عشق بازي و جواني و شراب لعل فام مجلس انس و حريف همدمو شرب مدام
ساقي شكر دهانو مطرب شيرين سخن همنشيني نيك كردار و نديمي نيكنام
شاهدي از لطف و پاكي رشكآب زندگي دلبري درحسن و خوبي غيرت اه تمام
بزمگاهي دلنشان چون قصر فردوس برين گلشني پيرامنش چون روضه دارالسلام
صف نشينان نيكخواه و پيشكاران باادب دوستدارانصاحب اسرارو وحريفان دوستكام
باده گلرنگ تلخ تيز خوشخوار سبك نقلش از لعل نگار و نقلش از يافوت خام
غمزه ساقي به يغماي خرد آهخته تيغ زلف جانان از باري صيد دل گسترده ام
هر كه اين عشرت نخواهد خوشدلي بر وي تباه وانكه اين مجلس نحويد زندگي بر وي حرام
نكته داني بذله گو چون حافظ شيرين سخن بخشش آموزي جهان افروز چون حاجي قوام
توضيحات :
شراب لعل فام ( شراب قرمز ) حريف ( همدمهم پياله) مدام ( پيوسته ) شرب ( نوشيدن ) نديم ( همنشين پياله ) شاهد ( زيباروي ) رشك ( غبطه ) غيرت ( رشك و حسد ) بزمگاه ( محفل عيش ) دلنشان ( آرام بخش ) فردوس ( بهشت ) پيرامون ( اطراف ) روضه دارالسلام ( باغ مينو وبهشت ) صف نشينان ( كساني كه در مجلس بزرگان اجازه نشتن دارند ) نيك خواه ( نيك انديش ) پيشكاران ( خدمتگزاران ) دوستداران صاحب اسرار ( عاشقان رازدار ) حريفان دوستكام ( هم پيابه ها كه به ياد د وستان پياله به دست گيرند ) تلخ تيز ( شراب صد در صد خالص ) نقل ( چيزي از شراب براي تغيير ذايقه مي خوردند = مزه ) لعل نگار ( لب محبوب ) نقل ( جابهجايي = انتقال ) ياقوت خام ( ياقوت خالص ) غمزه ( عشوه ناز ) يغما ( تاراج ) خرد ( عقل ) آهيخته ( از نيام كشيده برهنه ) تيغ ( شمشير ) تباه ( نابود حرام ) حاجي قوام ( وزير ابواسحاق اينجو )
نتيجه تفال :
1- لسان الغيب در بيتهاي 6-7-8- به ترتيب فرمايد ( شراب به سرخي گل تلخ و سوزنده بسيار خوش خوراككه مزه آ» لب شيرين محبوب باشد بطوري كه پنداري ياقوت خالص است به صورت شراب ردآ«ده و دبين حالتغيير صورت داده است )( عشوه ساقي با شمشير از نيام كشيده عقل را به تاراج مي برد و زلف و گيسويمحبوباز برايشكاردل دام پهن كرده است ) ( هركسي كه اين شادماني را نمي خواهد الهي ضايع و تباه و مكدر باشد و آ» كسي كه اين چنين محفل و مجلس را طالب نباشد در حقيقت زندگي بر او حرام است و عين مرد ه است ) خود تفسير كنيد
2- به شما صميمانه تبريك مي گويم كه زندگي سعادتمندي رد پيش داردي و ستاره اقبال شما در برج عمل ( فروردين ) مي باشد و كبوتر كاميابي درحال آشيانه گرفتن بر بام زندگي شماست اما مواظب و مراقب باشيد كه در همه كارهاي بر خداوند توكل كندي و سعي و تلاشو اراده را ازدست ندهيد ب راحساس خويش پيروز شويد و عغنان اختيار را به دست هوي وهوس ندهيد وا زعقل خود كمك بگيريد
3- فرزندم در هر كاري تعجيل نكن و به آرزويدشمنان خويش جامه عمل نپوشان بلكه با صبر و شكيبايي خيمه اي از شادي بر پاكن
4- اين نيت عملي م يگردد به يكي از مشاهد متبركه برويد و دعا و نذر خود را ادا كنيد پس اجراي اين نيت بر شما مبارك باد .
لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید و غزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی دستمال سفره به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید وغزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید و همزمان سفرهای مهمانی خود را زیباتر کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
معانی لغات غزل (296)
فام : رنگ، مانند شبیه، نظیر .
مُدام : شراب، دائم .
حریف : دوست هم پیاله .
همدم : هم زبان، انیس .
شکّر دهان : شیرین گفتار .
مطرب : نوازنده و خواننده .
ندیم : هم صحبت، معاشر مخصوص، حریف شراب .
شاهد : محبوب زیباروی .
لطف : لطافت .
پاکی : پاکدامنی .
غیرت : حسد .
ماه تمام : ماه شب چهاردهم .
بزمگاه : مجلس شادی و شراب .
دل نشان : نشاننده دل ، آرام کننده دل، مطبوع و خوشایند .
برین : بالاترین، اعلی .
پیرامون : اطراف .
روضه : باغ .
دار السّلام : خانه سلامتی، بهشت، مینو .
صف نشین : مدعُوِّ محترم، میهمانان عالیقدر .
پیشکار : خادم، پیش خدمت مجرّب .
صاحب اسرار : فرد مطمئن و نگاهدارنده راز، رازدار .
دوستکام : آن که مورد اطمینان و قبول دوستان باشد .
تیز : تند ، با مزّه حادّ .
خوشخوار : خوش خوراک، خوش مزه .
سبک : سهل الهضم .
نُقل : مزه پای شراب مانند نُقل، شیرینی، ماست، کباب و غیره .
لعل نگار : کنایه از لب سرخ محبوب .
نَقل : روایت، داستان گویی .
یاقوت خام : یاقوت خالص، شراب خالص .
نَقلش از یاقوت خام : بحث و سخن پراکنی آن مجلس در اطراف شراب خالص .
غمزه : عشوه .
به یغمایِ : به قصد غارت .
آهِخته : آهیخته، بیرون کشیده، از غلاف بیرون آورده .
نکته دان : بذله گو، شوخ، آنکه سخنان نغز و لطیف می داند و مناسب احوال بازگو می کند .
بخشش آموز : کسی که سخاوت و بخشش را با کرامت خود به دیگران نشان داده و می آموزد .
جهان افروز : روشنی بخش جهان .
حاجی قوام : خواجه قوام الدّین حسن تمغاجی فرزند ناصر الدین مظفر متوفی به سال 754 هجری، وزیر شاه ابواسحاق و محصّل مالیات شیراز و توابع و از اکابر فارس .
معانی ابیات غزل (296)
1) جوانی و عشق بازی و شراب قرمز، محفل خودمانی و هم پیاله دمساز و باده نوشی پیوسته ...
2) ساقی شیرین دهان و نوازنده شیرین گفتار، هم نشین خوشرفتار و هم صحبت خوشنام ...
3) زیبارویی که از لطافت و پاکیزگی اش آب حیات بر او حسد می ورزد و دلبری که در زیبایی و نیکویی، ماه شب چهارده بر او رشک می برد ...
4) مجلس جشن و سروری همانند کاخ بهشت، آرام بخش دل و گلزاری گرداگرد آن چون باغ مینو ...
5) آنان که گرداگرد مجلس شرف حضور و افتخار نشستن در صف را دارند، همگی نیک اندیش و خدمتگزاران تمامی مؤدب و دوستان حافظِ اسرار و هم پیاله ها به مراد دل دوستان ...
6) شراب ارغوانی تلخ و تند و خوشخوراک و گوارا، نُقل و چاشنی آن شراب از لب معشوق و شیرین سخنی آن لب درباره وصف یاقوت ناب ...
7) عشوه چشم ساقی به قصد تاراج عقل ، تیغ مژگان برکشیده و زُلف معشوق از برای شکار دل دام گسترده ...
8) نکته سنج شوخ طبعی مانند حافظ شیرین کلام و سرمشق کریمان و روشنی بخش جهان مانند حاجی قوام ...
9) هرکس که این عیش و عشرت را نخواهد و آنکه آرزوی شرکت در این بزم را نداشته باشد، شادی و خوشی در زندگانی بر او حرام باد!
شرح ابیات غزل (296)
وزن غزل : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
بحر غزل : رمل مثمّن مقصور
*
خواجـــو : چون برآمد جوشِ جیشِ شاهِ زنگ از راه شام
(قصیده) مُــنهزم شــد قیــصر رومی رخ مـشرق خرام
*
کمال الدّین اسماعیل : خفته یی بیدار بودم دوش کز دارالسّلام
(قصیده) مـــــُسرعِ بـاد صــبا آورد سـوی مـن پـیام
*
خواجـــو : هر دم آرد باد صبح از روضه رضوان پیام
(غزل) آخر ای دل مرُدگان جز باده، مَن یُحیی العظام ؟
*
سلمان ساوجی : آرزو دارم ز لعلــش تا به لب جام مـدام
(غزل) وز ســـرم بیرون نخواهد رفتن این سودایِ خـام
*
سلمان ساوجی : باز بگشادند گیتــی را دَرِ دار السّــلام
(قصیده) در طــواف آریــد غِلــمان را به کـأس مــی مدام
*
همانطور که قبلاً به اختصار اشاره شد یکی از ویژگی های حافظ این است که به جای سرودن قصیده مدحیّه، قالب غزل را با ابیات محدود آن انتخاب و چکیده آنچه را که در قصیده می تواند سرود در آن میگنجاند. بی شک این ابتکار، ریشه در روح آزاده و بلند شاعر دارد چراکه مایل نیست مانند شعرای مدیحه گو بطور مستقیم در مدح این وآن مدیحه سرایی کند و در موارد اضطرار قالب غزل را برگزیده و نام ممدوح را به اشاره و یا با صراحت در بیت ماقبل آخر و یا مقطع غزل به نحوی می نشاند که حتی الامکان لکّه شبهه اغراق و تملق بر دامن خود ننشاند. از آن مهمتر اینکه در بیشتر موارد پس از گذشت زمان شاعر با حذف آن بیت بقیّه شعر را به صورت غزلی مستقل درمی آورد واین یکی از دلایل اختلافات در متن غزل هاست .
کسی چه میداند اگر شاعر در تهیه و تکثیر دیوان خود توفیق یافته بود وضع دیوان او به چه صورت درمی آمد ؟
اجمالاً این غزل ویژگی های مخصوصی دارد، نخست آنکه این شاعر هنرمند و شیرین سخن با ارائه این غزل که سراپای کلمات آن وصف یک مجلس بزم و شرح یک محفل عیش و نوش و شادی است در واقع یک تابلو هنری را به معرض نمایش می گذارد که به هیچ وجه قابل تقلید نیست. چنانکه تمام ابیات این غزل تا پایان بیت هشتم به صورت پشت سر هم و پیوسته به هم در حکم مبتدایی برای خبری است که در بیت نهم بازگو می شود و این یک چشمه از هنر حافظ در این غزل است . دیگر اینکه نام ممدوح یعنی حاجی قوام به صورتی در غزل آمده که او را به صورت عامل و برگزار کننده چنین جشنی معرّفی می کند همانطور که خود را نکته دان و بذله گوی آن مجلس به شمار می آورد و این نحوه کلام با تملّقات شعرای معاصر حافظ از زمین تا آسمان تفاوت دارد. قصیده های سلمان و خواجو هم اکنون در دیوانشان ثبت و میتوان شیوه کلام آن ها را با حافظ مقایسه نمود .
ذکر این نکته بی مورد نیست که بدانیم ممدوح حافظ در این غزل خواجه قوام الدّین حسن از اکابر فارس و معروف به تمغاچی است که سالیانی دراز عهده دار جمع آوری عوارض و مالیات شیراز بوده و به خوشنامی زیسته است. کلمه تمغاچی که ترکیبی از کلمه (تمغا)ی مغولی و پسوند (چی) فارسی است قریب یکصد سال قبل از حافظ با هجوم و تسلّط مغول به زبان فارسی تحمیل شد و سبب آن چنین بود که سلاطین مغول فردی را مأمور جمع آوری مالیات از مردم کرده و آن مأمور پس از وصول مالیات به مؤدی مالیاتی رسیدی تحویل میداد که بر بالای آن مُهرِ قرمز رنگ رسمی دولت مغول به نام (تمغه) زده می شد. نامبرده در سال 754 قمری یعنی زمانی که شیراز در محاصره امیر مبارزالدین درآمد چشم از جهان بست و شاه ابواسحاق را در مبارزه تنها گذاشت و حافظ به هنگام فوت این مرد نیکنام و فاضل 36 ساله بوده است .
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
غزل به قلم علامه قزوینی :
عشقبازی و جـوانـیّ و شــراب لعـل فام مجـلس اُنـس و حریف همدم و شُرب مدام
ساقی شـکّر دهان و مـطرب شیرین سخن همـنشین نیک کــردار و نـدیم نیــکنام
شاهـدی از لطـف و پاکی رشک آب زندگی دلبری در حسن و خوبـی غـیرت مـاه تمام
بزمـگاهی دلنشان چون قصر فردوس برین گُلشنی پیرامـنش چـون روضه دار السلام
صـف نشینان نیکخواه وپیـشکاران با ادب دوستداران صاحب اسرار وحریفان دوستکام
بادهِ گلرنگِ تلــخِ تیـزِخوشـخوار سـبک نُقلَش از لعــل نگار و نَقلَـش از یاقوت خام
غمزه ساقـی به یغـمای خرد آهخــته تیغ زلـف جـانان از برای صید دل گُسترده دام
نکته دانی بذله گوچون حافظ شیرین سخن بخشش آموزی جهان افروزچون حاجی قوام
هرکه این عشرت نخواهد خوش دلی بر وی تباه وانکه این مجــلس نجـوید زندگی بر وی حرام
غزل به قلم شاملو :
#####
غزل به قلم الهی قمشه ای :
#####
غزل به قلم عطاری کرمانی :
عشق بازي و جواني و شراب لعل فام مجلس انس و حريف همدمو شرب مدام
ساقي شكر دهانو مطرب شيرين سخن همنشيني نيك كردار و نديمي نيكنام
شاهدي از لطف و پاكي رشكآب زندگي دلبري درحسن و خوبي غيرت اه تمام
بزمگاهي دلنشان چون قصر فردوس برين گلشني پيرامنش چون روضه دارالسلام
صف نشينان نيكخواه و پيشكاران باادب دوستدارانصاحب اسرارو وحريفان دوستكام
باده گلرنگ تلخ تيز خوشخوار سبك نقلش از لعل نگار و نقلش از يافوت خام
غمزه ساقي به يغماي خرد آهخته تيغ زلف جانان از باري صيد دل گسترده ام
هر كه اين عشرت نخواهد خوشدلي بر وي تباه وانكه اين مجلس نحويد زندگي بر وي حرام
نكته داني بذله گو چون حافظ شيرين سخن بخشش آموزي جهان افروز چون حاجي قوام
غزل را بشنوید :
#####
کلیپ های مرتبت با غزل :
#####
#####
#####
کاش وبلاگ به این خوبی فیلتر نبود تا همه راحت استفاده کنند .
پاسخحذف