با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مرداد ۱۲, یکشنبه

نسيم صبحگاهي - به ملازمان سلطان که رساند این دعا را - غزل 6

4- نسيم صبحگاهي
 به ملازمان سلطان كه رساند اين دعارا؟          كه به شكر پادشاهي زنظر مران گدار را
زرقيب ديو سيرت ، به خداي خود پناهم       مگر آن شهاب ثاقب مددي دهد خدارا
مژه سياهت اركرد به خون ما اشارت          زفريب او بينديش و غلط مكن نگارا
دل عالمي بسوزي چو عذرا بر فروزي          تواز اين چه سود داري كه نمي كني مدارا؟
همه شب درين اميدم كه نسيم صبحگاهي       به پيام آشنايان بنوازد آشنا را
چه قيامت است جانا كه به عاشقان نمودي     دل وجان فداي رويت بنما عذار مارا
به خدا كه جرعه اي ده توبه حافظ سحرخيز    كه دعاي صبحگاهي اثري كند شما را


توضيحات :
سلطان (استعاره از جانان ) رفيب (نگهبان – دو نف كه بريك معشوق عشق ورزند ) شهاب ثاقب (شعله افروخته ) عذرا (رخسار ) نمودي (نشان دادي ) معني بيت اول (به همراهان جانان چه كسي اين درخواست مار امي رساند كه به پاس فرمانروايي او بر دلهاي عاشق ، مسكين را از نظر دورنفرمايي )معني بيت 2 از رقيب و موكل شيطان صفت سرزمين يار به خدا پناه مي برم ، شايد بارقه لطف خداوندي كمك كند و به فرمان حق او را براند ) معني بيت آخر (تو را به خداسوگــند مي دهنم كه شربت وصالي يا ساغري از باده حسن به حافظ كه از سحر خيران است – بنوشان كه دعاي اين جمع دروقت سحر به اجابت نزديكتر است )



نتيجه تفال :
1-   دشمن سرسخت چشم آبي ، قد بلند ، چهارشانه دركمين نشسته كه از موفقيت شما درهراس است از او ترسي به دل راه ندهيد
2-   چقدر مهربان و باصفا هستي ولي متاسفانه قضاوت ديگران چنين نيست و آنهم به علت غرور بيش از اندازه شماست
3-   همه قبول دارند كه خوش هيكل ، برازنده و تودل بر هستي ولي بدان كه عده زيادي به شما حسادت مي ورزند مواظب باش
4-   ابداً نگران نباش ، طالع و شانس بر وفق مراد شماست به شرط آنكه به پند و اندرز اطرافيان توجه كني
5-   همين روزها به خواستگاري شما يا يكي از اقوام شما مي آيند آنها مردماني خوب و اصيل هستند آنها را پذيرا باشيد
6-   ازدواج عملي – طلاق هم عملي – بيمار شفا مي يابد ولي سفركرده از شما ناراحت است و فعلاً نمي آيد
7-   چيزي گم كرده اي ، نگران نباش به زودي پيدا مي شود فقط توكل برخداكن
8-   براي بيماري شما شربت نسترن و گلاب را توصيه مي كنم و خبر خوشي دريافت ميكني ، نگران نباش اين نيت با صبر قابل اجراست
9-   چرا نذر مي كني ولي ادا نمي كني ؟ سوره مباركه الصافات از آيه 10 تا 4 را به حضور قلب و معني حتماً بخوان كه گشايش بسيار درآن است
10-  هديه اي شيرين برايت دارم : برنده مي گويد (بيا براي مشكل راه حلي پيدا كنيم ولي بازنده مي گويد هيچكس راه حلي را نمي داند و حضرت علي (ع ) مي فرمايد : فرصت خيلي زود مي گذرد ولي دير برمي گردد نگراني شما بيهوده است موفقيت درچند قدمي شماست كه با صبر و حوصله به دست مي آيد اما مواظبت مي خواهد .

لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید و غزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی دستمال سفره به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید وغزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید و همزمان سفرهای مهمانی خود را زیباتر کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :


وزن غزل: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
۱ چه کسی به آنها که ملازم خدمت سلطان هستند این دعا را می رساند؛ که به شکر اینکه پادشاه هستی با بیچارگان بی مهری مکن.
دعا: نیایش، مدح و ثنا ، سلام.
ملازمان: همراهان، نوکران، خدمتکاران.
برای اینکه من باب ادب، مستقیما به سلطان پیام نداده باشد به ملازمان سلطان پیام می دهد تا به سلطان بگویند که به شکر اینکه پادشاه هستی گدا را از پیش خود مران. این معنی که ملازمان به سلطان بگویند در زمینه سخن مستتر است. زیرا مسلما آنکه نباید به شکر پادشاهی گدا را از نظر براند سلطان است، ملازمان سلطان نیستند.
۲ از مدعی که چون دیو از عواطف انسانی عاریست به خدا پناه می برم؛ شاید آن شهاب ثاقب این ستاره کوچک را یاری دهد.
رقیب: نگاهبان، مراقب؛ چون دو شخص عاشق یک تن یا یک چیز باشند هر یک را رقیب دیگری نامند؛ و در حافظ غالبا به معنای مخالف، مدعی و بدخواه آمده است.
شهاب: درخش آتش، پاره ای از آتش؛ و مناسبت آن با دیو چنانکه در آیه ۱۸ از سوره حجر آمده، این است که چون شیطان از زمین قصد آسمان کند فرشتگان به تیر آتشین وی را بزنند و از صعود ممانعت کنند. پس شهاب ثاقب همان تیر آتشین است.
سها: ستاره کوچکی است در آسمان، نماد خردی بسیار و نور اندک، چنانکه در این بیت ناصر خسرو آمده :
معروف ناپدید سها بود بر فلک                 من بر زمین کنون به مثال سها شدم
سهیل و سها را شاعران از روی صنعت تضاد فراوان به کار برده اند. سهیل را به خاطر روشنی و سها را به خاطر نور اندک:
تا بتابش نبود نجم سها همچو سهیل              تا بخوبی نبود هیچ ستاره چو قمر
                                                                                          "فراخی"
شاعر رقیب را به دیو یا آن شیطان که به آسمان می رود تشبیه کرده و خود را به ستاره کوچک. می گوید هنگامی که دیو به آسمان می آید به خدا پناهنده می شوم تا با آذرخش شهاب او را بزند و مرا که ستاره ضعیفی هستم از شر او محفوظ دارد.
۳ نگار من، اگر مژه سیاهت با اشاره دستور قتل ما را داد؛ متوجه فریبکاری او باش و کار غلط مکن.
مقصود اینکه اگر چشم تو با عشوه گری قصد کشتن ما را داشت، تو سنگدل مباش، فریب مخور و ما را مکش که کار درستی نیست.
۴ وقتی گونه ها را بر افروخته می کنی دل خلق عالم را می سوزانی؛ برای تو چه فایده دارد که با مردم مدارا نمی کنی.
عذار: موی گونه است و همان خط سبز با خط چهره که در اشعار فارسی می آید؛ اما در حافظ و مجموعا در ادب فارسی، غالبا به معنای چهره، گونه به کار برده می شود؛ چنانکه در بیت مورد بحث جز گونه معنای دیگری نمی توان به آن داد، زیرا "عذار بر فروزی" کنایه از چهره را آراشی کنی است.
۵ تمامی شب را به این امید می گذرانم که نسیم صبح از آشنایی برایم پیام محبت بیاورد، تا مایه نوازش و تسلای خاطرم گردد.
همه شب: تمامی و سراسر شب، تمام آن شب، این تعبیر در نظم و نثر قرون پنجم تا نهم فراوان دیده می شود…مختاری غزنوی گوید:
شب همه شب کبک زعفران چرد از کوه                     روز همه روز از آن بخندد چندان
۶ محبوب من چه قیامتی براه انداختی که چهره مثل ماه روشن و قد و بالای مثل سرو دلربای خود را به عاشقان نشان دادی.
قیامت: روز رستاخیز، و قیامت کردن یعنی شور و غوغا و هنگامه برپا کردن.
مصراع دوم در نسخه خانلری و قزوینی و بدلهایشان "دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را" است که در این صورت معنی این می شود: چه شور و غوغایی به پا کردی که روی خود را به عاشفان نشان دادی، دل و جان فدای روی تو، چهره خود را به ما نشان بده. ضعف این ضبط این است که باید مفهوم رویت را پیش از نمودی در مصراع اول محذوف بدانیم، به علاوه از لحاظ معنی نیز شاعر خود را از عاشقان جدا می سازد. ضبط ما بر اساس حافظ قدسی است که روشن و بی نقص است.
۷ به خدا قسمت می دهم که به حافظ سحر خیز جرعه ای شراب بده؛ زیرا دعایی که صبحگاه در حق شما کند موثر و مستجاب خواهد شد.
مقصود اینکه حافظ صبح خیز و دعا خوان است و دعایی که به تو می کند به اجابت خواهد رسید.

*************************
به گفته دکتر غنی این غزل احتمالا در روزهای توقف شاه شجاع در میدان سعادت، بیرون دروازه شیراز و در روزگار ورود او به شهر سروده شده است. چنانکه حافظ لبرو می نویسد: "چون مردم شیراز از شاه محمود متنفر بودند از شاه شجاع که در آن موقع بر کرمان حکومت می کرد مخفیانه دعوت کردند که به شیراز بیاید.(مقارن ۷۶۷ ق)

غزل به قلم علامه قزوینی :
به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را
ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم
مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را
مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت
ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا
دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی
تو از این چه سود داری که نمی‌کنی مدارا
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را
چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی
دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را
به خدا که جرعه‌ای ده تو به حافظ سحرخیز
که دعای صبحگاهی اثری کند شما را











غزل به قلم شاملو :

ز ملازمان سلطان که رساند این دعا را
که: «به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را.
« مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت
« ز فریب او بیندیش و غلط مکن، نگارا! »

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایی بنوازد آشنا را.
ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم
مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد سها را.

چه قیامت است جانا، که به عاشقان نمودی
رخ همچو ماه تابان، دل همچو سنگ خارا؟
دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی
تو از این چه سود داری که نمی‌کنی مدارا؟
چو طبیب دردمندان لب لعل یار باشد
دل دردمند عاشق ز که جوید این دوا را؟
خبری ز حال عاشق بر یار بازگویید
برسد مگر ز زلفش اثری مشام ما را.
به خدا که جرعه‌ای ده تو به حافظ سحرخیز
که دعای صبحگاهی اثری کند شما را.


غزل به قلم الهی قمشه ای :
به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را
ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم
مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد سها را
چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی
رخ همچو ماه تابان قد سرو دلربا را
مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت
ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا
دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی
تو از این چه سود داری که نمی‌کنی مدارا
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایی بنوازد آشنا را
به خدا که جرعه‌ای ده تو به حافظ سحرخیز
که دعای صبحگاهی اثری کند شما را











غزل به قلم عطاری کرمانی :

 به ملازمان سلطان كه رساند اين دعارا؟          كه به شكر پادشاهي زنظر مران گدار را
زرقيب ديو سيرت ، به خداي خود پناهم       مگر آن شهاب ثاقب مددي دهد خدارا
مژه سياهت اركرد به خون ما اشارت          زفريب او بينديش و غلط مكن نگارا
دل عالمي بسوزي چو عذرا بر فروزي          تواز اين چه سود داري كه نمي كني مدارا؟
همه شب درين اميدم كه نسيم صبحگاهي   به پيام آشنايان بنوازد آشنا را
چه قيامت است جانا كه به عاشقان نمودي     دل وجان فداي رويت بنما عذار مارا
به خدا كه جرعه اي ده توبه حافظ سحرخيز    كه دعاي صبحگاهي اثري كند شما را


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :


#####

#####

 

۱ نظر:

  1. خیلی ممنونم از مطالب و تعبیر و تفسیر خوبتون، واقعا استفاده کردم

    پاسخحذف