با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ شهریور ۳۰, یکشنبه

صد هزاران گل - یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد- غزل 169 - 275

275- صد هزاران گل
یاری اند کس نمی بینیم یران را چه شد     دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست   گل بگش از رنگ خود باد بهاران ار چه شد
کس نمی گوید که یاری داشت حق دوستی       حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
شهر یاران بود وخاک مهربانان این دیار   مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
لعلی از کان مروت برنیامد سالهاست   تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
گوی توفیق وکرامتدر میان افکنده اند     کس به میدان در نم یآید سواران را چه شد
صدهزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست   عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
زهره سازی خوش نمی سازد مگر عودش بسوخت کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد
حافظ اسرار الهی کس نمی داند خموش   از که می پرسی که دور روزگاران را چه شد


توضیحات :
یاری ( کمک مساعدت ) چه شد ( چه پیش آمده است ) کی ( قید پرسش چه موقع ) دوستداران ( مهر ورزان ) آب حیوان ( آب زندگی ) تیره گون ( سیاه – کدر ) خضر فرخ پی ( حضرت خضر مبارک قدم ) گل بگشت ( شاخه گل بر اثر قهر خزان رنگ باخت ) حق شناسان ( حق گزاران ) شهریاران ( پادرشاهان کشور ) کان مروت (معدن جوانمردی ) برنیامد ( به دست نیامد ) گوی توفیق وکرامت ( گوی کامیابی و بزرگی ) عندلیب ( بلبل ) هزار ( بلبل ) زهره ( ستاره ناهید ) نمی سازد ( نمی نوازد ) عود ( نوعی ساز ) معنی بیت 6( گوی کامیابی و بزرگی در عرصه زندگی افتاده است چرا کسی عنان کوشش را نمی تازاند برای سواران داوطلب چه پیش آمده است که به میدان نمی آیند ( این بیت اعتقاد حافظ را به مشرب اختیار می رساند ) معنی بیت 8( ناهید به خوشی و خرمی سازی نمی نوازد آیا ساز او در آتش افتاده است و هیچ کس رغبت مست شدن ندارد برای می پرستان چه پیش آمده است

نتیجه تفال :‌
1- ویژگیهای جنابعالی عبارتند از : تو دار , با اخلاق , دو بهم زن , مادی , خسیس , نداشتن دوست واقعی , اهل حال , خوشگذران , پرخور , شیک پوش , اهل گردش , عادی , جذاب , دلربا , عاشق بچه و خانواده , صمیمی .
2- خواجه در بیتهای 1-2-3-4 به ترتیب فرماید ( در کسی دوستی نمی بینم به دوستان چه رسیده و آن ها چطور شده اند و دوستی کی تمام شده است ) ( آب زندگی سیاه و کدر شد کجاست حضرت خضر مبارک قدم گل رنگ خود را از دست داد زیرا باد بهاران دیگر نمی وزد ) ( هیچ کس نمی گوید که ریا حق دوستی دارد کسی نیست که این حرف را بگوید پس حق شناسان را چه شده و یاران کجا رفتند ) ( این سرزمین جای پادشاهان بود و خاک مهربانان و مسکن اهل محبت پس مهربانی کی تمام شد و پادشاهان چطور شدند ) خود تفسیر کنید .
3- از اینکه در کار خود بد می آورید ناراحت هستید. ولی بدانید عامل آن خود جنابعالی می باشید که سرعت عمل ژرف نگری و دقت کمتری دارید .
4- اگر از این نیت صرف نظر کنید به نفع جنابعالی می باشد چون مقدمات آن فراهم نیست پس به یکی از مشاهد متبرکه بروید و دعا کنید تا گشایش حاصل شود و سوره مبارکه بقره از آیه 80 تا 105 را با معنی و حضور قلب بخوانید .
5- مسافرت را به شما توصیه می کنم. خرید و فروش چندان سودی ندارد. بیمار فعلاً شفا نمی یابد. فعلاً اوضاع مسافر جنابعالی خوب است .
6- تردید را کنار بگذارید نسبت به اطرافیان مهربان هستید و 4 فرزند در طالع دارید و در امور عملی پیشرفت میکنید .
لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید و غزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی دستمال سفره به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید وغزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید و همزمان سفرهای مهمانی خود را زیباتر کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی لغات غزل (۱۶۹)

یاران را چه شد: یاران را چه شده است؟، برای یاران چه اتفاقی افتاده است؟

دوستی کی آخر آمد: کی راه و رسم دوستی وَر اُفتاد(برافتاد) ؟

دوستداران را چه شد : برای دوستداران و عاشق پیشه ها چه اتفاقی افتاده است؟

آب حیوان :آب حیات که در شهر ظلمات در شمال زمین به صورت چشمه یی زلال جاری و خضر از آن نوشیده عمر طولانی یافت.

خضر فرخ پی: خضر مبارک قدم که هر کجا پا می نهاد زمین سر سبز می شد.

باد بهاران را چه شد: برسر باد بهاران چه آمد؟

کس نمی گوید: دیگر کسی نمی گوید.

یاری، داشت حق دوستی: (یاری با یاء وحدت) یک یار حق دوستی

داشت.

حق شناسان: دوستان حق شناس.

چه حال افتاد: چه پیش آمد، چه روی داد.

کان مروت: ( اضافه تشبیهی ) مروت به کان ( معدن لعل) تشبیه شده است.

شهر یاران: در مصراع اول بیت پنجم به معنای شهر و ویار دوستان و در مصراع بعد به معنادی پادشاهان.

گوی توفیق و کرامت: (اضافه تشبیهی ) توفیق و کرامت به گوی تشبیه شده.

در میان افکنده اند: در میان میدان بازی افکنده اند.

سواران: سوار کاران چوگان باز.

عندلیب : بلبل

هزاران : بلبل ها.

زهره :ستاره زهره که به مطرب و ساز زن فلک مشهور است.

ساز: آهنگ.

عود: آلت موسیقی و آن سازی است مشابه بربط با کاسه کوچک پوستی.

مگر عودش بسوخت: مگر عودش را بسوازنید ، کنایه از سوزانیدن ادوات موسیقی دانی که با توبه از کار مطربی دست می کشیده است.

میگساران را چه شد: بر سر میگساران چه آمده است؟

از که می پرسی: این سؤال را از چه کسی می کنی ؟

معانی ابیات غزل( ۱۶۹ )

(۱) همدری و امداد در کسی مشاهده نمی کنیم، یاران را چه شده است؟ کی راه و رسم دوستی به پایان رسیدو بر سر مهرورزان چه آمده است؟ (۲) چشمه آب حیات تیره رنگ شد . خضر خوش قدم کجاست گل از رنگ طبیعی خود بر گشت و پژمرده شد . بر سر نسیم بهاری چه پیش آمده است؟

(۳) هیچ کس نمی گوید که یکنفر دوست، حق و حقوق دوستی دارد . برای دوستان حق شناس چه پیش آمده و دوستان ر ا چه شده است ؟

(۴) سالی چند می گذرد که از معدن جوانمردی لعلی و گوهری بیرون نیامده است. در تابش خورشید و تغییرات سازنده باد و باران چه دگرگونی پیش آمده است؟

(۵) این شهر ودیار ، سرزمین یاران و یاوران بود. راه ورسم مهربان کی به پایان رسید و بر سر پادشاهان چه آمد؟ (۶)کسی برای ربودن گوی کامیابی و بزرگواری که درمیان میدان بازی رها شده است به میدان نمی آید برای سوارکاران چوگان باز چه پیش آمده است؟

(۷) صد هزار گل شکفته شد و مرغی به نغمه سرایی نپرداخت . برای بلبلان چه پیش آمده و کجا هستند؟

(۸) ستاره زهره در فلک از ساز زدن افتاده است. آیا عودش را سوزانیده است؟ هیچ کس شور ودر حال عشق و مستی ندارد . بر سر میگساران چه آمده است؟

(۹) حافظ ، کسی بر اسرار خداوندی آگاهی ندارد ، خاموش باش . از چه کسی می خواهی بپرسی که برای گردش روزگار چه پیشامدی کرده است.

شرح ابیات غزل( ۱۶۹)

وزن غزل: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

بحر غزل: رمل مثمن محذوف

*

در زمان اتابکان فارس در محلات شیراز، (کلوها) یعنی کلانتری هایی می زیستند که با راه ورسم جوانمردی عهده دار حراست محلّه خود بودند.

این اشخاص اکثراً خوشنام ومورد قبول عامه و با روحانیون شاخص محله هم عقیده و هم گام بوده و در مواقع ضروری ، با قیام و خیزش خود جلوی تجاوزات مدعیان حکومت و حمله کنندگان به شهر شیراز یعنی شهر ودیار خود را می گرفتند.

در زمان آل اینجو ، این کلو ها یکبار به نفع سلطان غیاث الدین کیخسرو و دوبار به نفع شاه ابو اسحاق قیام کرده و حافظ شاهد و ناظر این اتفاقات بوده است. بعد از تسلط امیر مبارزالدین بر شیراز و قتل شاه ابواسحاق ، دوره ناکامی و پریشان حالی حافظ شروع می شود و او این غزل را در زمان حکومت خفقان آور امیر مبارزالدین سروده که به منزله صدای اعتراض که شاعر آزاده و آزاد اندیش و هر بیت آن بیت آیینه تمام نمای اوضاع و احوال آن زمان است.

گویا حوصله شاعر از اینکه هیچ کس را یارای مقابله با این حاکم زور گو نیست به سر آمده و این غزل انقلابی و تحریک آمیز را سروده تا شاید در سرشوری بیافریند و مبارزی در برابر امیر مبارزالدین سر از جای بر دارد . وجود اینگونه غزلها در دیوان حافظ دلیل بر مردمی بودن او و جرأت و شهامت این سخنور آزاده است که شاید در تمام دیوانهای شعرای معاصر او بیتی از این دست را نتوان یافت و از آنجا که معیار ارزش شعرا و گویندگان ونویسندگان هر دو ر و زمانه ، بسته به میزان سروده و گفته نوشته اند . با توجه مطالعه دقیق این غزل ، ما پی به شخصیت واقعی حافظ و شجاعت ذاتی او می بریم .
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
لعلی از کان مروت برنیامد سال‌هاست تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
گوی توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند کس به میدان در نمی‌آید سواران را چه شد
صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
زهره سازی خوش نمی‌سازد مگر عودش بسوخت کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد
حافظ اسرار الهی کس نمی‌داند خموش از که می‌پرسی که دور روزگاران را چه شد


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

یاری اند کس نمی بینیم یران را چه شد     دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست   گل بگش از رنگ خود باد بهاران ار چه شد
کس نمی گوید که یاری داشت حق دوستی       حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
شهر یاران بود وخاک مهربانان این دیار   مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
لعلی از کان مروت برنیامد سالهاست   تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
گوی توفیق وکرامتدر میان افکنده اند     کس به میدان در نم یآید سواران را چه شد
صدهزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست   عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
زهره سازی خوش نمی سازد مگر عودش بسوخت کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد
حافظ اسرار الهی کس نمی داند خموش   از که می پرسی که دور روزگاران را چه شد


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر