صب است و ژاله مي چكد ا زابر بهمني برگصبوح ساز و بده جام يكمني
در بحر مايي و مني افتاده ام بيار مي تا خلاص بخشدم از مايي و مني
خون پياله خور كه حلال است خون او دركار باده باش كه كاريست كردني
ساقي به دست باش كه غم در كمين ماست مطرب نگاهدار همين ره كه مي زني
مي ده كه سر به گوش من آورد چنگ و گفت خوش بگذران و بشنو ازين پير منحني
حافظ به بي نيازي رندان كه مي بنوش تا بشنوي زصوت مغني هوالغني
توضيحات :
معني بيت 1( بامداد است ا زابر بهمن ما ه قطره هاي باران مي بارد ساز و بگر شادي شراب نوشي صبحگاهي را مهيا ساز و جامي كه يك من شراب را درخود بگيرد بياور )معني بيت 2( من در درياي خود پرستي و غرور و ريا غرق شده ام پس شراب معرفت حق را بده تا مرا از بند خودپرستي و لاف زدن رها سازد ) معني بيت 3( خون شراب و پياله را بخور كه حلااست و در كار باده نوشي باش كه كاري ارزشمند و شايسته است ) معني بيت 4( اي ساقي متوجه باش كه غم و اندوه دنيا از مخفيگاه قصد حمه دارد واي نوازنده همين پرده اي را كه مي نوازي خوش است بنواز )معني بيت 5( اي ساقي شراب بده زيرا چنگ سر به گوش من نهاد و گفت روزگار و اوقات خودر ا خوش بگذران و زندگي را به خوشي سپري كن و اين پند پير خميده را گوش كن ) معني بيت 6( اي حافظ تو را به بي نيازي عاشقان معرفت قسم مي دهم كه شراب بخور تا كه آواز بانگ هوالغني (خدا بـــــــي نيا زاست )به گوش تو برسد )
نتيجه تفال :
1- ا زاينكه هميشه حقيقت را در نظر داريد و با حقيقت زندگي مي كنيد ب شما مبارك باد چون مبالغه گويي و دروغ پردازي تنها موجب عقب ماندگي فكري م يگردد و تظاهر نيز مخصوص كساني است كه معمولاً در زندگي كمبود دراند خوشبختانه جنابعالي در زندگي چيزي كم نداردي و با اين طرز فكر و انديشه خداوند يار و ياور شماست بنابراين توجهي به حسودان و جاهلان نداشته باشيد
2- سعي كني راز درون را با هركس در ميان مگذرايد زيرا هركس ليافت و شايستگي رازداري را ندارد و مردم ا زآن سوء استفاده مي كنند بويژه كه شما داراي زندگي نسبتاً خوبي مي باشيد
3- اين نيت حتماً عمي مي گردد و جاي هيچ گونه نگراني نيست طالع شما در بر ج حمل ( فروردين ) مي باشد و كبوتر اقبال به زودي بر بام خانه شما خواهد نشست پس مواظب باشيد كه آنرا با بي توجهي و عجله به پرواز در نياوردي
4- پدر يا همسر شما در معامهاي يا كار يدر اداره ضر رو زيان ديده است به او بگوييد علتش اين است كه نياز دوست خود رابر آورده نكرده بود پس خداوند او را تنبيه نمود ولي نگران نباشد به زودي جبران مي شود
5- مسافر حالش خوبست و شما مسافرتي سودمند در پيش داريد خريد و فور شسودمند است ولي تغيير مكان و شغل فعلاً صالح نيست
6- آيا يا خانم عزيز اب توجه به بيت هاي اين غزل خصوصيات روحي شما چنين است در تحمل ناملايمات سرآم همه هستيد ا زجار و جنجال گريزانيد هر چند خودتان عين ترقه و بادكنك از كوچكترين ناملايمات مي تركيد و هميشه كارهاي خراب را به گردن ديگري مي اندازيد و كارهاي خوب را از آن خود مي دانيد ولخرجي و بخشش شيوه متداول زندگي شماست و مهر و محبت د رقلبتان موج م يزند
7- كارهنر به زودي انجام ميگيرد ديداري حاصل مي شود پيشنهاد عملي م يگردد و ا زامكانات خوبي بهره مند مي شويد
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
١ -صبح است و از ابر بهمن ماه،قطرههاى باران فرو مىچكد؛(اى ساقى!)ساز و برگشرابنوشى صبحگاهى را فراهم كن و جام يك منى بده.
٢ -در درياى مائى و منى گرفتار شدهام!شراب بده تا مرا از مائى و منى برهاند.[مائى و منى يعنى
خودبينى و غرور و تكبّر.درياى مائى و منى تشبيه است و صبوح،هم شراب صبحگاهى است و هممراسم و زمان نوشيدن آن.]
٣ -خون پياله را بنوش؛زيرا كه خون پياله حلال است و در كار يار باش كه شايستهترين كار
است.[خون پياله استعاره از شراب است.در ار يار باش،يعنى فقط به عشق يار بينديش.]
4-اى ساقى آماده باش؛زيرا كه غم در كمين ما نشسته است.اى مطرب همين آهنگى را كه مىنوازى،ادامه بده.
۵ -شراب بده؛زيرا كه چنگ سر به گوش من آورد و گفت:پند اين پير خميده قامت را بشنو و زندگى را به خوشى بگذران![مقصود از پير خميده قامت يا پير منحنى،همان چنگ است.]
۶ -پس اى ساقى،تو را به بىنيازى رندان سوگند مىدهم،شراب بده تا از صداى آوازه خوان
مجلس بشنوى كه:هو الغنىّ.[هو الغنى،يعنى او بىنياز و مستغنى است،ضمن اشاره به آيهى ٢۶ -سورهى لقمان،به صورت دو پهلو به كار رفته.يعنى علاوه بر مفهوم اصلى آن يعنى نسبت دادنبىنيازى به خداوند،عارف بىنياز و رها از تعلقات را نيز در نظر دارد.مىگويد:صداى آوازه خوان نيز ازبىنيازى رندان حكايت مىكند!و مىگويد:رندان،وارسته و بىنيازند!]
****
دیوان حافظ بر اساس نسخه قزوینی و خانلری
غزل به قلم علامه قزوینی :
صبح است و ژاله میچکد از ابر بهمنی برگ صبوح ساز و بده جام يک منی
در بحر مايی و منی افتادهام بيار می تا خلاص بخشدم از مايی و منی
خون پياله خور که حلال است خون او در کار يار باش که کاريست کردنی
ساقی به دست باش که غم در کمين ماست مطرب نگاه دار همين ره که میزنی
می ده که سر به گوش من آورد چنگ و گفت خوش بگذران و بشنو از اين پير منحنی
ساقی به بینيازی رندان که می بده تا بشنوی ز صوت مغنی هوالغنی
غزل به قلم شاملو :
#####
غزل به قلم الهی قمشه ای :
#####
غزل به قلم عطاری کرمانی :
صبح است و ژاله مي چكد ا زابر بهمني برگصبوح ساز و بده جام يكمني
در بحر مايي و مني افتاده ام بيار مي تا خلاص بخشدم از مايي و مني
خون پياله خور كه حلال است خون او دركار باده باش كه كاريست كردني
ساقي به دست باش كه غم در كمين ماست مطرب نگاهدار همين ره كه مي زني
مي ده كه سر به گوش من آورد چنگ و گفت خوش بگذران و بشنو ازين پير منحني
حافظ به بي نيازي رندان كه مي بنوش تا بشنوي زصوت مغني هوالغني
غزل را بشنوید :
#####
کلیپ های مرتبت با غزل :
#####
#####
#####
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر