با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ شهریور ۲, یکشنبه

مه نو پیدا - در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست - غزل 27

59 – مه نوپیدا
در دیرمغان آمد یارم قدحی دردست   مست ازمی و میخواران از نرگس متش مست
دنعل سمنداو شکل مه نو پیدا       وز قدبلند او بالای صنوبر بست
آخر به چه گویمهست ازخود خبرم چون نیست وز بهر چه گویم نیست باوی نظرم چون هست
شمع دل دمسازان بنشست چو او برخاست   وافغان زنظربازان برخاست چو او بنشست
گر غالیه خوشبو شددرگیسوی او پیچید     وروسمه کمانکش گشت درابروی او پیوست
باز آی که باز آید عمر شده حافظ   هرچند ه ناید باز تیری که بشداز شست


توضحیات :
قدحی دردست (جام برکف ) و (حرف عطف و واو حالیه ) نرگس مست ( چشم خمار ) سمند(اسب ززد رنگ ) وزقد بلند او (دربرابر قامت رسای محبوی ) نظرم (چشم دلم ) غالیه (مشک – بوشخوش ) وسمه (گیاهی برای رنگ کردن) معنی بیت 1( یارم به کلیسای مغان آمد درحالیه مست و بی قرار بود و قدحی از باده دردست داشت که باده پرستان از چشک مست او مست شدند ) معنی بیت 2( درنعلاسب زرد رنگ محبوب شکل ماه نو ظاره است و نسبت به قد بلند او قامت ثنوبر پست و وتاه است ) معنی بیت 3( به چه سبب و علت می توانم من عرف نفسه بگویم درحالیکه ازخود خبر ندارم و چگونه می توام بگویم به او نظ ندارم درحالیکه تمام نظرم با اوست ) معنی بیت 4( همین که محبوباز میان جمع بلند شد تا برود چراغ دلم خاموششدو چون به محفل درآمدعاشقان و مهرورزان از شوق خروش شادی برآوردند)

نتیجه تفال :
1-   این نیت برشما مبارک باد ستاره اقبال شما دربرج ثور است به طوریکه به زودی خبری خوش دریافت می کنید که زندگی شما را کاملاً تغییر می دهد و مقام یا ثروت و یا مسافرتی سودآور درپیش دارید بهمین جهت خرید و فروش هردو نافع و مفید است و بیمار شفا می یابد و سفر کرده حال و کارش بسیار خوب است و جای هیچ گونه نگرانی نمی باشد و به زودی کارها بروفق مراد انجام میگیرد دلهره شما از وسواس شدیدتان می باشد
2-   نذریکه کرده اید فوری ادا کنید و خوابیکه دیده اید برای کسی تعریف نکنید و از اوضاع خود فعلا با کسی سخن نگوئید زیرا حسودان درکمین هستند و منتظر ضربه زدن می باشند
3-   یک بار ضرر و زیان کرده ای ولی این دفعه کاملاً حواس خود را جمع کن که مجدداً دچار خطا نشوی اگر مدتی وقت صرف کردی ولی تجربه ها آموخته اید که برای موفقیت بعدی شما بسیار مفید است
4-   آن کسی را که از خود رنجانده اید مجدداً بادلجویی و مهر با او ارتباط برقرار کن و جبران گذشته را در موردش بعمل بیاور که او سخت به شما علاقه مند است اما راه و رسم اینکار رانمی داند
5-  انسانی فر و باهوش مهربانی که رای خود خواه زود رنج و بخشنده ای هستی اما نمی دانی پول را کجا خرج کنی و هرکه به شما تعارف کند فکر می کنید که عاشق و دلسوز شماست در حالیکه مردم حیله گرند و درصددند افرادی چون شما را که مهربان و دلرحم هستید به چنگ بیاورند تا آسوده خاطر از شما استفاده کنند ولی بدانکه خدا با شماست و دعای جنابعالی به زودی مستجاب می شود و از نگرانی خلاصی می یابی
6-   آیا میدانی که  برنده حتی زمانیکه دیگران وی رابه عنوان یک خبره می شناسند می دانده هنوز خیلی چیزها رانمی داند اما بازنده می خواهد که دیگران او را یک خبره و با تجربه بدانند و این نکته را که بسیارکم می داند هنوز نیاموخته است این سخن را از اینجانب در زندگی به یاد داشته باش

لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید و غزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی دستمال سفره به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید وغزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید و همزمان سفرهای مهمانی خود را زیباتر کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی لغات غزل
دیر: معبد مسیحیان.
مُغان: زرتشتیان، روحانیان زرتشتی مأمور حفاظت از آتش در آتشکده.
دیر مغان: معبد زرتشتیان و در اینجا کنایه از میکده و یا مجلس خاصّ عرفاست.
قدح: پیاله.
نرگس مست: (استعاره) چشم مست.
سمند: اسب زرد رنگ، اسب.
شمعِ دل: (اضافه تشبیهی) دلی که مانند شمع در سوز و گداز است.
دمساز: همدم، مونس، هم صحبت.
نظربازان: آنانکه در چهره زیبا می نگرند، بنا به عقیده بعضی از عرفا و صوفیان عارف، در چهره زیبا نگریستن و لذّت بردن بدون قصد شهوت یک نوع عبادت و پی به قدرت و عظمت پروردگار بردن است و آن را اشتغال به مظهر جمال غیبی تلقّی کرده و مباح می دانند که اِنَّ الله جَمیل یُحِبُّ الجَمال.
افغان: غریو و فریاد.
افغان نظربازان: غریو اعتراض که از ته دل نظربازان درآمد.
غالیه: مادّه معطّر مشک مانند که با آن زلف را خوشبو کنند، مُشکِ تَر.
وَسمَه: ماده سیاهرنگ متمایل به چرب که با آن ابرو را سیاه کرده و دنباله ابرو را کشیده و به شکل کمان در می آورند.
شَست: حلقه انگشتر مانند که در انگشت ابهام کرده و با آن زه کمان را می کشیدند.
معانی ابیات غزل
(۱)(زمانی) نگار من با حال مستی، در حالی که پیمانه یی در دست داشت (سواره) به خلوت می خواران وارد و باده نوشان از حالت چشم خمارین او مست و از خود بیخود شدند.
(۲)نعل مرکبش به مانند ماه نو می درخشید و در کنار قامتِ بلند او قدِّ صنوبر نارسا بود.
(۳)(با دیدن او) در حالی که از خود بی خود و بی خبر بودم چگونه می توانستم ادّعا کنم که بر حواس خود مسلّط و در حالتِ محوِ جمال او، بگویم که از او غافلم.
(۴)در آن دم که به رقص و پایکوبی برخاست آتش دل دوستان فرو نشست و با نشستن او غریو اعتراض نظربازان بلند شد.
(۵)مُشکِ تر از همنشینی با زلف او خوشبو و وسمه از پیوستنِ با ابروان او کمان کَشِ ابروان شد.
(۶)محبوب من! دیگر بار بازآ، تا به پیکرِ حافظ جان باز آید، هر چند که تیری که از کمان در رفت بر نمی گردد.

شرح ابیات غزل
وزن غزل: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن
بحر غزل: هزج مثمّن احزب مُسبغ
*
شاه نعمت الله ولی: از دیر برون آمد ترسا بچه یی سرمست
بر دوش چلیپایی، خوش جام مئی در دست
*
عراقی: از پرده برون آمد ساقی قدحی در دست
هم پرده ما بدرید، هم توبه ما بشکست
*
۱-در هر عهد و زمان غزلهای دلکش و ابتکاری زبانزد خاصّ و عام شده دست به دست می گردد و این خود انگیزه یی است که شعرای دیگر در همان وزن و قافیه و ردیف طبع آزمایی کنند و پرواضح است که هدف نهایی دیگر شاعران در حالی که خود تحتِ تأثیر مضمون لطیفِ شعری قرار گرفته اند این است که از آن بهتر بسرایند و عَلَمِ شهرت طرف مقابل را بخوابانند و در این باره نمونه ها فراوان است و در اینجا حافظ غزل عراقی را استقبال نموده است.
حافظ از نادر شعرایی است که با مطالعه فراوانی که در دیوان شعرای متقدّم و معاصر خود داشته است مضامین لطیف آنها و گاه غزلهای مشهوری را برگزیده و استقبال و بازار آن مضامین و غزلها را کساد کرده است و این یکی از آن غزلهاست که سرگذشتی مبتکرانه و عاشقانه دارد و به خوبی پیداست که مضمون ساخته و پرداخته فکر مبتکر شاعر است.
۲-تشبیه نعل اسب به ماه نو مضمونی است که ظهیرالدّین اینچنین پرورده است:
نعل سمند شاه جهان است کاسمان
هر ماه سرش می نهد از بهر افتخار
و با مقایسه این دو ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا.
۳-مضمون بیت چهارم حافظ را خواجو چنین به نظم کشیده است:
فغان از جمع چون بنشست برخاست
چراغِ صبح چون برخاست بنشست
***
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان

غزل به قلم علامه قزوینی :

در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
در نعل سمند او شکل مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست
آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست
وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست
شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست
و افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست
گر غالیه خوش بو شد در گیسوی او پیچید
ور وسمه کمانکش گشت در ابروی او پیوست
بازآی که بازآید عمر شده حافظ
هر چند که ناید باز تیری که بشد از شست










غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

در دیرمغان آمد یارم قدحی دردست    مست ازمی و میخواران از نرگس متش مست
دنعل سمنداو شکل مه نو پیدا       وز قدبلند او بالای صنوبر بست
آخر به چه گویمهست ازخود خبرم چون نیست وز بهر چه گویم نیست باوی نظرم چون هست
شمع دل دمسازان بنشست چو او برخاست   وافغان زنظربازان برخاست چو او بنشست
گر غالیه خوشبو شددرگیسوی او پیچید     وروسمه کمانکش گشت درابروی او پیوست
باز آی که باز آید عمر شده حافظ   هرچند ه ناید باز تیری که بشداز شست

غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۶ نظر: