با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ شهریور ۱۶, یکشنبه

دلبر - دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد - غزل 140 - 181

181- دلبر
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد         یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
یا بخت من طریق مروت فرو گذاشت     یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع       او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم   در نقش سنگ قطره باران اثر نکرد
دل را اگر چه بال و پر از غم شکسته شد   سودای خام عاشقی از سر بدر نکرد
هرکس که دید روی تو بوسید چشم من   کاری که رد دیده ما بی نظر نکرد
کلک زبان بردیه حافظ در انجمن           با کس نگفت راز تو تا ترک سرنکرد


توضیحات :
دلشدگان ( عاشقان ) حریف ( هم پیشه – همکار 9 رفیق سفر ( رفیق راه ) مروت ( انصاف – جوانمردی ) فرو گذاشت ( رها کرد ) سود ( خیال ) کلک ( قلم ) معنی بیت 1( یار سفر کرده دلدادگان را اطلاع نداد و از همکار و رفیق راه خود یادی نکرد ) معنی بتی 20 با بخت و اقبال من شیوه جوانمردی و انصاف را رها کرد و یار من در راه راست معرفت که شیوه محبت و وفاست گام نگذاست ) معنی بیت 4(من دراه او ایستادم تا مانند شمع جانم را یک لحظه فدای او کنم اما محبوب مانند باد نسیم از جلوی من عبور کرد )

نتیجه تفال :
1- خواجه در بیت چهارم و پنجم به جنابعالی در مورد این نیت یاد آوری می کند. ( گفتم شاید با گریه و زاری دل محبوب را به سر رحم بیاورم اما خیال باطلی بود چه قطرات باران به سنگ سخت اثر نکرد ) ( اگرچه بال و پر دل از غم شکسته شد اما با وجود این خیال خام عاشقی را از سر بیرون نکرد ) حدیث مفصل بخوانید از این دو معنی.
2- این نیت دارای رنج و ناراحتی یکطرفه می باشد که جز فرسایش روح نتیجه ای ندارد اما اگر واقعاً مایل به انجام آن از صمیم قلب هستید با استادی ماهر مشاوره کن و راهنمایی بخواه سرعت عمل و دقت وعلاقه واراده را همراه ساز و با توکل به خدای یگانه و زیارت یکی از مشاهد متبرکه و ادای نذر خود ان شاء الله انجام می گیرد.
3- ویژگیهای جنابعالی به شرخ زیر است : نرم و ظریف کار , قدرت طلب , پشتکار دار , حساس و رویایی , خسیس , روشنفکر , عاقل و دانا , اهل کشف , حس ششم قوی , رفیق دوست , زیبا پسند , مودت , متین , بی رگ , اهل بیرون از خانه , پر اولاد , دنباله رو , تجدد گرا , شیک پوش , جذاب و تو دل برو.
4- در مورد این نیت باید کاملاً حواس خود را جمع کنید و از افکار پریشان دوری کنید او را درک نموده و با منطق عمل نمایید. همین هفته یا تا آخر ماه عازم سفر خواهید بود که بسیار نافع است.
5- خرید و فروش اشکال ندارد. برای ازدواج و طلاق مقدماتش فراهم نشده. بیمار شفا نمی یابد. قرض ادا می شود ولی گمشده پیدا نمی شود. مسافر از آمدن منصرف شده است.
6- چیزی دریافت یا به دست می آورد ولی زود از دست می دهد. تغییر شغل برایش پیش می اید و کسی به او پیشنهادی خواهد کرد که موجب ترقی وی می شود.
7- رنگ ابی کم رنگ را به جنابالی توصیه می کنم که کلید انعطاف پذیری است و استراحت و آسودگی به شما می بخشد و از دلهره و وسواستان خواهد کاست.
لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی ابیات غزل (140)

 دلبر: محبوب.

دلشدگان: عشاق، شفیتگان، دل از دست دادن.

حریف شهر: مصاحب و هم نشین درشهر.

طریق: راه وروش.

 طریق مروت: راه و رسم انصاف

طریقت: راهی مقابل شریعت، راهی که سالک راه حق باید بپیماندتا به حقیقت برسد،راه اصلی وصول به حق .                                                                                                                                                                    گفتم مگر.... : با خود گفتم شاید .....

شوخی نگر: گستاخی را تماشا کردن.

بی نظر: بدون اندیشه و تفکر ، بدون بصیرت.

حدیث : حکایت ، چیز نو ، نو و تازه مطلب ، قضیه ، واقعه.

نغز: خوب ،نیکو هر چیز بدیع و زیبا که دیدنش خوش آید، شیوا ،جالب، چیزی که مورد توجه واقع شود ، بدیع لطیف.

رغبت :  میل.

معانی ابیات غزل(140)

(1) محبوب رفت و دل از دست دادگان خودرا بی خبر گذاشت . از دوستان محشور در شهر و رفیقان  هم سفر خود یادی نکرد.

(2) یا اقبالِ من بی انصافی و با من ناسازگاری کرد، یا آنکه رفتار او با روش اهل طریقت ( که محبت ووفاداری است) منطبق نبود.

(3) با خود گفتم شاید با گریه دلش را بر سر مهر آورم ، اما دانه های اشک من، چون قطره های باران در دل سنگ او اثری نداشت.

(4) گستاخی را تماشا کن که مرغ دل قرار از کف داده من خیال گرفتاری در بند عشق را از سر خود بیرون نکرده است.

(5) هر کس که روی (زیبای ) تورا دید به چشم من بوسه زد . زیرا کار انتخاب چشم من بدون اندیشه و بصیرت نبود.

(6) من پای مقاومت می فشارم که به مانند شمع،جان را فدای او کنم ، اما او به مانند نسیمی بر من مَوزید     ( تا در پایش بمیرم) .

(7) حافظ ،مطلب جالب و حکایت شیوای تو از بس دل انگیز است هر کس آن را شنید با میل و اشتیاق آن را در خاطره خود سپرد.

شرح ابیات غزل( 140)

وزن غزل : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن           

 بحر غزل: مضارع اخرب مکفوف محذوف

*

قطب الدین بختیار:  دلدار رفت و خسته دلان را خبر نکرد                 بـــر او شـــرار آه دل ما اثر نکرد

  خـــواجو: هـــر کـو شـمـع زآتـش دل تـاج سـر نکرد                  سر در میان مجلس عشاق  برنکرد

خـون شد  اشـک زا اشـک مـا دل سنـگین کوهـسار                      وان سست مهر بردل سختش اثر نکرد



       در دیوان حافظ تنها این یک مورد نیست که غزلی از لحاظ وزن وقافیه وردیف ومضمون ، با غزل دیگری که همزمان سروده شده مطابقت داشته باشد. به نظر می رسد شاعر در برابر پاره یی  از رویدادها که طبع حساسش به شدت تحریک می شده، از شدت غلیان احساسات ، دو غزل در باره یک موضوع می سروده است و تغیرات وتداخلات ابیات  این دوغزل امری است که می توان هم به خود شاعر در نسخه هایی که بدست طرفداران خود داده و هم به نساج و سلیقه دیگران احتمال داد . اجمالاً این غزل همزمان با غزل 133 و برای یک موضوع سروده شده است . که گله مندی از رفتن به مسافرت شاه شجاع و قهر او و خداحافظی نکردن و بی اعتنایی شاه ، انگیزه سرودن آن بوده است.     


غزل به قلم علامه قزوینی :

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
یا بخت من طریق مروت فروگذاشت یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
شوخی مکن که مرغ دل بی‌قرار من سودای دام عاشقی از سر به درنکرد
هر کس که دید روی تو بوسید چشم من کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد
من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد         یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
یا بخت من طریق مروت فرو گذاشت     یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع       او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم   در نقش سنگ قطره باران اثر نکرد
دل را اگر چه بال و پر از غم شکسته شد   سودای خام عاشقی از سر بدر نکرد
هرکس که دید روی تو بوسید چشم من   کاری که رد دیده ما بی نظر نکرد
کلک زبان بردیه حافظ در انجمن           با کس نگفت راز تو تا ترک سرنکرد

غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر