با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ شهریور ۳, دوشنبه

خانه عقل - سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت - غزل 17

81- خانه عقل
سینه ام از آتش دل در غم جانانه بسوخت   آتشی بود درین خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت           جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
هرکه زنجیر سرزلف پری روی تو دید         دل سودازده اش برمن دیوانه بسوخت
سوز دل بین که زبس آتش اشکم دل شمع       دوشبرمن زسر مهر چو پروانه بسوخت
آشنایی نه غریب است ه دلسوز من است       چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت
خرقه زهدمرا آب خرابات ببرد         خانه عقل مرا آتش خمخانه بسوخت
چون پیاله دلم ازتوبه که کردم بشکست     همچو لاله جگرم بی می و پیمانه بسوخت
ماجرا م کنو باز آکه مرا مردم چشم   خرقه از سر بدر آورد و به شکرانه بسوخت


توضیحات :
کاشانه (خانه کوچک = مراد از سینه ) از واسطه ( به سبب ) آب خرابات (آب میکده = استعاره از شراب) معنی بیت 1( دغمجانان از آتش دل سینه سوزانم شعله ور شدو سوخت زیرا در این خانه آتشی بود که کاشانه ام را سوزاند ) معنی بیت 3( هرکسی که زلف پری روی تو رادید و فهمید که چگونه مرا به زنجیر کشیده پس دلش به حال من سوخت و از شدت سوزش دل سودایش غلبه می کند ) معنی بیت 5( جای تعجب نیست که یاری آشنا دل برمن بسوزد چونمن از خود بی خود شدم دل ناآشنایان نیز برمن رحمت آوردند معنی بیت 8( ای دوست داتسان جدایی و حدیث فراق را کوتاه کن و رنجش خاطر گذشته را به فراموشی بسپار و باز گرد که مردمک چشم من به شکرانه رفع گله و بازگشت تو خرقه از تن بیرون آورد و پاره کرد)

نتیجه  تفال :
1-   این نیت خیلی فکر و اندیشه شما را به خود مشغول ساخته و تمام حواس جنابعالی را تصاحب کرده است اگر بدین منوال پیش رود دچار وسواس ناراحتی می شوید درحالیکه این نیت با دو شرط علاقه و کوشش به زودی انجام خواهد گرفت
2-   باعصبانیت و تند مزاجی که دارید موجب می شود تا دوستان واقعی از شما فاصله بگیرند
3-   در خانه همه شما را دوست دارند و نسبت به شما عشق می ورزند در حالیکه کاملاً بی توجهی می کنید و بیشتر با غریبه ها حشر و نشر و نشست و برخاست می کنی و سرانجام ضرر خواهی کرد زیرا آنان با بلند پروازی ها شما  را درعالم غیر حقیقی سیر می دهند  و از واقعیات دور می سازند
4-   از دوری او رنج می برید بدانید که با کمی حوصله و شکیبایی دیدار وصال حتمی خواهد بود و گرنه سرنوشتاین کار نامعلوم و طولانی خواهد شدپس با توکل برخدای یگانه و خواندن سوره مبارکهالفاطر از اول تا  آخر بسیار گشایش است
5-   مسافر فعلاً نم یآید خرید خوبست ولی فروش موقعیت ندارد ازدواج و طلاق هردو عملی نمی شود موفقیتی به زودی به دست می آوردی و خبری نه چندان خوش هم دریافت می کنید و یکی از نزدیکان شما ضرر عمده ای کرده یا می کند ولی موجب آگاهی او می شود
6-  از زندگی خود شکایت من که خیلی آرزوی زندگی شما را دارند دیروز از طرف شخصی اتفاقی برای شما پیش آمد از او دوری کنید چون حسود است اما توجه خود را به نزدیکان معطوف سازید سفر کرده سالم به مقصد می رسد
7-   سفری زیارتی و سیاحتی درپیش دارید درمعامله ای سود فراوان به دست می آورید اما مدتی طول نمی کشد که با شخصی زرنگ روبه رو می شوید که موجب زیان می گردد
8-   آن چیزی راه دربدست آوردنش تلاش می کنید درچند قدمی شما قراردارد پس با حوصله ولی همراه با دقت و تلاش موفقیت رادرآغوش گیرید و تا مقصد برسید .


لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید و غزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی دستمال سفره به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید وغزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید و همزمان سفرهای مهمانی خود را زیباتر کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی لغات غزل
جانانه: معشوق.
کاشانه: خانه محقّر و در اینجا اشاره به سینه است.
واسطه: سبب، علّت.
زِبَس: از بسیاری، از زیادی.
ز بس آتش اشکم: از بسیاری و زیادی حرارت و گرمی اشک من.
آتش خمخانه: (استعاره) می، شراب و به همین معناست آبِ خرابات.
ماجرا: آنچه گذشت و در اصطلاح و عرف صوفیه اشاره به این رویه حسنه است که مرادِ صوفیان هرگاه متوجّه این مطلب شود که مریدی از دست و زبان مریدی دیگر دچار کدورت خاطر شده است، مرید خاطی را در حضور جمع بازخواست می کند و مرید خاطی با پوزش، دل برادر خود را به دست می آورد و به این عملِ مراد، اصطلاحِ ماجرا گفتن داده اند.
مردمِ چشم: سیاهی چشم.
معانی ابیات غزل
(۱)از لهیب آتشی که فراق معشوق در خانه دلم افروخته بود، کاشانه سینه ام آتش گرفت.
(۲)جسمم به خاطر دوری از دلبر گداخته و جانم از گرمی آتش محبّت او شعله ور شد.
(۳)دلسوزی و همدردی شمع را بنگر که دوش، دلش از سر مهر و از زیادی حرارت اشکم، همانندِ پروانه، به حال من سوخت.
(۴)یک نفر آشناست. غریب نیست آن کسی که سبب سوختن دل من می شود و به خاطر اینکه من از دست خویشان و نزدیکان مورد آزار قرار گرفتم، دلهای بیگانه به من رحمت آورد.
(۵)شراب، این آب خرابات، خرقه پارسایی مرا با خود بِبُرد و این آتش خمخانه کاشانه عقل مرا آتش زد.
(۶)برای ترک می، توبه کرده، پیاله شکستم و دلم هم به مانند آن پیاله شکسته شد و در سوز فراق می و میخانه جگرم همانند لاله داغدار گردید.
(۷)دست از گله و شکایت بردار و به سوی من بازگرد که سیاهی چشمم، همچنان که مُراد، از سر صوفی خطاکار خرقه به در آورده و می سوزاند بر اثر گریه پشیمانی سفید شد.
(۸)حافظ! دست از سرودن شعر بکش و پیاله یی بزن که شب گذشت و از سوز افسانه تو عمر شمع هم به پایان رسید.
شرح ابیات غزل
وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات
بحر غزل: رمل مثمّن مخبون مقصور
*
۱-این یک غزل عاشقانه بدون ایهام است که حافظ در اثر فراق و دوری از معشوق خود سروده و به سبب پُختگی مضامین و تشبیهات و سوز کلام، در مرحله تکامل دوران شعر و شاعری او سروده شده و ظنّ و گمان این ناتوان بر این است که حافظ احتمالاً برای همسر خود که از دست اعمال و رفتار شوهر شاکی، و به صورت قهر از منزل رفته بوده است گفته و او را دعوت به بازگشت به خانه و کاشانه خود می کند و مفاد بیت هفتم بر این امر دلالت دارد که حافظ محبوبی داشته و پس از چندی به صورت قهر ترک او نموده و شاعر از او می خواهد که دست از گله و آنچه گذشته برداشته و به سوی او که پشیمان است بازگردد و به احتمال قوی این محبوب همسر دلبند او بوده که از شب نشینی ها و شرابخوریها و عشقبازیهای او به جان آمده بوده است.
۲-در بیت هفتم حافظ خطاب به محبوب خود می گوید ماجرا کم کن. کدام ماجرا؟ حافظ در بیت چهارم، آن ماجرا را بازگو کرده و می گوید آشنایی که سوزاننده دل من است چندان هم غریب نیست. او از نزدیکان است و این می رساند که منظور شاعر همسر خود بوده است و یاء کلمه آشنایی برحسب اینکه یاء وحدت یا نکره باشد دو جور معنا را افاده می کند همین طور کلمۀ دلسوز. بهتر است در این باره توضیح بیشتری داده شود.
کلمه دل سوز دو معنا می دهد: یکی سوزاننده دل و دیگری همدردی با دل. به عنوان مثال:
الف- او پرستاری دلسوز برای بیمار خود بود.
ب- معشوقی دلسوز و بی رحم و جانگداز بود.
حافظ در جای دیگر می فرماید:
غزلیات عراقی ست سرور حافظ
که شنید این ره دلسوز که فریاد نکرد
بنابراین معنای بیت چهارم این غزل بطور واضح چنین است: آنکه سوزاننده دل من است یاری آشناست نه غریب و بدین سبب چون من از دست خویش و آشنا از دست رفته ام، دل بیگانه هم بر حال من سوخت و این بطن دوم معنای بیت است که ما را دربارۀ قهر همسر شاعر و شأن نزول این غزل به گمان می اندازد.
***
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان


غزل به قلم علامه قزوینی :

سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع
دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت
آشنایی نه غریب است که دلسوز من است
چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت
خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد
خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت
چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست
همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی
که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت














غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

سینه ام از آتش دل در غم جانانه بسوخت    آتشی بود درین خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت           جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
هرکه زنجیر سرزلف پری روی تو دید         دل سودازده اش برمن دیوانه بسوخت
سوز دل بین که زبس آتش اشکم دل شمع       دوشبرمن زسر مهر چو پروانه بسوخت
آشنایی نه غریب است ه دلسوز من است       چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت
خرقه زهدمرا آب خرابات ببرد         خانه عقل مرا آتش خمخانه بسوخت
چون پیاله دلم ازتوبه که کردم بشکست      همچو لاله جگرم بی می و پیمانه بسوخت
ماجرا م کنو باز آکه مرا مردم چشم   خرقه از سر بدر آورد و به شکرانه بسوخت

غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۱ نظر: