زان مي عشق كزا او پخته شود هر خامي گرچه ماه رمضان است بياور جامي
روزها رفت كه دست من مسكين نگرفت ساق شمشاد قدي ساعد سيم اندامي
روزه هر چند كه مهمان عزيز است اي دل صحبتش موهبتي دان و شدن انعامي
مرغ زيرك به در خانقه اكنون نپرد ه نهاده ست به هر مجلس وعظي دامي
گله از ازهد بد خود نكنم رسم اين است كه چو صبحي بدمد در پي اش افتد شامي
يا رمن گر بخرامد به تماشاي چمن برسانش زمن اي پيك صبا پيغامي
آن حريفي كه شب و روز مي صاف كشد بو آيا كه كند ياد زدرد آشامي
حافظ گر ندهد داد دلت آصف عهد كام دشوار هب دست آوري از خودكامي
توضيحات :
معني بيت 1( از آن شراب محبت كه هر ناراني را آزمايش كرده و با تجربه نموده است اگر چه ماه رمضان است يك سغر بنوشان ) معني بيت 2-3-( زمان سپري شد كه دستم به زلف شمشاد قدي و به بازوي سيم تني نرسيده و روزه اگر چه ميهمان و گرامي است اما در فرا رسيدن ماه رمضان موهبتي است و در رفتنش هم لطف و احساني است ) معني بيت 4( انسان آگاه دل و عارف در اين روزگار به درخانقاه نمي رود زيرا در هر محفلي واعظي دام ريا پهن كرده و موعظه مي كند ) معني بيت 5( از پارساي تند خو جاي گله و شكايت نمي باشد زيرا رسم روزگار است كه بدو خوب و جود داشته باشد در اين بيت حافظ = صبح زاهد = شام ) معني بيت 6-7-( اي باد صبا وقتي يار من به تماشاي چمن مي رود از من به او پيغام بده و بگو يار باده نوش كه شبانه روز باده صاف مي نوشي مي تواني از باده نشوي قديمي و كهنه كاري مانند من يادي كني ) معني بيت 8( اي حافظ به داد دل تو اگر آصف وزير شاه شجاع نرسد از اير خود كامه چه انتشار داري = اگر مرادت دست ندهد با خود رايي و غرور يكه داري مشكل است به آرزويت برسي )
نتيجه تفال :
1- از زمان كمتر بهره مي گيريد و وقت هاي زيادي را بيهوده به هدر مي دهيد درحالي كه انسانهايموفق هميشه به فرصت ها توجه دراند اگر امروز فعاليت نكنيد در آنيده پشيمان مي شودي به او بگوييد هر چه در تواندارد بكوشد كه موفق مي شود
2- چشم به راه كسي يا چيزي يا شغلي مي باشيد كه به دست آوردن آن مستلزم كار و تالش و تجربه و انديشه بيشتر مي باشد كسي به شما پيشنهادي كرد اما شما نسبت به آن بي توجهي كرديد در حالي كه مي توانسيتدي بهره كافي را ببريد
3- اين نيت عملي م يگردد و جاي نگراني وجود ندارد علت اين تاخير اين است كه شما مقدمات لازم ار فراهم نساخته ايد و با جديت وارد كار نشديد پس توكل بر خداكنيد و اقدام نماييد
4- به يكي از مشاهد مبتركه برويد و سوره مباركه بقره را از آيه 80تا 110با حضور قلب و معني بخوانيد گشايش بسيار است
5- به پدر و مادر و همسر توجه كافي داشته باشيد آنها عاشقانه شما رادوست دارند پس به مهر و محبت آنها پاسخ دهيد
6- با توجه به بيت هاي اين غزل روحيه جنابعالي چنين است : فعال پرتحرك ايده اليست با احساس مادي گرا با سياست فكرو لجباز آزاده دلربا جذاب شيك پوش اهل تجملات شاداب خنده رو بذله گو و خوش برخورد
7- از مسايل يكه پيش آمده زيا نگران نباشيد مردم آنقدر ناراحتي دارند كه اگر از آن آگاه شويد ملاحظه خواهيد كرد كه بسيار خوشبخت هستيد
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
معاني لغات غزل (467)
ميِ عشق: (اضافه تشبيهي) عشق به مي تشبيه شده است.
پخته شود هر خامي: هر نا آزموده و نادان، آزموده و باتجربه مي شود.
مسكين: بيچاره، از پاي درآمده.
صحبت: مصاحبت، هم نشيني.
موهبت: بخشش، عطيه.
انعام: نعمت و احسان.
خانقه: خانقاه، محل تجمع و بيتوته مشايخ و جايگاه وعظ آنان، معرّب خانگاه و مركّب از (خانه) و (گاه) و آن خانه اي باشد كه درويشان و مشايخ در آن جمع شده عبادت كنند (دهخدا).
شام: شب.
بخرامد: خرامان شود، با ناز حركت كند.
حريف: هم پياله، يار.
مي صاف كَشَد: شراب زلال بنوشد.
دُرد آشام: آن كسي كه شراب ناصاف و دُرد دارِ ارزان قيمت را مي نوشد.
آصفِ عهد: وزيرِ وقت، وزير اين زمان.
كام: آرزو.
خودكامي: خودكامه اي، خودسري، كنايه از سلطان خودكامه و مستبدّ وقت.
معاني ابيات غزل (467)
(1) هر چند در ماه رمضان به سر ميبريم، از آن (ميِ عشق) كه هر خام و ناآزموده اي را پخته و مجرب ميسازد، جامي بياور و به ما بنوشان.
(2) مدتها سپري شد كه گيسوي بلند بالايي و بازوي سپيد اندامي، دستِ منِ از پاي درآمده و بيچاره را نگرفته است.
(3) ماه روزه هرچند، چون مهمان، عزيز و گرامي است. مصاحبت با او را مغتنم و رفتنش را احسان و لطف به حساب آور.
(4) در اين ماه هيچ مرغ هوشياري هم مقابلِ درِ خانقاه به پرواز در نميآيد زيرا در هر مجلس وعظِ خانقاه، دامي گسترده شده است.
(5) از زاهد و پارساي تندخو گله كردن جايز نيست چرا كه (اين قاعده و رسم روزگار است كه) هر صبحي كه طلوع مي كند شب سياهي به دنبال دارد.
(6) اي باد صبا، آنگاه كه دوست من با ناز براي تماشاي گلزار به راه مي افتد، از سوي من به او پيغام برسان…
(7) آن دوستِ هم پياله اي كه شب و روز باده زلال مي نوشد آيا ممكن است كه از آن كسي كه دُردِ شراب مينوشد يادي بكند؟
(8) حافظ، اگر وزير وقت به دادِ تو نرسد، به دشواري مي توان از آدم خودكامهاي دادِ دلِ خود را بستاني.
شرح ابيات غزل (467)
وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن
بحر غزل: رمل مثمّن مخبون اصلم
٭
خواجو:
كس به نيكي نبرد نامِ منِ بدنامي زآنكه در شهر، شدم شهره به دُردآشامي
٭
شاه ولي:
آمد آن ساقي سرمست و به دستش جامي گوئيا مي طلبد همچو منِ بدنامي
٭
طرف خطاب اين غزل خواجه تورانشاه وزير شاه شجاع مي تواند باشد ليكن غزل به صورت ذووجهين عارفانه و عاشقانه با ايهامات و اشارات درخواستِ كمك، و در كمال مهارت سروده شده است.
شاعر غزل را در تعريف مي عشق شروع مي كند. تشبيه عشق به خالق متعال، به مي را چنانكه اديب و استاد محترم دكتر مرتضوي شرح كرده اند بدان سبب است كه در عشق دوست، عرفا عبارت مستي را از آن جهت انتخاب كرده اند كه بيش از هر چيز اين حالت با مستي و آثار ناشي از خوردن شراب مشابه مي باشد.
غزل در يك ماه رمضان سروده شده و انگيزه اصلي سرودن آن، تذكري غير مستقيم به وزير وقت، براي ميانجي گري و رفع كدورت بين حافظ و شاه شجاع به منظور برقراي منظم وظيفه و روي خوش نشان دادن سلطان به شاعر است.
شاعر در بيت پنجم از زاهد بدخويي نام مي برد كه مانند شام تار به دنبال روشناييِ صبح افكار حافظ افتاده و درصدد زايل ساختن نور ارشادي است كه از طرف او و اشعارش مي تواند ذهن جامعه را منوّر و عوض كند و اين زاهد بدخو شيخ زين الدين علي كلاه است كه باعث كدورت بين شاه شجاع و حافظ شده است.
شاعر در بيت ششم و هفتم خطاب به هم پيالهِ سابق خود يعني شاه شجاع پيغامي دارد و تلويحاً به او ميرساند كه حريف سابق گرمابه و گلستان تو در مضيقه به سر مي برد آيا سزاوار نيست كه از او يادي بكني؟
در پايان غزل، حافظ اين نكته را يادآور مي شود كه گره كار به دست خواجه تورانشاه وزير است و اگر او ميانجي گري نكند، نمي توان از سلطان مستبدي به آساني بهره مند شد.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
غزل به قلم علامه قزوینی :
زان می عشق کز او پخته شود هر خامی گر چه ماه رمضان است بياور جامی
روزها رفت که دست من مسکين نگرفت زلف شمشادقدی ساعد سيم اندامی
روزه هر چند که مهمان عزيز است ای دل صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی
مرغ زيرک به در خانقه اکنون نپرد که نهادهست به هر مجلس وعظی دامی
گله از زاهد بدخو نکنم رسم اين است که چو صبحی بدمد در پی اش افتد شامی
يار من چون بخرامد به تماشای چمن برسانش ز من ای پيک صبا پيغامی
آن حريفی که شب و روز می صاف کشد بود آيا که کند ياد ز دردآشامی
حافظا گر ندهد داد دلت آصف عهد کام دشوار به دست آوری از خودکامی
غزل به قلم شاملو :
#####
غزل به قلم الهی قمشه ای :
#####
غزل به قلم عطاری کرمانی :
زان مي عشق كزا او پخته شود هر خامي گرچه ماه رمضان است بياور جامي
روزها رفت كه دست من مسكين نگرفت ساق شمشاد قدي ساعد سيم اندامي
روزه هر چند كه مهمان عزيز است اي دل صحبتش موهبتي دان و شدن انعامي
مرغ زيرك به در خانقه اكنون نپرد ه نهاده ست به هر مجلس وعظي دامي
گله از ازهد بد خود نكنم رسم اين است كه چو صبحي بدمد در پي اش افتد شامي
يا رمن گر بخرامد به تماشاي چمن برسانش زمن اي پيك صبا پيغامي
آن حريفي كه شب و روز مي صاف كشد بو آيا كه كند ياد زدرد آشامي
حافظ گر ندهد داد دلت آصف عهد كام دشوار هب دست آوري از خودكامي
غزل را بشنوید :
#####
کلیپ های مرتبت با غزل :
#####
#####
#####
ببخشید کجا گفته این نیت عملی میشه؟ این شعر که همش منفی بود.
پاسخحذف