20- ترك پري چهره
آن ترك پري چهره كه دوش از برما رفت آيا چه خطا ديد كه از راه خطا رفت
تارفت مرا از نظر آن نور جهان بين كس واقف مانيست كه از ديده چها رفت
برشمع نرفت از گذر آتش دل دوش آن دود كه از سوز جگر برسرما رفت
دور از رخ او دم به دم ازچشمه چشمم سيلاب سرشك آمد و طوفان بلارفت
ازپاي فتاريم چوآمد غم هجران در درد بمرديم چو از دست دوا رفت
دل گفت : وصالش به دعا باز توان يافت عمريست كه عمرم همه دركار دعارفت
اجرام چه بنديم ؟چون قبله نه اينجاست درسعي چه كوشيم ؟ چو از مروه صفا رفت
دي گفت طبيب از سر حسرت چو مراديد هيهات كه رنج تو زقانون شفا رفت
اي دوست به پرسيدن حافظ قدمي نه زان پيش كه گويند كه از دار فنا رفت
توضحيات :
آيا (عجبا ) راه خطا (خلاف ) دور از خ او (درفراق او ) قبله (مراد جانان ) دار فنا (دنيا ) معني بيت 1( آن شاهد فرشته خو و زيبا روي كه ديشب از ما جداشد آيا چه گناهي از ما سرزد كه به ناصواب مارا ترك كرد و رفت و ماگناهي نكرده دچار غذاب نجران شديم ) جمالت بدي و آفت دورباددرهجران روي تو هرلحظه سيل اشك از كنار ديده روان شد و تاند باد رنج و ناراحتي تاختن گرفت ) صفا (ابهام دارد = كوه صفا و مروه = پاكي ) بيت 8 (آرايه تلميح دارد ) (مفهومش اينكه پزشك مرا ديد و گفت افسوس بيماري تو بي علاج است )
نتيجه تفال :
1- متاسفانه از بس فكر مي كنيد دچار ناراحتي و ترديد شده ايد درحالي كه فكر و اضطراب جنابعالي بي مورد و زياده از حد و غراق آميز است
2- حافظ در بيت ششم به شما جواب داد هاست كه قلب به تو مي گويد رسيدن هب اين نيت حتماً با توكل به خدا و خواندن دعا عملي است پس اكنون سوره الملك را باحضور قلب و معني بخوايند كه گشايش حاصل است
3- جاي هيچ گونه نگراني نيست اين فكر با صبر و حوصله انجام مي پذيرد و نبايد دلهره و ناراحتي داشته باشيد
4- اگر بتوانيد خود را از فكرهاي پريشان دور نگهداريد بسيار بجاست و يا اوصلاً قادر باشيد از انجام آن صرف نظر كنيد بسيار عالي و بجا خواهد بود زيرا در زندگي آنچه موجب رنج و عذاب مي شود انسان نبايد به آن دل ببندد
5- چيزي يا موقعيتي را از دست داده اي اما نگران نباش كه به زودي موجبات جبران آن فراهم مي شود و برخدا توكل كن
6- مي داني هميشه برنده : مي داند به خاطر چه چيزي پيكار كند و بر سر چه چيزي توافق و سازش نمايد اما بازنده : آن جا كه نبايد سازش مي كند و به خاطر چيزي كه ارزش ندارد ، مبارزه مي كند .
7- عزيزم : هزاران حسن داري كه كافي است از حداقل 10 تاي آنها استفاده كين دراينصورت هميشه موفق هستي
8- نذر خود را اداكن مسافر مي آيد بيمار فعلاً خوب نميشود خبر بدي دريافت مي كني ناراحت نشو ، خريد خوب است ولي فروش جايز نيست طلاق عملي مي شود .
9- به تازگي خانواده شما دچار ناراحتي ناخواسته اي شده است به آنها بگوييد كه كفران نعمت كرده ايد بنابراين نذر خود را ادا كنيد اين موضوع بخوبي حل مي شود و نگراني برطرف مي گردد و به سفري مهم خواهيد رفت .
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
معانی لغات غزل
ترک پری چهره: ترک زیباروی، کنایه از شاهشجاع.
راه خطا: راه اشتباه، راه دور، کنایه از راه شهر(خطا- ختا) که به دوری ضربالمثل بوده است.
نور جهانبین: نور چشم، عزیز.
جهانبین: چشم.
بر سر مارفت: به سرما آمد، برای ما اتفاق افتاد.
دور از رخ او: از رخ او دور بادا.
احرام: داخل شدن در حرمت زیارت کعبه و برخود حرام کردن بعضی از مباحات به هنگام زیارت.
احرام بستن: بستن دو تکه پارچه سفید نادوخته یکی به کمر و دیگری بر روی دوش و آماده شدن برای زیارت خانه خدا.
صفا و مروه: دو نقطه که هر حجگزار بایستی هفت مرتبه این فاصله را رفته و برگردد و این عمل را سعی مینامند.
قانون شفا: قواعد مقرر برای معالجه بیمار و درضمن به دوکتاب ابوعلیسینا یکی به نام قانون ابنسینا درعلم طب و دیگری به نام شفای ابنسینا در منطق و الاهیات و طبیعیات اشاره دارد.
دار فنا: خانه نیستی، کنایه از دنیا.
معانی ابیات غزل
(۱) آن ترک زیباروی که دیشب ما را ترک گفت چه اشتباهی از ما دید که به راه خطا (به سوی خطا) رفت.
(۲) از آن لحظه که آن نور دیده از نظرم دور شده هیچ کس به درستی نمیداند که از دیدگان من چه اشکهایی ریخته شده است.
(۳) دودی که بر اثر سوز و گداز جگر، از سر ما بلند شد از سر شمع آتش به دل گرفته برنخاست.
(۴) در نبودن و در اثر دوری او پیوسته از چشمان اشکبار سیلاب سرشک جاری و طوفان بلا ایجاد شد.
(۵) دراثر اندوه دوری او از پای درآمدیم و به سبب ازدست دادن آن دارو دست از جان شستیم.
(۶) دل بر این گواهی میداد که با دعا کردن میتوان نعمت وصال از دست رفتهاش را باز یافت، (ومن) مدت مدیدی است که عمررا بر سر دعا گذاشتهام.
(۷) در حالی که قبله اینجا نیست چگونه محرم شده و احرام ببندیم و زمانی که صفا از مروه رفته است چه سان سعی صفا و مروه بجا آوریم.
(۸) طبیب، دیروز به هنگام عیادت من با اندوه تمام گفت افسوس که بیماری تو از توانایی مداوا فراتر رفته است.
(۹) ای دوست به دیدار و برای پرسش حال حافظ قدم رنجه کن، پیش از آنکه بگویند او از این دنیا رفت.
شرح ابیات غزل
وزن غزل: مفعول مفاعیل مفاعیل مفاعیل
بحر غزل: هزج مثمن مکفوف مقصور
*
جنگ ونفاق و رقابت و نقض عهد بین فرزندان امیرمبارزالدین امری عادی به شمار میرفت. شاه محمود، برادر شاه شجاع از طرف سلطان اویس بر علیه برادرش تحریک میشد و در سال ۷۶۵ به قصد تسخیر شیراز لشکریانی فراهم ساخت. شاهشجاع برای مقابله با برادر از شیراز خارج ولی به سبب خیانت سران لشکر و قهر سلطان احمد برادرش کاری از پیش نبرده به شیراز مراجعت وبالاخره دراثر مذاکره فیمابین شاهشجاع به قصد ابرقو از شیراز خارج شد و شاه محمود وارد شیراز و به حکومت نشست. این غزل را حافظ در این زمان که شاه شجاع بالاجبار از شیراز به ابرقو عزیمت کرد سروده و در بیت نخست با عنوان ترک پریچهره به کنایه از او نام میبرد چه نسب شاه شجاع از طرف مادر به ترکان قراختایی میرسید و نیز چهره زیبایی داشت. با اندک دقت و تعمق دربارة مضامین ابیات این غزل میتوان به درجه محبت و دوستی و یکرنگی و جوانمردی حافظ پی برد. وگرنه میتوانست نان را به نرخ روز خورده و به حاکم فاتح نزدیک شود.
***
دکتر جلالیان
غزل به قلم علامه قزوینی :
آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت
تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین کس واقف ما نیست که از دیده چهها رفت
بر شمع نرفت از گذر آتش دل دوش آن دود که از سوز جگر بر سر ما رفت
دور از رخ تو دم به دم از گوشه چشمم سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت
از پای فتادیم چو آمد غم هجران در درد بمردیم چو از دست دوا رفت
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت
احرام چه بندیم چو آن قبله نه این جاست در سعی چه کوشیم چو از مروه صفا رفت
دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید هیهات که رنج تو ز قانون شفا رفت
ای دوست به پرسیدن حافظ قدمی نه زان پیش که گویند که از دار فنا رفت
غزل به قلم شاملو :
#####
غزل به قلم الهی قمشه ای :
#####
غزل به قلم عطاری کرمانی :
آن ترك پري چهره كه دوش از برما رفت آيا چه خطا ديد كه از راه خطا رفت
تارفت مرا از نظر آن نور جهان بين كس واقف مانيست كه از ديده چها رفت
برشمع نرفت از گذر آتش دل دوش آن دود كه از سوز جگر برسرما رفت
دور از رخ او دم به دم ازچشمه چشمم سيلاب سرشك آمد و طوفان بلارفت
ازپاي فتاريم چوآمد غم هجران در درد بمرديم چو از دست دوا رفت
دل گفت : وصالش به دعا باز توان يافت عمريست كه عمرم همه دركار دعارفت
اجرام چه بنديم ؟چون قبله نه اينجاست درسعي چه كوشيم ؟ چو از مروه صفا رفت
دي گفت طبيب از سر حسرت چو مراديد هيهات كه رنج تو زقانون شفا رفت
اي دوست به پرسيدن حافظ قدمي نه زان پيش كه گويند كه از دار فنا رفت
غزل را بشنوید :
#####
کلیپ های مرتبت با غزل :
#####
#####
#####
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر