با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مرداد ۱۸, شنبه

اندر خم جانان - المنه لله که درمیکده باز است - غزل 40

27- اندر خم جانان
المنه لله که درمیکده باز است       زان رو که مرا بر در او روی نیاز است
خمها همه درجوش و خروشند زمستی   وان می که درآنجاست حقیقت نه مجاز است
ازوی همه مستی و غرورست و تکبر   وزما همه بیچارگی و عجز و نیاز است
رازیکه بر غیر نگفتیم و نگوییم         با دوست بگوییم کهاو محرم راز است
شرح شکن زلف خم اندر خم جانان     کوته نتوان کدر که این قصه دراز است
باردل مجنون و خم طره لیلی       زخساره محمود و کف پای ایاز است
بدوخته ام دیده چو باز ازهمه عالم     تادیده من بررخ زیبای تو باز است
درکعبه کوی تو هرآن کس که درآید   از قله الروی تو درعین نماز است
ای مجلسیان سوزدل حافظ مسکین     از شمع بپرسید که درسوز و گداز است


توضیحات :
منت (سپاس ) جوش (سررفتن ) درآید (داخل شود ) گدازیدن (سوختن – اب شدن ) وی (ضمیر ، مرجع آن معشوق ) غرور (فریفتگی ) تکـــبر (گردن  کشی ) شکن ( پیچ و خم گیسو ) بار (محنت = رنج ) دوخته (برهم نهاده ) معنی بیت 1 ( سپاس خدار اکه در میکده عشق گشوده است زیرا من برای بر آمدن حاجتم سر آستان برمیخانه می سایم ) معنی بیت 2( خمهای وجود سالکان از مستی باده معرفت در جوش و خروش هستند و شرابی که دراین خمهاست شراب حقیقت است نه شراب مجازی که سوداهای باطل را موجب می شود ) معنی بیت 8 ( هرعاشقی که به کعبه کوی تو داخل شود ابروی تو را قبله خود م یشمارد و در برابر آن به نماز می ایستد )

نتیجه تفال :
1-   حتماً اوضاع بر وفق مراد شما خواهد شد و جای هیچ گونه نگرانی و اضطراب وجود ندارد و این دل مشغولی جنابعالی به علت وسواس و بی حوصلگی می باشد پس توکل برخدا کنید و سوره مبارکه السبا از آیه 20 تا 35 را با معنی و حضور قلب بخوانید که گشایش است
2-   هیج کس از درد دل شما آگاه نیست و همه ریشخند می کنند درحالی که حافظ دربیت آخر چنین می گوید : (ای یاران مجلس : از داغ دل حافظ ناتوان تنها شمع اطلاع دارد که مانند وی می سوزد و می گذازد )
3-   به مرادتان می رسید و این نیت عملی می گردد اما نیاز به صبر و حوصله دارد و برخدا توکل کنید و نذری که کرده اید ادا کنید
4-   یکی از نزدیگان از شما رنجیده مورد نفرین او قرار گرفته اید هرچه زودتر از او عذر خواهی کنید که گشایش در کار شما می شود
5-   ازدواج زود است ولی طلاق هم عملی نمی شود مسافر می آید یا خبری به شما می دهد چیزی گم می کنید ولی زود پیدا خواهید کرد
6-   موفقیت بزرگی درانتظار شماست زمانی که با شخصی فرهیخته آشنا می شوید او به شما توصیه هایی دارد عملی کنید
7-   او به شما خیلی علاقه دارد زیرا حافظ در بیت 7 این موضوع را یاد آور شده است و گفته است (زمانی که چشم به روی تو گشوده ام مانند باز شکاری از هرچه درجهان است حز تو چشم دوخته ام ) پس او نیز شما را خیلی دوست دارد و تردید شما ابدا موردی ندارد .
8-   کسی رادیده ای که برایت محنت زا شده است تو محبت می کنی ولی او تکبر از او دوری کن همین امروز با او حرف بزن و راز دلت را برایش بازگو کن به چیزی که نیازمند هستی برایت مهیا می شود وغم و غصه را فراموش کن وقتی با او حرف زدی بی پرده حرف هایت را به او بگو که جنگ اول به از صلح آخر است .


لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید و غزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی دستمال سفره به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید وغزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید و همزمان سفرهای مهمانی خود را زیباتر کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

 ١ -خدا را شکر مى‌کنم که در میکده باز است؛زیرا که من نیازمندانه به سوى میکده روى آورده‌ام.
 ٢ -در این میکده،خم‌ها از شدت مستى،در جوش و خروشند و شرابى که در آن خم‌هاست،
شراب حقیقى است نه شراب مجازى.[در این تعبیر شراب حقیقت یا مجاز،ابهام ظریفى هست.به‌این معنا که شراب حقیقى را مى‌توان شراب واقعى،یعنى شراب انگورى معنى کرد و شراب مجازى راشراب عشق و معرفت گرفت.عکس این نیز ممکن است.شراب حقیقت را شراب معرفت و شراب‌مجازى را شراب انگورى بگیریم.در هر صورت،این غزل داراى بار معنایى عرفانى است و سخن ازشراب عشق و معرفت و معشوق ازلى در میان است.]
 ٣ -از جانب او(معشوق)،هر چه هست،سرمستى،غرور و تکبر و از جانب ما همه بیچارگى و
ناتوانى و نیازمندى است.[معشوق مستغنى و بى‌نیاز از ماست ولى ما سخت نیازمند او هستیم!]
۴-رازى را که با بیگانه نگفته‌ایم و نخواهیم گفت،با دوست در میان مى‌گذاریم که او محرم راز
است.
 ۵ -شرح گیسوى پرچین و شکن یار را نمى‌توان کوتاه کرد زیرا که قصه‌ى گیسوى او-مانند
گیسوى بلند او-بسیار دراز است.[در ادامه‌ى بیت پیشین،مفهوم عرفانى این بیت این است که اسرارپرپیچ و خم وادى عشق بسیار است.]
 ۶ -بار غم عشق-که بر دل مجنون سنگینى مى‌کرد-و حلقه‌ى گیسوى لیلى و رخساره بر کف‌
خاک ایاز نهادن محمود،نمونه‌هایى است از این قصه‌ى طولانى.
۷-از آن هنگام که چشم به روى زیباى تو باز کرده‌ام،مانند باز،چشم از همه‌ى عالم دوخته‌ام![با
اشاره‌اى ظریف به این موضوع که براى تربیت باز،مدتى چشم او را مى‌بسته‌اند و هنگام شکار چشم‌او را باز مى‌کرده‌اند تا توجهش فقط به شکار جلب شود،خود را همانند باز مى‌بیند که فقط به روى‌معشوق چشم مى‌گشاید.بازى لفظى با کلمه‌ى باز نیز بسیار جالب توجه است.باز:پرنده‌ى‌ شکارى،باز:گشوده.]
 ٨ -کوى تو مانند کعبه و ابروى تو مانند محراب است و هر کسى که به کوى تو گذر کند،در برابر
محراب ابروان تو به نماز مى‌ایستد![عاشقان کوى یار را که محو دیدار او شده‌اند مانند کسانى مى‌بینندکه با خلوص تمام به نماز ایستاده‌اند و محرابشان،ابروى یار است!]
 ٩ -اى یاران مجلس،سوز و گداز دل حافظ را از شمع که مى‌سوزد و بر محفل روشنایى مى‌بخشد
بپرسید.[به طور غیر مستقیم و پنهانى،شاعر خود را به شمع سوزان تشبیه مى‌کند و مى‌گوید،حال‌دل من،مانند شمع است که مى‌سوزد و ذوب مى‌شود.]
****
دیوان حافظ بر اساس نسخه قزوینی و خانلری

غزل به قلم علامه قزوینی :

المنة لله که در میکده باز است
زان رو که مرا بر در او روی نیاز است
خم‌ها همه در جوش و خروشند ز مستی
وان می که در آن جاست حقیقت نه مجاز است
از وی همه مستی و غرور است و تکبر
وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است
رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم
با دوست بگوییم که او محرم راز است
شرح شکن زلف خم اندر خم جانان
کوته نتوان کرد که این قصه دراز است
بار دل مجنون و خم طره لیلی
رخساره محمود و کف پای ایاز است
بردوخته‌ام دیده چو باز از همه عالم
تا دیده من بر رخ زیبای تو باز است
در کعبه کوی تو هر آن کس که بیاید
از قبله ابروی تو در عین نماز است
ای مجلسیان سوز دل حافظ مسکین
از شمع بپرسید که در سوز و گداز است
















غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

المنه لله که درمیکده باز است       زان رو که مرا بر در او روی نیاز است
خمها همه درجوش و خروشند زمستی    وان می که درآنجاست حقیقت نه مجاز است
ازوی همه مستی و غرورست و تکبر    وزما همه بیچارگی و عجز و نیاز است
رازیکه بر غیر نگفتیم و نگوییم         با دوست بگوییم کهاو محرم راز است
شرح شکن زلف خم اندر خم جانان     کوته نتوان کدر که این قصه دراز است
باردل مجنون و خم طره لیلی        زخساره محمود و کف پای ایاز است
بدوخته ام دیده چو باز ازهمه عالم      تادیده من بررخ زیبای تو باز است
درکعبه کوی تو هرآن کس که درآید   از قله الروی تو درعین نماز است
ای مجلسیان سوزدل حافظ مسکین      از شمع بپرسید که درسوز و گداز است

غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر