با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ شهریور ۶, پنجشنبه

فالق الاصباح - اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح - غزل 98 - 113

113- فالق الاصباح
اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح   صلاح ما همه آنست کان تراست صلاح
سواد زلف تو بنمود جاعل الطلمات         بیاض روی تو بگشود فالق الاصباح
زچین زلف کندت کسی نیافت خلاص   از آن کمانچه ابرو و تیر چشم نجاح ؟
زدیده ام شده صد چشمه درکنار روان   که خود شنا نکند درمیان آن ملاح
لب چو آب حیات توهست قوت روح   وجودخاکی ما را از اوست ذکر رواح
نداد لعل لبت بوسه ای به صد زاری         نیافت کام دلم زو بصد هزار الحاح
صلاح و توبه و تقوی زما مجو هرگز         زرند و عاشق و مجنون کسی نجست فلاح
دعای جان تو ورد زبان حافظ باد           مدام تاکه بود متصل مسا و صباح


توضیحات :
مباح ( حلال = جایز ) صلاح ( مصلحت ) نجاح ( رستگاری ) ملاح ( کشتی بان ) ذکر ( دعا ) رواح ( شب هنگام ) مسا ( شام ) صباح ( صبح = بامداد ) جاعل – فالق ( شکافنده – پدید آورنده ) جاعل الظلمات ( آفریننده تاریکی ) فلاح ( رستگاری ) فالق الاصباح ( آفریننده بامداد ) نجاح ( رستگاری ) الحاح ( پافشاری ) معنی بیت 2( سیاهی گیسوی سیاه تو ظلمت آفرین است و سپیدی چهره چون ماه تو شکافنده و پدید آورنده صبحهای روشن است ) معنی بیت 3( هیچ کس از شکن گیسوی خم اند رخم تو رهایی نیابد از آن کمان هلالی ابروان و تیرنگاه آیا چشم رستگاری می توان داشت

نتیجه تفال :‌
1-   اگر صبر داشته باشید و ازخرد و عقل کمک بگیرید آن کار انجام می یابد نگران نباشید
2-   این نیت از دوجهت قابل تامل است برای مثال چون سفیدی صبح ظفر که توام با تحمل رنج و ناراحتی است و دیگری چون ظلمات شب که هجران و دوری از آن بی جهت نیست .
3-   تمام آرزویت را جمع کرده ای و گویی انجام آن تمام زندگی شماست و امید و آرزویت را درانجام این نیت خلاصه کرده ای ولی بدان که دراین روزگار کسی از کمند زلفش در امان نبوده است و هرکسی را به نحوی شکار خود کرده است مواظب باش شکار آسانی نباشی زیرا از این طلقه فلاح و صلاح بر نمی آید
4-   برای انجام این کار طرف مقابل درفکر رنج توست و هزاران مکر وحیله بکار می بندد مواظب و مراقب باش که فریب نخوری که او بسیار چرب زبان است
5-   این معامله اگر با زیرکی انجام گیرد بد نیست اما زیاد هم عمل راحتی نمی باشد
6-   انسان بدون فکر و اندیشه زیانکار است و برای انسان با اراده پیروزی دریک قدمی اوست
7-   فرزند موفق م یشود و برادر زیان می یابد و خواهر خوشبخت اما پدر بیمار می وشد و ماد راحادثه ای پیش خواهد آمد که نگران کننده نیست
8-   بای ازدواج زمان مناسب نمی باشد طلاق عملی است خرید بسیار سودآور ولی فروش زود است
9-   اگر می خواهید خوشبخت باشید خیلی چیزها را دراین راه فداکنید ولی اگر در دام خود پرستی افتاده باشید این کا راز شما ساخته نیست و مانند کودکی باز یگوش نباشید که همه چیز خود را بر سر نقش و نگار و ظاهر آن چیز گذارید
10- حرکتی سازنده درجریان می باشد از آن بهره بگیرید و اقدام کنید
11- کمشده ای دارید که نیاز به زمان دارد فرزندی در راه است که پا قدمش مبارک خوهد بود از پیشامد ناگواری رهایی یافته اید به شکرانه آن نذری که کرده اید ادا کنید به سفر زیارتی می روید
12- اصولاً شخصی عارف و اهل دل می باشید اگر ایمان عارفانه خود را چون واجه شیراز پرورش دهید به مقامی بلند می رسید اهل عشق و عرفان هستید ولی متاسفانه بی حوصله اید پس سعی کنید بر اعصاب خود مسلط باشید .



کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

#####

غزل به قلم علامه قزوینی :

اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح صلاح ما همه آن است کان تو راست صلاح
سواد زلف سیاه تو جاعل الظلمات بیاض روی چو ماه تو فالق الاصباح
ز چین زلف کمندت کسی نیافت خلاص از آن کمانچه ابرو و تیر چشم نجاح
ز دیده‌ام شده یک چشمه در کنار روان که آشنا نکند در میان آن ملاح
لب چو آب حیات تو هست قوت جان وجود خاکی ما را از اوست ذکر رواح
بداد لعل لبت بوسه‌ای به صد زاری گرفت کام دلم ز او به صد هزار الحاح
دعای جان تو ورد زبان مشتاقان همیشه تا که بود متصل مسا و صباح
صلاح و توبه و تقوی ز ما مجو حافظ ز رند و عاشق و مجنون کسی نیافت صلاح


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح   صلاح ما همه آنست کان تراست صلاح
سواد زلف تو بنمود جاعل الطلمات          بیاض روی تو بگشود فالق الاصباح
زچین زلف کندت کسی نیافت خلاص    از آن کمانچه ابرو و تیر چشم نجاح ؟
زدیده ام شده صد چشمه درکنار روان   که خود شنا نکند درمیان آن ملاح
لب چو آب حیات توهست قوت روح    وجودخاکی ما را از اوست ذکر رواح
نداد لعل لبت بوسه ای به صد زاری         نیافت کام دلم زو بصد هزار الحاح
صلاح و توبه و تقوی زما مجو هرگز          زرند و عاشق و مجنون کسی نجست فلاح
دعای جان تو ورد زبان حافظ باد           مدام تاکه بود متصل مسا و صباح

غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۱ نظر: