سمن بویان غبار چو بنشینند بنشانند پری رویان قرار دل چو بستیزند بستانند
به فتراک جفا دلها چو بر بندند بربندند ززلف عنبرین جانها چو بگشایند بفشانند
زچشمم لعل زمنی چو می خندند می بارند ز رویم راز پنهانی چو می بینند می خوانند
به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند نهال شوق درخاط چو برخیزند بنشانند
سرشک گوشه گیران را چو دریابند دریابند رخ مهر از سحر خیزان نگردانند اگر دانند
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد ز فکر آنان که در تدبیر در مانند درمانند
چو منصور از مراد آنان که بردارند بردارند بدین درگاه حافظ را چو مس خوانند می رانند
درین حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند که با این درد اگر در بند درمانند در مانند
توضیحات :
سمن بویان ( یاران سمن بو ) غبار غم ( گرد اندوه ) بنشینند 0 پاشند ) بنشانند ( فورنشیند ) ستیز ( جدال و جنگ ) بستانند ( ارام از دل ببرند ) فتراک ( تسمه زیر دوال کمر اسب ) فتراک جفا ( کمند ستم ) نهال شوق ( شاخه نورسته اشتیاق ) بنشانند ( غرس کنند ) لعل رمانی ( مراد از اشک سرخ رنگ ) می بارند ( روان می سازند ) منصور ( منصور حلاج ) بردارند ( بر سر دار می روند ) بردارند ( سود و ثمر دارند ) تدبیر ( چاره ) سرشک ( اشک ) معنی بیت 1( وقتی یاران سمن بو در بزم شادی باشند گرد و غبار رنج از مبارکی قدمشان از فضای سینه فرو نشیند و زیبا رویان چون به جنگ پردازند آرام و قرار از دل خواهند برد )
نتیجه تفال :
1- ویژگیهای روحی جنابعالی عبارتند از جذاب هنشیار اهل سوال اسرار آمیز مغرور مخترع زیرک ناقلا با وفا رفیق باز حساس کمال گرا با خس ششم قوی اهل حاشا اهل رقابت مهربان
2- انسان ساده دل و مهربانی می باشید و به حرف دیگران زود اعتماد م یکنید بطوریکه بعضی اوقات در درونتان نبردی سخت آغاز می شود تا جایی که هرکس شما را میی بیند به حالت ویژه جنابعالی پی می برد درحالیکه جنابعالی از زندگی نسبتاً خوبی برخوردارید و دیگران غبطه شما را می خورند پس جای گله و غصه وجود ندراد واین رنجها و ناراحتیها و مریضی ها زود گذر است مردم بدبختی هایی دارند که شما از آن غافل می باشید برخدا توکل کنید
3- لطفا ادامه شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
معانی لغات غزل(۱۹۴)
سمن بویان : ۱آنها که بوی گل سمن می دهند ۲٫ آنها که سمن می بویند. که معنای اولی برای بیت مناسبت دارد ، صفت زیبارویان .
چو بنشینند : چون در کنار عاشقان بنشینند.
بنشانند :( غم غبار ) بنشانند ، از میان بر دارند .
بستیزند: ستیزه جویی کنند ، لجاجت و جدال و نافرمانیکنند .
فتراک: بند چرمی پشت زین که صید را به آن می بندند ، نخجیر بند .
بر بندند : می بندند ، بنندند.
جانها چو بگشایند : چون پای جانها را بگشایند و باز کنند .
بفشانند : پراکنده می سازند ، دور می ریزند.
یک نفس :یک لحظه .
دَر یابند: درک کنند ، توجه کنند ، التفات کنند .
رخ مهر : روی مهر و محبت ( اضافه تشبیهی ) .
اگر دانند : اگر آگاه باشند : ( که دعای سحر خیزان مستجاب شود ).
لعل رمانی : کنایه از اشک خونین که به لعل اناری رنگ شبیه شده است ، اشک سرخ فام .
می بارند : روان می سازند .
می خوانند : در می بایند ، پی می برند ، آگاه می شود .
سهل پندارد : گمان کند که آسان است .
زِفکر : از فکر ، مراد از فکر واندیشه خام است
تدبیر: چاره جویی .
در مانند : به ترتیب در مانند نخست به معنای معالجه اند و دومی به معنای بازمانند .
بهره بردارند : بهره و ثمر و سود و حاصل دارند .
بردارند: بردار آویزانند، بر سر دارند .
حضرت: در گاه آستانه حضور .
ناز آرند : ناز وبی اعتنایی می کنند.
معانی ابیات غزل(۱۹۴)
(۱) وقتیزیبا رویان خوشبوی یاسمن بو در کنار بنشینند، غبار اندوه را از میان برمی دارندو چون ستیزه جویی می کنند آرام وقرار را از دل می برند .
(۲) وقتی دلها را به کمند ستم می بندند ( برای همیشه ) می بندند وقتی جانها را از سر زلف معطر خود درها می کنند ( برای همیشه ) پراکنده ودور می سازند.
(۳) پس از یک عمر، چون یک لحظه با ما بنشینند زود بر می خیزند و به هنگام برخاستن نهال شوق در دل و خاطره می نشاند .
(۴) اگر به اشک گوشه گیران التفات کنند گوهر به چنگ می آورند و اگر بدانند که ( دعای سحر خیزان مستجاب می شود ) روی مهربانی سحر خیزان بر نمی گردانند .
(۵) وقتی می خندند از دیدگانم اشک سرخ فام روان می سازند وقتی رویم را می بینند راز نهان را از چهره ام می خوانند
(۶) آنها که ماند حسین منصور حلاج بهرهیی از مراد دارند بر سر دار رفته اند و اگر ، با این درد عشق، سراغ درمان را می گیرند ودر کار خود در می مانند .
(۷)وقتی به این درگاه روی نیاز می آورند آنها ناز می کنند وقتی حافظ را به این درگاه دعوت می کنند او را از درگاه می رانند .
شرح ابیات غزل(۱۹۴)
وزن غزل: مفاعیلن مفاعیلن مفاعلین مفاعیلان
بحر غزل : هزج مثمن مسبغ
*
درگذشته ای دور تا این اواخر ، علم محسّنات و صنایع کلام یا به عبارت دیگر علم بدیع را نه تنها شعرا بلکه عموم آنها که در پی کسب سواد و فضل و کمال به تحصیل می پرداختند، می آموختند . شعرا با آگاهی به آن اشعار خودرا از سطح سخن منظوم عادی فراتر بوده و خوانندگان مطلع ، از حلاوتو لطف اشعاری که شاعر با پرورش مضامین عالی و رعایت صنایع ظریف سروده ، بهره بیشتری می گر فتند.
شعرای جوان در هر عصر و زمان پس از فراگیری علم بدیع ، در بود امر وبه هنگام سرودن شعر ذهنشان متوجه اِعمال و به کار گیری این صنایع در شعر است و بتدریج که کار آزموده شدند به معنا پرداخته و بالاخره اساتید فن شعر مانند سعدی و حافظ با توجه کاملی که به معنادارند از الفاط و صنایع بدیعی سود وافر جسته و از آنجا که این دانش ، خود به خود مملکه آنها شده به طور طببیعی و به موقع خود از آن سود می جویند. این غزلبدون شک حاصل کار ایام جوانی حافظ استزیرا در تمام ابیات اصلی آن توجه اصلی و اولیه شاعر به اعمال صنعت جناس در اغلب لفظ است . صنعت جناس که در نظم و نثر هر دو بکارمی رود عبارت است از به کار گرفتن دو کلمه که تقریباًبه یک صورت وبه دو معنا باشد و برهفت قسم است
۱ جناس تام : دو کلمه هم لفظ و از لحاظ حروف کلمه با هم مطابق و از الحاظ اعراب حروف هم منطبق باشند. مثل خطا و خطا که یکی به معنی سرزمین و دیگری به معنی خبط واشتباه است
۲جناس ناقص : که دو کلمه از لحاظ حروف با هم مطابق و از لحاظ حرکات با هم مغایرند مثل قُمری و قَمَری
۱- جناس زائد یا مذیل : که در یکی از دو کلمه حرفی در آخر آن زیادتر باشد . مانند باد و باده.
۲- جناس مرکّب : که از یک کلمه بسیط و یک کلمه مرکب استفاده شود : مانند گلیم و گلیم که یکی به معنای فرش زیانداز و دیگری به معنای گِل هستیم ، می باشد
۳- جناس مکرّر یا مزدوج : که از دو کلمه ، که پشت سر هم به کار گر فته می شود و یکی از آنها یک یا چند حرف از دیگری بیشتر دارد مثل ( خرداد – داد) و (آباد و باد) درشعر زیر :
فروردین آمد خبر از اُردی و خرداد داد باغ را کرد از دم عنبر افشان آباد باد
۴- مطَرّّف : آنکه در کی از دوکلمه متجانس حرفی زیاد باشد . یا در حرف آخر کلمه با هم اختلاف داشته باشند . اولی مانند : آسوده و سود ودومی مانند شراب و شراره
۵- جناس خطّی : که در نوشتن ، صرف نظر ازنقطه ، هر دو کلمه به یک شکل نوشته شوند مانند حدید و جدید.
حافظ در این غزل از این صنبیع بیشتر بهره جسته و در عین حال با التزامی که در این کار داشته از عهده مضامین به کار گرفته به خوبی برآمده است.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
غزل به قلم علامه قزوینی :
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
به فتراک جفا دلها چو بربندند بربندند ز زلف عنبرین جانها چو بگشایند بفشانند
به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند
سرشک گوشه گیران را چو دریابند در یابند رخ مهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانند
ز چشمم لعل رمانی چو میخندند میبارند ز رویم راز پنهانی چو میبینند میخوانند
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند
چو منصور از مراد آنان که بردارند بر دارند بدین درگاه حافظ را چو میخوانند میرانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
غزل به قلم شاملو :
#####
غزل به قلم الهی قمشه ای :
#####
غزل به قلم عطاری کرمانی :
سمن بویان غبار چو بنشینند بنشانند پری رویان قرار دل چو بستیزند بستانند
به فتراک جفا دلها چو بر بندند بربندند ززلف عنبرین جانها چو بگشایند بفشانند
زچشمم لعل زمنی چو می خندند می بارند ز رویم راز پنهانی چو می بینند می خوانند
به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند نهال شوق درخاط چو برخیزند بنشانند
سرشک گوشه گیران را چو دریابند دریابند رخ مهر از سحر خیزان نگردانند اگر دانند
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد ز فکر آنان که در تدبیر در مانند درمانند
چو منصور از مراد آنان که بردارند بردارند بدین درگاه حافظ را چو مس خوانند می رانند
درین حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند که با این درد اگر در بند درمانند در مانند
غزل را بشنوید :
#####
کلیپ های مرتبت با غزل :
#####
#####
#####
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر