با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ شهریور ۱۶, یکشنبه

یارمن - خوش است خلوت اگر یار یار من باشد - غزل 160 - 167

167- یارمن
خوش است خلوت اگر یار یار من باشد   نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد
من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم   که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد
روا مدار خدایا که درحریم وصال     ریب محرم و حرمان نصیب من باشد
همای گو مفکن سایه شرف هرگز     درآن دیار که طوطی کم از زغن باشد
بیان شوق چه حاجت که سوز آتش دل     توان شناخت زسوزی که درسخن باشد
هوای کوی تو از سر نمی رود آری     غریب را دل سرگشته با و طن باشد
بسان سوسن اگر ده زبان شود حافظ     چو غنچه پیش تو اش مهر بردهن باشد


توضیحات :
خوش است ( دلپذیر است ) خلوت ( گوشه نشینی ) هرمن ( دیو = صنعت تلمیح به کار رفته است ) حرمان ( محرومی ) زغن ( نوعی کلاغ ) هما 0 سیمرغ ) بیان شوق ( آتش دل ) مهر بر دهن ( خاموش ) غریب را ( را = حرف اضافه = برای ) معنی بیت 1( گوشه نشینی و تنهایی خوشایند تر است که بدانم محبوب مصاحب من است نه آنکه در فراقش رنج ببرم و او در همان حال شمع روشنی بخش دیگران باشد ) معنی بیت 5( نیازی نیست که عاشق به شرح اشتیاق خود بپرداز زیرا به آتش درون سینه از سوز کلام گوینده می توان پی برد )

نتیجه تفال :
1- خواجه در بیتهای ششم و آخر به ترتیب پاسخ تفال شما را می دهد که ( عشق کوی تو و هواداریت از سرما بیرون نمی رود و مانند دل سرگشته و حیران غریب دور از وطن است ) ( اگر حافظ در سخن پردازی مانند سوسن ده زبان داشته باشد باز هم در برابر تو پاس ادب را می دارد و مانند غنچه مهر سکوت و خاموشی برلب مینهد تا تو سخن بگویی.
2- این نیت بسیار خوب و عملی می گردد به شرط آنکه توکلت بر خدای یگانه باشد و همین هفته به یکی از مشاهد متبرکه بروید و نذر خود را ادا کنید و دعایی نمایید که گشایش بسیار است.
3- او شما را خیلی دوست دارد ولی نمی تواند بی پروا بیان کند. چون بسیار خجالتی و محجوب می باشد. پس باید جنابعالی ارزش واقعی او را بدانید و درک کنید.
4- چشمی نگران و دلی غم زده به دنبال داردی که سخت به جنابعالی علاقه مند است مواظب باش دلش را نشکنی.
5- ویژگیهای روحی جنابعالی عبارتند از : دقیق , کاری , جاه طلب , نچسب , شیک پوش , خونسرد , منزوی , جدی , رفیق دوست , پرهیزگار , سیاستمدار , سطحی نگر , محتاط , منطقی , مودب , مصمم , بدبین , خیال پرور , پرتوقع , مغرور و منظم. اگر دقیق است مرا دعا کن.
6- مسافر می آید 4 فرزند در طالع داری که دوتای آنها وضعی عالی خواهند داشت و مواظب آخری باش همسرت مهربان و زیرک خواهد بود ولی عاشق پیشه است. پس باید عشق خود را به او مرتبا ً ابراز کنی تا دلگرم باشد. سفر کرده در کارش گره افتاده اما به او مژده بده که به زودی اوضاعش مرتب خواهد شد.
7- خواجه در بیت های 2-3-4- به ترتیب فرماید ( من آن مهر حضرت سلیمان را به هیچ نمی خرم که گاه گاه دست دیو به آن برسد ) ( ای خدا شایسته مدان که در حریم وصال رقیب محرم جانان من باشد ولی محرومی نصیب من گردد ) ( به شاهین بگو در آن دیاری که طوطی از کلاغ کمتر است هرگز بر آنجا سایه شرف خود را مینداز و خود را خوارمکن ) خود تفسیر کن.
لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید و غزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی دستمال سفره به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید وغزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید و همزمان سفرهای مهمانی خود را زیباتر کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی لغات (۱۶۰)
خلوت:مکان خالی از اغیار.
انجمن: مجلس، مجمع دوستان.
نگین سلیمان: انگشتری حضرت سلیمان که بر آن نقش اسم اعظم حک بود و دیوی آن را بربود ومدت محدودی در انگشت کرده به سلطنت پرداخت.
اهرمن:دیوی که انگشتر حضرت سلیمان را ربود.
حریم: حایر، محوطه اطراف حرم که ایاب وذهاب در آن مستلزم اجاره مخصوص با شرایط خاص است.
رقیب:مراقب ، نگهبان ، مدعی عشق.
حرمان:نومیدی، بی نصیبی.
همای:هما ، نام مرغی که خوراکش استخوان بوده و قدما آن را مرغ سعادت دانسته و معتقد بودند سایه او بر سر هرکس بیفتد او خوشبخت شده وبه سلطنت می رسد.
سایه شرف: سایه یی که مجد وبزرگی می آورد .
طوطی کم از زغن باشد: (استعاره ) دانا وهنرمند، بی ارزش تر از نادان بی هنر باشد. زغن نوعی کلاغ به نام زاغچه و گوشتخوار است. شوق: اشتیاق ، میل وآرزومندی.
سوز:سوزش ، گرما وحرارت. سوسن اگر ده زبان… : سوسن نام گلی است به چند رنگ ونوع سفید آن به سوسن آزاد معروف و پنج گلبرگ و پنج کاسبرگ ، همگی مشابه هم وسفید رنگ دارد وبدین سبب به ده زبانی معروف شده است.
مهر بر د هان : با دهان بسته ، دهان خاموش.
معانی ابیات غزل(۱۶۰)
(۱)خلوت ، به شرط آنکه یار من همدم باشد دلپذیر است نه اینکه من در سوز وگداز باشم واو به مانند شمع برای اهل مجلس نور افشانی کند.
(۲)من، آن انگشتری حضرت سلیمان (یار ) را که گهگاهی در اختیار دیو( دیگران ) باشد به هیچ بهایی نمی پذیرم.
(۳) خدایا مپسند که در محوطه دیدار دوست ، رقیب از نزدیکان بوده و بهر من نومیدی ودوری باشد.
(۴) به مرغ هما بگو که هر گز سایه شرف و اعتبار خود را بر شهری که در آن ارزش طوطی کمتر از کلاغ است مینداز. (۵) نیازی به بازگو کردن شرح اشتیاق نیست . زیرا حال دل آتش گرفته را از خلال سوز وگدازی که در سخن است می توان دریافت.
(۶) شوق خیال رسیدن به کوی تو از سر بیرون نمی رود . آری چنین است که دل بی قرار غریب همیشه به سوی وطن خود تمایل دارد.
(۷) اگر حافظ به مانند گل سوسن ده زبان هم داشته باشد در حضور تو به مانند غنچه مهر سکوت بر لب دارد.
شرح ابیات غزل(۱۶۰)
وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن
بحر غزل: مجتث مثمن مخبون اصلم
*
رشته مبارزه مخالفان و قشریون، با حافظ که دارای انگیزه ظاهری صیانت از شریعت وباطنی بر پایه رقابتهای سیاسی و دسته بندیهای محلی استوار داشت ، سر دراز دارد بطوری که که سهم اعظم دوره حکومت شاه شجاع را در می گیرد وبه همین دلیل در اکثر غزلیات این دوره شاعر ایهاماتی مبنی بر گلایه حافظ از رقیبان و بی اعتنایی شاه شجاع استنباط می شود .
شاعر در مطلع غزل، خلوت با یار را در حالی دلپذیر می داند که یار با او موافق وهمدل باشد نه اینکه او مانند شمع بسوزد و محبوبش در انجمن به رقیبان روی خوش نشان دهد. در بطن تشبیهی که حافظ در این بیت به عمل آورده این مفهوم اسنتباط می شود که حافظ می خواهد بگوید که شمع دو صفت دارد یکی میسوزد و خود را فدامی کند دیگری اینکه به مجلس نور می بخشد و فیض می رساند اگر قرار باشد که سوختن و نابود شدن شمع بر عهده من باشد و نوربخشی به انجمن سهم رقیبان من باشد.دیگر در این خلوت یار با یار هیچگونه لذتی متصور نیست و منطوق کلام او این است که درباره شاه شجاع به نحوی در آمده که من شمع سوزان آن شده ام و رقیبان بهر بهرداری از آن مجلس می کنند و یار هم که شاه شجاع باشد یار من نیست؟
این نکته را باید توجه داشت که کنایه گفتن و گلایه کردن واعتراض به شاه وقت را نمی شود صریح و بی پرده تر از این بیان کرد و بیان حافظ در واقع شاهکار ایهام و اشاره است ونباید اکنون که قرنها از آن زمان گذشته این ایهامات را توجیهاتی متکی به خیال وپندار تصور کنیم بلکه با دقت در بیان شعری حافظ به میزان مهارت وشجاعت ذاتی او بپردازیم.
شاعر دربیت دوم حالت اعتراض خود را با بیانی دیگر تقویت می کند و می گوید من برای این شاه و درباری که هر روز یک اهریمن ( مخالفین اصولی حافظ) در آن صاحب نفوذ است ، پشیزی ارزش قائل نیستم. و بلاخره شاعر از اینکه در شیراز طوطی از زغن کم ارزشتر شده نفرین کرده می گوید ای مرغ همای سعادت که سایه ات بر سر هرکس باشد شاه می شود سایه ات را از این شهر و دیار برگیر که اینجا طوطی شکر شکنی چون من از زاغ و زغن بی ارزشتر است و این نفرین بزرگی است به شاه شجاع اما اگر به دیده انصاف بنگریم چه کسی دیگر چون حافظ قادر است این سقمونیای تلخ کلام را چنین با چاشنی تعبیر متحول کرده و تلخی آن را بپوشاند به نحوی که عامه مردم جنبه ظاهری معنای کلام را پذیرا شده و از آن لذّت ببرند.شاعر گویی برای مردمان قرون واعصار بعد در این باره سخنی دارد و برای آنکه مردم پی به میزان گرفتاری بزرگ او ببرند بیت پنجم این غزل را می آفریند و می گوید هر انسان بصیری می تواند( در هر عصر وزمان ) از سوزی که در سخنان من نهفته است پی به مکنونات قلبی من ببرد. بلاخره شاعر برای انکه از شاه شجاع در آخر سر دلجویی کرده باشد در مقطع کلام خود می افزاید که اگر حافظ باده زبان با درشتی و وتهوّر گله مند از اوضاع است در پیش تو غنچه وار مُهر بر دهان می زند . حقیقتاً مهارت شاعر بزرگ ایران در تنظیم این تابلوهای سیاسی که به نام غزل شهرت یافته اند تحسین بر انگیز است.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

خوش است خلوت اگر یار یار من باشد نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد
من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد
روا مدار خدایا که در حریم وصال رقیب محرم و حرمان نصیب من باشد
همای گو مفکن سایه شرف هرگز در آن دیار که طوطی کم از زغن باشد
بیان شوق چه حاجت که سوز آتش دل توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد
هوای کوی تو از سر نمی‌رود آری غریب را دل سرگشته با وطن باشد
به سان سوسن اگر ده زبان شود حافظ چو غنچه پیش تواش مهر بر دهن باشد


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

خوش است خلوت اگر یار یار من باشد   نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد
من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم   که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد
روا مدار خدایا که درحریم وصال     ریب محرم و حرمان نصیب من باشد
همای گو مفکن سایه شرف هرگز     درآن دیار که طوطی کم از زغن باشد
بیان شوق چه حاجت که سوز آتش دل     توان شناخت زسوزی که درسخن باشد
هوای کوی تو از سر نمی رود آری     غریب را دل سرگشته با و طن باشد
بسان سوسن اگر ده زبان شود حافظ     چو غنچه پیش تو اش مهر بردهن باشد


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۴ نظر:

  1. I wanted to know the truth, and you told me. Thanks

    پاسخحذف
  2. سلام ممنون بابت تفسیر زیباتون حافظ‌ همیشه به من کمک کرده
    برای من دعا کنید دوستان اسیر دوست‌داشتن کسی هستم که نمیدونم منو دوست داره یا نه برای حالم دعا کنید

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. لمشب شب آرزوهاست.... برات دعا میکنم بهترین ها برات رقم بخوره و به زودی به خواسته قلبت برسی❤️

      حذف