با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ شهریور ۳۱, دوشنبه

محمل جانان - ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس - غزل 267 - 305

305- محمل جانان
ای صبا بگذری بر ساحل رود ارس       بوسه زن برخاک آن وادی و مشکین کن نفس
منزل سلمی که بادش هردم ا زما صد سلام     پر صدای ساربانان بینی و بانگ جرس
محمل جانان ببوس آنگه به رازی عرضه دار   کز فراقت سوختم ای مهربان فریاد درس
من که قول ناصحان را خواندمی قول رباب   گوشمالی دیدم از هجران کهاینم پند بس
عشرت شبگیر کن بی ترس کاندر شهر عشق     شبروان را آشنایی هاست با میر عسس
عشقبازی کار بازی نیست ای دل سر بباز     ورنه گوی عشق نتوان زد به چوگان هوس
دل به رغبت می سپارد جان به چشم مست یار گر چه هشیاران ندادند اختیار خود به کس
طوطیان در شکرستان کامرانی می کنند       وز تحسر دست بر سر می زند مسکین مگس
نام حافظ گر برآید بر زبان کلک دوست     از جناب حضرت شاهم بس است این ملتمس


توضیحات :
رود ارس ( رودی در مز ایران و آذربایجان ) وادی ( صحرا ) سلمی ( نام زنی = استعاره از معشوق ) جرس  ( زنگ ستوران و کاروان ) محمل ( کجاوه ) فراق ( هجران ) ناصحان ( پند دهندگان ) رباب ( آلت موسیقی ) گوشمالی ( تنبیه گوش پیچی ) شبگیر ( سحرگاه ) شبرو ( عیار داروغه ) عسس ( جمع عاس = پاسبانان – شبگردان ) میر عسس ( فرمانده پاسبانان ) چوگان هوس ( منظور خواهش ) شکرستان ( کشتزار نیشکر ) تحسر ( حسرت بردن ) ملتمس ( خواسته اسم مفعول ابتماس ) کلک ( خانه قلم ) کاربازی ( بازیچه )‌معنی بیت 5( به خوشی سحرگاهی بپرداز و می بنوش که در طریق محبت عیاران را با فرمانده پاسبانان دوستی ها وجود دارد ) معنی بیت 6( ای دل عشق بازی کاری سرسری و آستان نمی باشد سر در اه عشق فداکن زیرا که گوی عشق را تنها با چوگان ارادت و محبت خالص به مقصود توان زد نه با خواهش نفس )

نیتجه تفال :
1-   این راه و ایننیت به موقع و بسیار خوب می باشد به شرط آنکه سرعت عمل دقت و تلاش را از دست ندهید آتیه ای برای شما وجود دارد که همه را مات و مبهوت م یکند و شما را از اندوه رهامی سازد اما برای رسیدن به این نیت راهی دشوار هم در پیش دارید که ابداً نترسید جای نگرانی نمی باشد توجه به اهمیت موضوع لازم است مبادا از روی هوا و هوس ار کنید بلکه از قدرت عقل و اراده و بهر ه گیری از استاد یا استادانی با تجربه این راه را طی کنید که حتماً موفق می شوید
2-   عده ای مانند مگس مزاحم شما می باشند سعی کن از آنها دوری کنی و توکلت را برخدا قرار بده و برای یار دعاکن که نیاز به محبت شما دارد به زودی ملاقاتی یا مسافرتی مهم در پیش دارید که موجب کامیابی شما خواهد شد
3-   خواجه در بتهای 1-2-3- فرمای ( ای باد صبا اگر گذرت به کنار رود ارس افتاد خاک آن محل را ببوس و نفس خود را عطر آگین کن )( منزل سلمی را که ما براو سلام فراوان می فرستیم پر از صدای ساربانان و آواز کاروان بینی و به این نشانیها منزل او را می یابی )( ای صبا همین کهمنزل جانان را با این نشانیها دیدی محمل او را ببوس و آنگاه با گریه از جانب  ما به او بگو که از هجران تو سوختم به فریاد برس
4-   اگر می خواهید بر دشمن پیروز شوید د ر7 شب متوالی از سوره مبارکه فاطر آیه 34 تا 11 آیه بعد را با معنی بو حضور قلب بخوانید مسافر شما کارش فیصله یافته و جای نگرانی نمی باشد شخصی قصد فریب همسر یا پدر شما را دارد تا د رمعامله ای سر او کلاه بگذارد به او بگویید مواظب باشد برخدا توکل کنید

لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی لغات غزل (۲۶۷)

رود اَرَس : رودخانه یی در شمال ایران و در مرز آذربایجان و ایران و ارمنستان می گذرد .

وادی : زمین بین دو کوه ، دشت

سَلمی : نام زنی از عروسان عرب مانند لیلی و مجازاً هر معشوق را می دهد .

صد سلام : سلام های بسیار .

مَحمِل : کِجاوه .

عرضه دار : به عرض برسان، بیان کن .

قول رُباب : نغمه رباب، صدای بم و همهمه مانند رُباب .

گوشمال : ۱- میله های چوبی پیچ مانند که در انتهای سر رُباب و سازهای رشته یی تعبیه و به هر کدام سَرِ یک سیم وصل است و با پیچاندن آن ساز را کوک می کنند . ۲- مالیدن گوش کنایه از تنبیه و تأدیب، مجازات .

عشرت شبگیر : عیش و عشرت شبانه، عیش نیمه شب و سحرگاهان .

شبروان : دزدانی که در دل شب به دزدی می روند، عیاران .

عَسس : پاسبانان، نگهبانان (جمع عاس) .

میر عَسَس : رئیس نگهبانان .

به رغبت می سپارد : به میل و رضا فدا می کند .

شکّرستان : مزرعه نیشکر، جایی که شکر فراوان باشد و مجازاً به معنای جایی که به عیش و نوش و شادی دسترسی باشد .

تحسّر : حسرت کشیدن، پشیمانی بردن، دریغ خوردن .

ملتمس : تقاضا، حاجت، التماس شده، آنچه تقاضا شده .

جناب : درگاه، آستانه .

معانی ابیات غزل (۲۶۷)

۱) ای باد صبا اگر گذارت به ساحل رود ارس افتاد به خاک آن سرزمین بوسه زده و نَفَس خود را از بوی خاک آن، خوشبو ساز .

۲) (در آنجا) منزل و جایگاه محبوب را که سلام بسیار برای او دارم، پُر از سر و صدای ساربانان و بانگ زنگ کاروان خواهی دید .

۳) (در آنجا) به کجاوه محبوب بوسه زده با ناله و زاری به حضور او عرض کن که ای محبوب مهربان از دوری تو سوخته و بی تاب شدم، به فریادم برس .

۴) به من که سخنان خیر اندیشان و ناصحان به مانند نغمه رباب در گوشم همهمه می کرد، فراق چنان گوشمالی داد که همین پند برایم بس است .

۵) در عشرت های شبانه بکوش و می بنوش که در شهر عشق، میان عیّاران و مهتر پاسبانان نشانیها و آشنایی ها برقرار است .

۶) ای دل کار عشقبازی، بازی و سرسری نیست. سر در راه آن بباز زیرا که گوی عشق را با چوگان هوس نمی توان زد و برد .

۷) هرچند که مردم هشیار ، اختیار خویش را به دست کسی نمی دهند، دل من با میل و رغبت در راه چشم مست محبوب جان می سپارد .

۸) طوطی ها در مزرعه نیشکر به عیش و کامرانی مشغولند و مگس بی نوا از دور، دست حسرت و پشیمانی بر سر می زند .

۹) اگر نام حافظ بر زبان قلم دوست جاری شود (نامه یی بنویسد) همین آرزو از درگاه حضرت شاهی مرا کفایت می کند .

شرح ابیات غزل (۲۶۷)

وزن غزل: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

بحر غزل: رمل مثمّن محذوف

*

سلمان ساوجی : هست پیغامی مرا، کو قاصد مشکین نفس

مَست می جنبد صبا، ای صبح کار تُست و بس

*

بعضی بر آنند که این غزل را حافظ برای سلطان حسن ایلکانی که در تبریز حکومت داشت و در پاسخ دعوت او سروده است لیکن از مفاد ابیات و ایهامات آن چنین بر می آید که حافظ پس از آن که شاه شجاع در سال ۷۷۷ هجری به فتح تبریز نایل شد برای او سروده و ارسال داشته است .

شاعر در بیت اول و دوم و سوم غزل، خطاب به باد صبا می گوید که به آذربایجان برو و بر آن خاک بوسه زده و مقرّ محبوب را که سلام من بدو باد بنگر و ببین آن جا از سپاهیان و کاروانیان چه غوغایی است، آنگاه کجاوه جانان و معشوق مرا ببوس وبگو که من از فراقت از پای درآمدم .

با همین مضامین می توان دریافت که منظور، شاه شجاع است زیرا حافظ، آذربایجان را با کلمه منزلِ محبوب می نامد و منزل به معنای جایی است که یک کاروان در سیر و سفر موقتاً در آن فرود می آید. و از طرفی به باد صبا می گوید که آنجا را پر از سر و صدای کاروانیان خواهی یافت و این اشارتی است به تحولات و عدم آرامشی که در اثر لشکرکشی در آن شهر روی داده است و همچنین به باد صبا می گوید محمل جانان را ببوس و این بدان معناست که محبوب او مسافری است که در محمل و بر روی شتر و موقتاً در آنجاست . بنابراین نحوه کلام، مسلّم می شود که منظور حافظ شاه شجاع بوده و این غزل در سال ۷۷۷ هجری سروده شده است .

ما می دانیم حافظ علی الظّاهر چندان اهل مسافرت و سیر و سیاحت نبود و در این سفر هم بنا به آنچه از مفاد بیت چهارم این غزل دستگیر خواننده می شود اطرافیان و دوستان هرچه به او توصیه کرده اند که با آن ها همسفر شده و شاه را همراهی کند این شاعر رند زرنگ حسابگر به حکم احتیاط یا به حکم وظیفه اداری متعذر شده و از رفتن چشم می پوشد و در این غزل لساناً ! خود را پشیمان جلوه می هد . شاعر در بیت پنجم، مطلب مهمی را به شاه پیغام می دهد و به او می گوید عشرت شبگیر کن و این بدان معناست که کارها را با عجله و شتاب در آنجا سر و سامان بده زیرا در شهر شیراز در غیاب تو ناامنی و شلوغی در حال تکوین است. در اینجا لازم است توضیح داده شود که این ایهام یاد شده که از بطن بیت پنجم به گوش می رسد ما از آنجا می توانیم به آن دسترسی پیدا کنیم که بدانیم از شاعری مسلّط چون حافظ بسیار بعید است که آنچه از معنای ظاهری این بیت دستگیر خواننده می شود در بیتی بگنجاند و در غزلی که توسط باد صبا به محبوبی پیغام مهمی می فرستد همه حرفش این باشد که شب ها به عیّاشی بپرداز و نترس زیرا عاشقان با سرپاسبانان سر و سرّی دارند؟ این مفهوم ظاهری بیت صورت دیگری در بطن خود دارد و آن منظور فقط و فقط در کلمه (شبگیر کردن) که به معنای حرکت دادن کاروان با شتاب در دل شب به جای صبح است می باشد و علّتش هم این است که دزدان با عسس ساخته اند و اینجاست که هر خواننده پی به قدرت بیان حافظ و جا انداختن ایهام و پیغام در یک مفهوم ساده می برد .

شاعر در بیت ششم به دنباله توصیه قبلی به شاه گوشزد می کند که کار مملکت داری بازی و مسخره نیست که فرصت را از دست بدهی و به کار هوی و هوس بپردازی. حواست را جمع کن و به پای تخت خود برگرد .

شاعر در بیت هفتم از خود سخن می گوید و به آنچه که میکند خود آگاه است و می گوید من با میل و رغبت کمک این پادشاه می کنم و در غیابش از آنچه می گذرد به حکم وظیفه کارگزاری او را آگاه می کنم وگرنه خوب می دانم که این کارها چندان عاقلانه نبوده و عاقبت خوشی هم برای من ندارد. در بیت هشتم منظور شاعر از طوطیان شعرایی است که در رکاب شاه و در معیّت او به این سفر رفته اند و منظور اصلی هم شاید سلمان ساوجی باشد و این که او در این سفر با آنان همراه نیست حسرت می خورد و در ضمن سلام غیرمستقیمی است که حافظ به سلمان می رساند .

شاعر در بیت مقطع اشاراتی دارد به اینکه او منتظر دریافت پاسخ نامه است تا از کمّ و کیف اقدامات آگاه باشد .

با توجه به این ایهامات و تشابهی که با ایهامات غزل هایی که حافظ در غیاب شاه شجاع سروده، دارد می توان گفت که وظیفه اصلی شاعر در دربار شاه شجاع کارگزاری اطلاعاتی و عضو رابط شاه در ایام دوری او از مرکز بوده است و همچنین می توان نرفتن او را به سفر به حکم همین وظیفه او دانست که وجودش در شیراز برای ارسال خبر در موقع ضرورت، ضرورت داشته است .

در پایان این غزل مطرح کردن نظریه یی که چندان به گوش دوستداران حافظ آشنا نیست شاید مثمر ثمر باشد .

حافظ این غزل را ظاهراً به استقبال غزل سلمان ساوجی گفته اما با اندک مطالعه و دقت ما در می یابیم که غزل سلمان ساوجی هم دارای ایهاماتی است. او در مطلع غزل خود می گوید من یک پیغامی دارم : قاصد مشکین نفس کجاست؟ نسیم صبا مانند اشخاص مست و بی اراده دور خودش می چرخد. ای صبح صادق این ها را از چشم تو باید دید. و ایهام این بیت در این است که شاه شجاع در عیش و نوش و مستی غرق شده و وظایف خود را از یاد برده و ای حافظ این از دست تو بر می آید که به او هشداری بدهی . و می بینیم که حافظ هم همین کار را می کند و در غزل پیام گونه اش به او تذکّرات لازم را میدهد .

منظور این نویسنده این است که محققین محترم بایستی با دقت و مطالعه در اشعار بعضی از شعراء که کارشان صرفاً شعرگویی نبوده مانند حافظ و مسعود سعدسلمان و شاعران دیگری که توسط شاهان وقت اعدام شده اند پی به روابط سیاسی آن ها برده و به مانند باستان شناسان، حقایق را از زیر گرد و خاک فراموشی بدر آورند .
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس
منزل سلمی که بادش هر دم از ما صد سلام پرصدای ساربانان بینی و بانگ جرس
محمل جانان ببوس آن گه به زاری عرضه دار کز فراقت سوختم ای مهربان فریاد رس
من که قول ناصحان را خواندمی قول رباب گوشمالی دیدم از هجران که اینم پند بس
عشرت شبگیر کن می نوش کاندر راه عشق شب روان را آشنایی‌هاست با میر عسس
عشقبازی کار بازی نیست ای دل سر بباز زان که گوی عشق نتوان زد به چوگان هوس
دل به رغبت می‌سپارد جان به چشم مست یار گر چه هشیاران ندادند اختیار خود به کس
طوطیان در شکرستان کامرانی می‌کنند و از تحسر دست بر سر می‌زند مسکین مگس
نام حافظ گر برآید بر زبان کلک دوست از جناب حضرت شاهم بس است این ملتمس


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

ای صبا بگذری بر ساحل رود ارس       بوسه زن برخاک آن وادی و مشکین کن نفس
منزل سلمی که بادش هردم ا زما صد سلام     پر صدای ساربانان بینی و بانگ جرس
محمل جانان ببوس آنگه به رازی عرضه دار   کز فراقت سوختم ای مهربان فریاد درس
من که قول ناصحان را خواندمی قول رباب   گوشمالی دیدم از هجران کهاینم پند بس
عشرت شبگیر کن بی ترس کاندر شهر عشق     شبروان را آشنایی هاست با میر عسس
عشقبازی کار بازی نیست ای دل سر بباز     ورنه گوی عشق نتوان زد به چوگان هوس
دل به رغبت می سپارد جان به چشم مست یار گر چه هشیاران ندادند اختیار خود به کس
طوطیان در شکرستان کامرانی می کنند       وز تحسر دست بر سر می زند مسکین مگس
نام حافظ گر برآید بر زبان کلک دوست     از جناب حضرت شاهم بس است این ملتمس


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر