ساقی بیا باده که ماه صیام رفت درده قدح که موسم ناموس و نام رفت
وقت عزیزرفت بیا تا قضا کنیم عمری که بی حضور صراحی و جام رفت
درتاب توبه چندان توان سوخت همچو عود می ده که عمر در سر وسدای خام رفت
مستم کن آن چنانکه ندانم زبیخودی درعرصه خیال که آمد و کدام رفت
بربوی آنکه جرعه جامت به ما رسد تابویی از نسیم می اش درمشام رفت
زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه رند از ره نیاز به دارالسلام رفت
نقددلی مگو نصیحت حافظ که ره نیافت گم گشته ای که باده نابش به کام رفت
توضیحات :
صیام (روزه گرفتن ) ناموس (شهرت ) دارالسلام ( سرای سلامت ) نقد دل (تشبیه = سرمایه قلب ) سودای خام (ایهام از توبه دارد ) تاب (شعله= فروغ و روشنایی ) سر ( جهت ) مصطبه ( سکوی میخانه ) رفت (واقع شد ) دل را ( را = حرف اضافه برای دل ) قلب سیاه (سه تقلبی ) معنی بیت 1( ای ساقی باده بیار که ماه روزه داری تمام شد و جام باده به دستم بده که موسم نام و ناموس سپری شد )معنی بیت 6( دل مرده بود اما همین که از نسیم تو بویی به دماغش خورد جانی تازه گرفت ) معنی بیت 7( زاهد به جهت زهد خود غرور کرد ومغرور زهد خود شد به همین جهت به مرادش نرسید اما رند و عاشق از طریق عجز و نیاز به بهشت رفت )
نتیجه تفال :
1- این فال بدون تردید انجام می گیرد و بسیار عالی است اما نباید ظاهر سازی کرد و با حیله و ریا خواستار آن شد بلکه با خلوص نیت عملی می گردد
2- سعی کن وقت را بیهوده از دست ندهی زیرا حیف است که زمان را از کف بگذاری تا دیگران بر شما برتری جویند
3- دراین هفته به یکی از مشاهد متبرکه بر و درآنجا نذری کن و دعایی بخوان که گشایش بسیار حاصل می شود
4- چرا اینقدر نتیجه فعالیت خود را ارزان به باد می دهی و از گذشته درس نمی گیری سعی کن با اندیشه و فکر کارکنی و تردید و وسواس را از خود دور سازی که آینده ای درخشان در پیش روی داری
5- سفر کرده فعلاً نمی آید چون موقعیت آن فراهم نشده طلاق صورت می گیرد و ازدواج هم عملی می گردد ضرری کرده ای که البته تجربه ای درپی داشته است خرید را توصیه می کنم ولی برای فروش دست نگه دارید درامور زندگی و عملی به موفقیتی بزرگ دست می یابید به شرط آنکه اراده و علاقه و کوشش را مرکب این کامیابی بسازی
6- حافظ دربیت سوم به صراحت میفرماید که تا چه موقع مانند عود و عنبر می توان درگرمای آتش تو سوخت پس باده بیاور و بده که زندگی دراندیشه خیال باطل گذشت پس شما چند بار باید ضرر کنید تا متوجه شوید قدری با دور اندیشی و مشورت عمل کنید از خود خواهی و غرور دست بردارید زیر تمام چشمهای اطرافیان متوجه زندگی شما هستند
7- شخصی مغرور مهربان با ایمان زود رنج دم دمی مزاج هستید که به اصطلاح با غوره ای سردی کنید و با کشمشی گرمی اما بدانید که هرچیز به اندازه نیکوست
8- پندی سودمند به شما میدهم که اصولاً در زندگی میانه رو باشید
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
معانی لغات غزل (۸۴)
صیام: روزه
در ده: بده، عطا کن، توزیع کن.
قدح: کاسه بزرگ.
موسم: فصل، هنگام.
ناموس: آبرو پاکدامنی، احکام الهی، قانون و آیین.
نام: کنایه از شهرت.
قضا کردن: به جا آوردن، جبران کردن، ادا کردن.
بیخودی: بیخبری، بیاختیاری.
عرصه: میدان، پهنه، فضا وساحت، فراخنا.
بربوی: به امید اینکه.
مصطبه: سکو، سکوی نشیمن محوطه میخانه.
مشام: بینی.
سلامت نبرد راه: راه به سلامت نبرد، به خوبی به پایان نرسانید، نجات نیافت، رستگار نشد.
دارالسلام: کنایه از بهشت است.
نیاز: فروتنی، خاکساری، احتیاج.
نقد: پول رایج.
قلب سیاه: سکه تقلبی سیاهرنگ.
در حرام رفت: در راه حرام رفت، در راه حرام خرج شد.
تاب توبه: آتش توبه.
سودای خام: خیال خام، تصورات ناسنجیده.
ره نیافت: راه خیر وصلاح را پیدا نکرد.
معانی ابیات غزل(۸۴)
(۱) ماه رمضان سپری شد.ساقی شراب در کاسه بزرگ ریخته بیاور که فصل تظاهر به امور شرعی و کسب نیکنامی گذشت.
(۲) اوقات عزیزی از دست رفت.حالی بیا تا عمری را که بدون حضور تنگ شراب و جام می ناب به سر بردیم قضا و جبران کنیم.
(۳) تاکی می توان در آتش توبه سوخت؟می بیاور که عمر برسر تصورات موهوم به هدر رفت.
(۴) چنان مستم کن که در عالم بی خودی،یادی از آیندگان و روندگان عالم خیال در ذهن و خاطره من باقی نماند.
(۵) (در این مدت) به امید اینکه از جام تو جرعه یی به ما برسد هرصبح و شام بر روی سکوی میخانه (محروم از باده) ترادعا کردیم.
(۶) دل را که در این مدت برایش رمقی از حیات نمانده بود وقتی از نسیم می بویی به مشامش رسید جانی دوباره یافت.
(۷) زاهد به سبب تکبر ناشی از عبادت خود به رستگاری دست نیافت.رند از راهفروتنی و نیاز سرشتی خود به بهشت رفت.
(۸) سکه دلی که داشتم در راه شراب خرج شد. این سکه سیاه تقلبی بود و بدین سبب در راه حرام از دست رفت.
(۹) دیگر حافظ را پند و اندرز مده که راه گم کرده ای که به شراب دست یافت،نمی تواند راه بازگشت بیابد.
شرح ابیات غزل (۸۴)
وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات
بحر غزل: مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور
*
کمالخجندی:
ساقی بیار باده که عید صیام شد
آن مه که بود مانع رندی تمام شد
نگاهی به سراپای این غزل توجه بیننده را به این نکته معطوف میدارد که شاعر در وصف باده غزلی ساخته و پرداخته است. پیش از این گفته شد که درمواردی که شاعری شعر شاعر دیگری را استقبال میکند یکی صورت ظاهر یعنی وزن و بحر و قافیه و ردیف را منظور میدارد و دیگری محتویات غزل شاعر اولی را برحسب اینکه با آن موافق یا مخالف باشد به صورت مضامین جدید میآفریند. حافظ غزل کمال خجندی را که در هلال شوال سروده پسندیده لیکن ردیف غزل یعنی کلمه (شد) که به معنای (رفت) میباشد را چندان مطابق سلیقه خود نیافته است به این سبب غزل خود را با ردیف (رفت) ساخته و پرداخته است.سبقت خافظ در این غزل از مضامین تازه و گفتار طنزآمیز او مشهود است.در بیت نخست، حافظ همان مضمون بیت مطلع کمال را بازگو میکند.
لیکن مضمون کمال را درمصراع دوم یعنی ماه روزهیی که مانع و سبب دلخوری رند و رندیگری بود چندان کلام فاخر و بکر نمییابد لذا با زبان طنز میگوید آن ماه روزهیی که فصل تظاهر وریاکاری و خرید نیکنامی از راه عبادت بوسیله زاهد بود رفت. دربیت دوم طنز قضا کردن شرب شراب را چنان ساده و بیپیرایه به کارگرفته که گویی درباره قضای روزه فوت شده خود صحبت میکند. دربیت سوم در آتش توبه سوختن را به جای درآتش گناه سوختن مطرح میکند و طنزی میآفریند که با ایهامی که در مصراع دوم بیت به کار گرفته میتوان به آن طنز دو جانبه نام نهاد چه میگوید شراب بده که در این ماه رمضان عمرم در سر سودای خام توبه و پرهیزکاری گذشت و هدر شد.
در بیت چهارم شاعر مضمون خود را از نظامی گرفته است. نظامی در لیلی و مجنون میفرماید:
از باده بیخودی چنان مست
کاگه نه که در جهان کسی هست
و در بیت هفتم در مقام مقایسه اهل شریعت وطریقت برآمده و همانند سعدی، زاهد را که به اتکای عمل عبادت خود مغرور و طلبکار ذات الهی میبیند به مانند شیطان تصور کرده که از بهشت برین رانده شد و (رند) را که در این بیت معنای انسان زرنگ و فهمیده را ایفا میکند به خاطر حس تواضع و فروتنی خود مشمول عنایات و عفو و بخشش پروردگار دانسته به بهشت هدایت میشود. سعدی در بوستان پس از ذکرداستان گنهکاری پشیمان و زاهدی مغرور چنین نتیجه میگیرد:
گنه کار اندیشناک از خدای
به از پارسای عبادت نمای
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
غزل به قلم علامه قزوینی :
ساقی بیار باده که ماه صیام رفت درده قدح که موسم ناموس و نام رفت
وقت عزیز رفت بیا تا قضا کنیم عمری که بی حضور صراحی و جام رفت
مستم کن آن چنان که ندانم ز بیخودی در عرصه خیال که آمد کدام رفت
بر بوی آن که جرعه جامت به ما رسد در مصطبه دعای تو هر صبح و شام رفت
دل را که مرده بود حیاتی به جان رسید تا بویی از نسیم میاش در مشام رفت
زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه رند از ره نیاز به دارالسلام رفت
نقد دلی که بود مرا صرف باده شد قلب سیاه بود از آن در حرام رفت
در تاب توبه چند توان سوخت همچو عود می ده که عمر در سر سودای خام رفت
دیگر مکن نصیحت حافظ که ره نیافت گمگشتهای که باده نابش به کام رفت
غزل به قلم شاملو :
#####
غزل به قلم الهی قمشه ای :
#####
غزل به قلم عطاری کرمانی :
ساقی بیا باده که ماه صیام رفت درده قدح که موسم ناموس و نام رفت
وقت عزیزرفت بیا تا قضا کنیم عمری که بی حضور صراحی و جام رفت
درتاب توبه چندان توان سوخت همچو عود می ده که عمر در سر وسدای خام رفت
مستم کن آن چنانکه ندانم زبیخودی درعرصه خیال که آمد و کدام رفت
بربوی آنکه جرعه جامت به ما رسد تابویی از نسیم می اش درمشام رفت
زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه رند از ره نیاز به دارالسلام رفت
نقددلی مگو نصیحت حافظ که ره نیافت گم گشته ای که باده نابش به کام رفت
غزل را بشنوید :
#####
کلیپ های مرتبت با غزل :
#####
#####
#####
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر