با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ شهریور ۳, دوشنبه

دولت بیدار - صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت - غزل 81

86- دولت بیدار
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت   ناز کم کن که درین باغ بسی چون تو شکفت
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی         هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل       ای بسادرکه به نوک مژه ات باید سفت
تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد     هرکه خاک درمیخانه به رخساره نرفت
درگلستان ارم دوش چو از لطف هوا         گفت : افسوس کهآندولت بیدار بخفت
گفتم ای مسندجسم جامجهان بینت کو   گفت افسوس کهآن دولت بیدار بخفت
سخنعشقنه آناستکه آید به زبان       سافیا می ده و کوتاه کن این گفتو شنفت
اشک حافظ خردو صبر به دریا انداخت   چه کند ؟ سوز غم عشق نیارست نهفت  


توضیحات :
 نازکم کن( ناز رابهکلی ترک کن ) نرفت ( جارو نرد) مرصع ( جواهرنشان ) سفت ( سوراخ کرد) می آشفت ( پریشان می شد ) مسندجم ( مراداز گلستان ) بخفت ( خوابید) نیارست ( قادر نشد) نهفت ( پنهان کرد ) معنی بیت 1( هنگام صبح بلبل به گل نو شفته گفتکه کم ناز کن که دراین باغ گلهای زیادی شکفته است )معنی بیت 3( اگرامیدداریاز آن جامگهر نشانپیرمغان باده بنوشی پس اول باید بانوک مژه ات برای یار مروارید اشک سوراخ کنی ) معنی بیت 6( دیشب درگلستان باغ ارم شاه شجاع که از الطاف هوا و از نسیم سحری زلف سنبل آفته می شد گفتم : ای تخت سلطان گل آن جام جهان بین و دوبت مساعد توکجاست ؟)

نتیجه تفال :
1-   ازمسافر خبر بسیارخوبی دریافت میکنی و یا خود به زودی خواهد آمد و راز دل و اسرار امور  را برایتان بازگو خواهد کرد
2-   بیمارکاملاً شفا می یابد و جای هیچ گونه نگرانی نمی باشد مولودی زیبا درخانواده شما پا به عرصه حیات می گذارد
3-   مسافرت فعلاً جایز نیست خرید عالی است اما فروش چندان نفعی ندارد قرض ادا می شود مژده ای دریافت میکند
4-   خواجه دربیت آخر میفرماید : ( عقل و شکیبایی حافظ در دریای غم غرق شده و عقل و صبر را به دریا انداخته و جلوی اشک خود را نمی تواند بگیرد و گریه و اشک او طغیان کرده و عنان ازکفش ربوده به اندازه ای که عقل و صبر مغلوب شده اند و یارای پنهان کردن سوز و گداز را ندارد تو خود حدیث مفصل بخوان از این تفسیر و معنی
5-   زبانی نیش دار ولی پاک دارید بیشتر با اسب احساس سخن می رانید و رفتارخود را با عقل و تفکر همسان نمی سازید آدمی احساسی غیر منطقی مهربان دلسوز بخشنده دنیا دوست هستید که خود را درپرده های اوهام و افکار غزق کرده ای سعی کن تغییر رویه بدهی و با منطق و استدلال عمل کنی
6-   شخصی بلند قد گردن دراز سینه پهن موی خرمایی بینی نوک تیز و چانه دراز دارد بین شما شدیداً اختلاف ایجاد میکند زیرا او به شما حسادت می ورزد از او دوری کنید
7-   درهرکاری شکست خورده ای اشکال ندارد تجربه نصف دانایی است به زودی موفقیت بزرگی به دست می آورید
8-   سعی کن رازهای خود را برای کسی بازگو نکیند و نذرهای خود را ادا کنید و همین پنجشنبه به یکی از مشاهد متبرکه بروید و دعا کنید که گشایش حاصل خواهد شد و به مرادتان خواهید رسید عجله نکنید
9-   به او بگویید که با استادی مشورت کند و با توجه به عواقب کاردست به اقدام بزند و بی مطالعه کاری صورت ندهد که اوضاع وخیم است .


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

آشنا • خرداد ۲۲, ۱۳۹۱ در ۷:۱۸ ب.ظ
معانی لغات غزل(۸۱)
مرغ چمن: کنایه از بلبل است.
نوخاسته: نوشکفته، تازه به دوران رسیده.
سخن سخت: گفتار خشن، سخن بدون ملاحظه و پروا.
جام مرصع: جام جواهرنشان، کنایه از لب و دهان و دندان معشوق است که لبها به رنگ لعل و به زیور دندانها به صورت مرصع آراسته شده است.
در: نوعی از احجار کریمه و کنایه از اشک چشم است.
سفتن: سوراخ کردن.
میخانه: میکده، جایگاه پیر و مراد و مرشد کامل، باطن عارف کامل.
گلستان ارم: باغ ارم، باغی بزرگ به نام ارم که مقر حاکمان وقت شیراز بوده و به ظن قوی باغ ارم فعلی درمحوطه همان گلستان ارم بنا شده است.
زلف سنبل: زلف گل سنبل
مسند جم: تخت جم، مقر و جایگاه جمشید.
نیارست: نتوانست.
معانی ابیات غزل (۸۱)
(۱) بامدادان بلبل با گل نوشکفته گفت کمتر به خود ببال که دراین باغ چه بسیار گلهای همسان تو شکفته است.
(۲) گل با خنده خود چنین فهماند که ما از حرف راست نمی‌رنجیم اما هیچ عاشقی با معشوق خود با لحن تند و خشن صحبت نداشته است.
(۳) اگر از آن (لب و دندان چون) جام جواهرنشان توقع باده گلگون (بوسه) داری بایستی چه بسیار دردانه (اشک) را با نوک مژه‌ سوراخ کنی.
(۴) کسی که چهره برخاک درمیخانه، (جایگاه پیرمراد) نساید هرگز از محبت بهره و بویی نبرده و نخواهد شنید.
(۵) و (۶) دیشب درگلستان ارم به هنگامی که نسیم ملایم سحری با زلف سنبل بازی می‌کرد، از گلستان ارم و جایگاه جم پرسیدم که جام جهان‌بینت چه شد؟ پاسخ داد که افسوس که آن دولت بیدار به خواب ابدی فرو رفت.
(۷)شرح عشق آنچنان نیست که زبان از عهده وصف آن برآید، ساقی می‌ بیاور و به این گفت و شنود پایان ده.
(۸) حافظ با اشک چشم روان خود دست از خرد و شکیبایی کشید چرا که نتوانست سوز غم عشق خود را پنهان نگاهدارد.
شرح ابیات غزل (۸۱)
وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات
بحر غزل: رمل مثمن مخبون مقصور
*
اوحدی‌مراغه‌یی:
درفراق تو مرا هیچ نه خورد است و نه خفت
تا تو بازآیی از آنجا که نمی‌یارم گفت
به ظن قوی این غزل پس از فرار شیخ ابواسحاق و قبل از دستگیری و قتل او و در اوایل تسلط امیر مبارز‌الدین به شیراز و پیش از آنکه این حاکم سخت‌گیر کاملاً براوضاع مسلط شود سروده شده است.
حافظ دربیت اول و دوم ایهامی به حاکم جدید و مسلط یعنی امیر مبارز‌الدین بدین معنا دارد که از پیروزی خود مغرور مباش که چه بسیار چون تو گل تازه شکفته در این باغ شکفته و پژمرده شده است. سپس شاعر خطاب به خود و در کمال نومیدی می‌گوید که اگر هنوز در آرزوی دیدار شیخ ابواسحاق و رجعت آن دوره طلایی هستی باید مدتهای مدید با نوک مژه‌ات مروارید اشک خود را سوراخ کنی و این تشبیه تعلیق به امر محال، دلیل بر این است که حافظ از بازگشت مجدد شاه ابواسحاق کاملاً نومید بوده است، هرچند که به زنده بودن او آگاهی داشته است. این نومیدی در ابیات پنج و شش به طور وضوح و با عبارتی صریح‌تر بار دیگر تکرار می‌شود. حافظ می‌فرماید: دیشب درگلستان ارم یعنی درکاخ سلطنتی شاه شیخ ابواسحاق به آن تالار شاه‌نشین شاه جمشید شوکت گفتم: آن جام جهان‌بین و قدرت و تسلط تو بر کشور کجا رفت؟ پاسخ داد که دولت مضمحل شد.
آنگاه شاعر درکمال افسردگی و نومیدی خطاب به ساقی دربیت هفتم می‌گوید شرح این حادثه را نمی‌توان واضحتر و صریحتر از این گفت و به ساقی خطاب می‌کند که باده پیش‌آر و این گفت و شنود را کوتاه کن که به مصلحت وقت وزمانه نیست و در این بیت ایهامی نهفته که شاعر از طرف امیر مبارز‌الدین نسبت به خود که از طرفداران شاه ابواسحاق بوده است احساس خطر کرده و مایل نیست دراین باره بیشتر از این سخنی به زبان آورد. در بیت مقطع غزل از اینکه شاعر این چنین بی‌تابی از خود نشان داده است تلویحاً پوزش خواسته و می‌فرماید که کاسه صبرم لبریز شده بود، به ناچار با پشت پا زدن به عقل و صبر این غزل را سرودم و گوشه‌یی از اوضاع را شرح دادم.
درپایان لازم به توضیح است که به موجب آنچه از خلال مندرجات تاریخی آن زمان مستفاد می‌شود مقر سلطنتی شاه شیخ ابواسحاق در باغی به نام گلستان ارم بوده که در همین محوطه فعلی باغ ارم شیراز واقع بوده و بعدها به کرات توسط قدرتهای محلی دست به دست شده و تغییر صورت یافته تا به صورت فعلی درآمده و در هر زمان نام اولیه خود یعنی (ارم) را حفظ کرده است.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل ای بسا در که به نوک مژه‌ات باید سفت
تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت
در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا زلف سنبل به نسیم سحری می‌آشفت
گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت
سخن عشق نه آن است که آید به زبان ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت
اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت
غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت    ناز کم کن که درین باغ بسی چون تو شکفت
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی         هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل       ای بسادرکه به نوک مژه ات باید سفت
تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد      هرکه خاک درمیخانه به رخساره نرفت
درگلستان ارم دوش چو از لطف هوا          گفت : افسوس کهآندولت بیدار بخفت
گفتم ای مسندجسم جامجهان بینت کو    گفت افسوس کهآن دولت بیدار بخفت
سخنعشقنه آناستکه آید به زبان       سافیا می ده و کوتاه کن این گفتو شنفت
اشک حافظ خردو صبر به دریا انداخت   چه کند ؟ سوز غم عشق نیارست نهفت  

غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر