل به من نداد و گرنه گفتنی های زیادی داشتم که د پاسخ ازرق پوشان بازگویم .
(۹) سکه تقلبی دل حافظ مورد خاطر آن معشوق قرار نگرفتزیرا طرف معامله به همه عیبهای نهانی آن آگاهی داشت.
شرح ابیات غزل(۲۰۳)
وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان
بحر غزل:رمل مثمن مخبون اصلم مسبع
*
همانطور که مفصلاً در فصل ( چرا حافظ به یزد تبعید شد) بیان گرید مقصود از پیر گلرنگ من ، عارفی وارسته است که در ایام جوانی ، حافظ از مجلس وعظ او بهره ها اندوخته است و همانطور که سودی نوشته است نام او شیخ محمود عطار شیرازی و مشهور به پیر گلرنگ بوده که مرید شیخ عبدالسلام و او هم مرید شیخ فریدالدین احمد معروف به شیخ روزبهان بقلی است و شیخ رزوبهان از دست پدر خود شیخ شطّاح خرقه گرفته است . نوشته سودی متکی به مدرکی است که ذکر نکرده و او فاضلی دقیق و بصیر بوده است . اینکه یکی از نویسند گان محترم، صفت گلرنگ را که حافظ در جرخای دیگر برای شراب استعمال کرده بالصراحه می نویسندکه به هیچ وجه نام شخص معینی نیست و دیگران هم نوشته ایشان را نقل می کنند نمی تواند قابل قبول باشد زیار شاعر بالصراحه می گوید : پیر گلرنگ من به اجازه جوابگویی نداد وگرنه در مقام مقابله بر می آمدم و نمی تواند این پیر گلرنگ من به من اجازه جوابگویی نداد و گرنه در مقام مقابله برمی آمدم و نمی تواند این پیر گلرنگ شراب باشد زیراشراب بر عکس آن پیر ناصح ، زبان شاعر را به گفتن و پاسخگویی می گشاید و تا به حال شرابی یافت نشده که به جای مستی و راستی مستی و سکوت و خاموشی را به شراب خوار القاء کند.
این غزل در ایام جوانی حافظ سروده شده وآن ارتباط معنا که بایستی در مجموع ابیات غزل بوده و ذهن خواننده را به خط سیر اندیشه شعر تطبیق دهد در آن دیده نمی شوند اما تعبیر بیت دوم و بیت هشتم این غزل به همان پیر گلرنگ بر می گردد که مردی خویشتن دار بوده و مریدان زیادی داشته و در پای وعظ او عده زیادی جمع می شدند و همین موجب حسادت شیخ علی کلاه واعظ تازه کار دیگر می شده ودر میان سخنان خویش به او بد گویی می کرده است.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
غزل به قلم علامه قزوینی :
سالها دفتر ما در گرو صهبا بود رونق میکده از درس و دعای ما بود
نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستان هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود
دفتر دانش ما جمله بشویید به می که فلک دیدم و در قصد دل دانا بود
از بتان آن طلب ار حسن شناسی ای دل کاین کسی گفت که در علم نظر بینا بود
دل چو پرگار به هر سو دورانی میکرد و اندر آن دایره سرگشته پابرجا بود
مطرب از درد محبت عملی میپرداخت که حکیمان جهان را مژه خون پالا بود
میشکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جوی بر سرم سایه آن سرو سهی بالا بود
پیر گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان رخصت خبث نداد ار نه حکایتها بود
قلب اندوده حافظ بر او خرج نشد کاین معامل به همه عیب نهان بینا بود
غزل به قلم شاملو :
#####
غزل به قلم الهی قمشه ای :
#####
غزل به قلم عطاری کرمانی :
سالها دفتر ما درگرو صهبا بود رونق میکده از درس و دعای ما بود
نیکی پیر مغان بین که چوما بدمستان هرچه کردیم به چشم کرمش زیبا بود
دفتر دانش ما جمله بشوئید به می که فلک دیدم و درقصد دل دانا بود
ا زبتان آن طلب ار حسن شناسی ای دل کاین کسی گفت که درعلم نظر بینا بود
دل چو پرگار به هر سو دورانی می کرد واند ران دایره سرگشته پابرجا بود
مطرب از درد محبت عملی می پرداخت که حکیمان جهان را مژه خون پالا بود
می شکفتم زطرب زانکه چو گل بر لب جوی برسرم سایه آن سرو سهی بالا بود
پیر گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان زخصت خبث نداد ارنه حکایتها بود
قلب اندوده حافظ بر او خرج نشد که معامل به همه عیب نهان بینا بود
غزل را بشنوید :
#####
کلیپ های مرتبت با غزل :
#####
#####
#####
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر