با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ شهریور ۱۰, دوشنبه

هلال ابروی یار - جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید - غزل 238 - 156

156- هلال ابروی یار
جهان برابروی عید از هلال و سمه کشید     هلال عید درابروی یار باید دید
شکسته گشت چو پشت هلال قامت من       کمان ابروی یارم که بار و سمه کشید
مگرنسیم تنت صبح درچمن بگذشت   که گل ببوی تو برتنچو صبحجامه درید
نبود چنگ و زباب و گل و نبیدکه بود گل وجود من آغشته گلاب و نبید
بیا که با تو بگویم غم و ملامت دل   چراکه بی تو ندارم مجال گفت و شنید
بهای وصل تو ر جان بود خریدارم     که جنس خوب مبصر به هرچه دید خرید
چوماه روی تودرشام زلف می دیدم     شبم بروی تو روشنچو ورز می گردید
بهلب رسید مرا جان وبرنیامدکام     بسررسید امید و طلب بسر نرسید
زشوق روی توحافظ نوشت حرفی چند     بخوان تو نظمش ودر گوش کن چو مروارید


توضیحات :
معنی بیت 1( هلال عید هویدا گشت و دیدهشد بمحض اینکه هلال عید دیدهشد باید به ابروی محبوب نگاه کرد ) معنی بیت 4( چنگ و رباب و گل و نبیددردنیانبوده ولی من بودم اما طینت و سرشت من درازل یا گلاب و بادهمخمر شده است ) معنی بیت 9( ازشوق روی تو حافظ چند حرف نشوت حالا آن حرفهای منظوم را بخوان و چون مرواریددرگوش کن )

نتیجه تفال :
1-   آن یارو محبوب نیز چون شما بسیارنگران و آشفته است پس باید بدانی که عشق راهی پرخطردارد ولی رنج و ناراحتی آن بی نهایت شیرین و دلپذیر است به همین جهت عشق قبل و قال ندارد بلکه حال و معانی و شور دارد
2-   با صبرو شکیبایی میتوانی شاهد مقصودرا درآغوش گیری و با توکل برخداوندبر پله های پیروزی پاگذاری اما اگر بیش از اندازه وسواس و تردید داشته باشی موفق نخواهی شد بنابراین نباید حوصله را ازدست بدهی بلکه با لهای امید خود را در سرزمین مقصود آماده سفر سازی
3-   این نیت پسندیده است و شما انسانی مهربان ولی زود رنج هستید که با زخم زبان دیگران را آزار م یدهیدسعی کنید گاونه من شیرده نباشید بلکه به همه عشق بورزید به ویژه به همسر مهربان و پدرو مادر عزیز محبت داشته باشید
4-   سفر کرده می آیدو سفری درپیش داریدسودی بدست می آورید و مقامی درنظرداریدخریدو فروش هردو خوب است اما مواظب حیله دیگران باشید و آگاه باش تقلیدمرگ خلاقیت است
5-   مدتهادرانتظار تغییر شغل یامکان می باشید تادوماهدیگر گشایش پیش می آید و آنگاه اقدام کنیدچون بدونمطالعه ضررخواهید کرد
6-   سختگیری بی جهت موجب آزار دیگرانمی شود بس قدری مهربان و با گذشت باشیدتا خود و دیگران راحت زندگی کنیدشما آینده ای بسیار درخشان وروشن در پیش دارید
7-   خواجه دربیت های 3-6-5- به ترتیب فرماید ( مانند نسیم هنجام صبح از چمن گذشت که گل به سبب بوی تو چون صبح جامه پاره کرد و باز شد ) ( بیا غم و غصه دل را به تو بگویم زیرا تو که نباشی مجال گفت و شنید ندارم )( اگر بهای دیدار تو جان من باد من این متاع ناقابل را تقدیم م یکنم زیرا وصال تو با ارزش تر از جان من است ) خود تفسیر کنید

لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

توضیحات :
معنی بیت ۱ ( هلال عید هویدا گشت و دیده شد به محض اینکه هلال عید دیده شد باید به ابروی محبوب نگاه کرد )
معنی بیت ۳ ( مانند نسیم هنگام صبح از چمن گذشت که گل به سبب بوی تو چون صبح جامه پاره کرد و باز شد )
معنی بیت ۴ ( چنگ و رباب و گل و نبیددردنیانبوده ولی من بودم اما طینت و سرشت من درازل یا گلاب و بادهم خمر شده است )
معنی بیت ۵ ( بیا غم و غصه دل را به تو بگویم زیرا تو که نباشی مجال گفت و شنید ندارم )
معنی بیت ۶ ( اگر بهای دیدار تو جان من باد من این متاع ناقابل را تقدیم م یکنم زیرا وصال تو با ارزش تر از جان من است )
معنی بیت ۹ ( ازشوق روی تو حافظ چند حرف نوشت حالا آن حرفهای منظوم را بخوان و چون مرواریددرگوش کن )
نتیجه تفال :
۱- آن یارو محبوب نیز چون شما بسیارنگران و آشفته است پس باید بدانی که عشق راهی پرخطردارد ولی رنج و ناراحتی آن بی نهایت شیرین و دلپذیر است به همین جهت عشق قبل و قال ندارد بلکه حال و معانی و شور دارد .
۲- با صبرو شکیبایی میتوانی شاهد مقصودرا درآغوش گیری و با توکل برخداوندبر پله های پیروزی پاگذاری اما اگر بیش از اندازه وسواس و تردید داشته باشی موفق نخواهی شد بنابراین نباید حوصله را ازدست بدهی بلکه با لهای امید خود را در سرزمین مقصود آماده سفر سازی .
۳- این نیت پسندیده است و شما انسانی مهربان ولی زود رنج هستید که با زخم زبان دیگران را آزار میدهید سعی کنید گاونه من شیرده نباشید بلکه به همه عشق بورزید به ویژه به همسر مهربان و پدرو مادر عزیز محبت داشته باشید .
۴- سفر کرده می آیدو سفری درپیش داریدسودی بدست می آورید و مقامی درنظرداریدخریدو فروش هردو خوب است اما مواظب حیله دیگران باشید و آگاه باش تقلیدمرگ خلاقیت است .
۵- مدتهادرانتظار تغییر شغل یامکان می باشید تادوماهدیگر گشایش پیش می آید و آنگاه اقدام کنیدچون بدون مطالعه ضررخواهید کرد .
۶- سختگیری بی جهت موجب آزار دیگرانمی شود بس قدری مهربان و با گذشت باشیدتا خود و دیگران راحت زندگی کنیدشما آینده ای بسیار درخشان وروشن در پیش دارید .

جهان بر ابروى عید از هلال و سمه کشید هلال عید بر ابروى یار باید دید
جهان-مبتدا و کشید خبرش و باقى جمله متعلق بفعل کشید. ابروى عید، براى عید ابرو استعاره کرده. و وسمه بر ابرو. وسمه، راستغ است.
مصرع ثانى، براى شرط محذوف بشکل جواب واقع شده.
محصول بیت-جهان بر ابروى عید از هلال وسمه کشید. یعنى هلال عید هویدا گشت و دیده شد. پس هلال عید را در ابروى یار باید دید. یعنى بدل هلال عید ابروى یار را باید دید. مردم عادت دارند وقتى هلال ماه دیده شد باید به چیزى نگاه کنند. همین است که خواجه مى‌فرماید، بمحض اینکه هلال عید دیده شد باید به ابروى یار نگاه کرد.
شکسته گشت چو پشت هلال قامت من  کمان ابروى یارم چو وسمه بازکشید در بعضى نسخ. بجاى گشت، «کرد» واقع شده پس فاعلش کمان ابروى یار است.
محصول بیت-قامتم چون پشت هلال خمیده گشت. کمان ابروى یارم که به خودش وسمه کشید. مراد اینست ابروى یارم چون وسمه سیاه رنگ و کمانى است همین امر قامت مرا چون هلال دو تا کرده.
در زبان فارسى اسم مفعول با صیغه‌هاى «گشت و یا شد» ترکیب مى‌شود.
چنانکه در این بیت «شکسته گشت» آمده. حاصل کلام مصرع ثانى کنایه است از کمان‌وش بودن و چون وسمه سیاه بودن ابروان یار.
مپوش روى و مشو در خط از تفرج خلق که خواند خط تو بر رو و ان یکاد و دمید در خط شدن-گاه در حجاب و گاه در اضطراب بکار مى‌رود. در این بیت به معناى حجاب است.
که-حرف تعلیل، بر رو، در اصل: بر رویت بوده. به ضرورت وزن ضمیر خطاب حذف شده است.
مراد از «و ان یکاد» آیۀ و ان یکاد الذین کفروا مى‌باشد که براى جلوگیرى از چشم زخم مى‌خوانند.
محصول بیت-رویت را مپوشان. یعنى براى جلوگیرى مردم از تماشاى رویت در حجاب مرو خلاصه محجوب مشو. زیرا خط تو آیۀ و ان یکاد خواند و به‌رویت فوت کرد. یعنى خطت سبز شده از این ببعد دیگر رویت را مى‌پوشان که نظر نمى‌خورى. ما حصل بعد از این دیگر عشاق در تعریفت غلو نخواهند کرد چه رویت را بپوشانى و چه نپوشانى. در عبارت:
بر خط روى جانان. و ان یکاد خواندن و از عدم التفات مردم به رویش ایهام وجود دارد تأمل و تدبر.
مگر نسیم تنت صبح در چمن بگذشت که گل ببوى تو بر تن چو صبح جامه درید  -  مگر-به معناى کانه و نسیم در این بیت به معناى بوى خوش تجرید شده است.
نسیم تن-اضافه لامیه. صبح، از ظروف زمانیه است براى لفظ بگذشت که-حرف تعلیل. گل، مبتدا و درید خبر مبتدا و باقى جمله متعلق بخبر.
بر تن-بتقدیر بر تنش. جامه، مفعول مقدم فعل درید.
محصول بیت-کانه نسیم تنت هنگام صبح از چمن گذشت که گل بسبب بوى تو چون صبح بر تنش جامه چاک زد. مراد از چاک زدن گل و صبح، باز شدن آنهاست.
نبود چنگ و رباب و گل و نبیذ که بود گل وجود من آغشتۀ گلاب و نبید
گل وجود-اضافه بیانیه. آغشتن آغشتۀ گلاب، اضافه لامیه. مراد از نبید در اینجا باده است.
محصول بیت-چنگ و رباب و گل و نبید در دنیا نبود ولى من بودم، یعنى هنوز اینها بوجود نیامده بودند که گل وجود من به گلاب و نبید آغشته شده بود. یعنى طینت من در ازل با گلاب و باده مخمر شده است.
بیا که با تو بگویم غم و ملالت دل چرا که بى‌تو ندارم مجال گفت و شنید
بیا-خطاب به جانان است. چرا، اینجا ادات تعلیل است به معناى زیرا. که، حرف بیان.
محصول بیت-بیا که غم و غصۀ دل را به تو بگویم. زیرا تو که نباشى مجال گفت و شنید ندارم. یعنى اگر تو باشى مى‌توانم غم و ملالت دل را تعریف کنم.
اما بى‌تو قادر نیستم حتى دهانم را باز کنم و سخن بگویم. زیرا هستى من به‌هستى تو بسته است.
بهاى وصل تو گر جان بود خریدارم که جنس خوب مبصر بهر چه دید خرید
بهاى وصل-اضافه لامیه. وصل تو، مصدر بمفعول خود اضافه شده. خریدارم، فعل مضارع متکلم وحده. که، حرف تعلیل. جنس خوب، اضافه بیانیه مراد از جنس قماش است.
مبصر-در بین تجار به کسى که در خریدوفروش اجناس خبره باشد و ارزش واقعى هر جنس را بداند مبصر گویند.
خرید، فعل ماضى، مفرد غایب به معناى ابتیاع کرد.
محصول بیت-اگر بهاى وصل تو جان هم باشد من مشتریم. زیرا جنس و متاع خوب را مبصر بهر قیمتى باشد مى‌خرد. وصل تو هم یک متاع گران‌بهاست که اگر جان باشد بهایش مى‌خرم.
مریز آب سرشکم که بى‌تو دور از تو چو باد مى‌شد و در خاک راه مى‌غلطید مى‌شد-یعنى مى‌رفت. مى‌غلطید. یعنى غلط مى‌خورد و مى‌رفت.
محصول بیت-اشک چشم مرا مریز. زیرا بى‌تو و دور از تو چون باد مى‌رفت و در خاک راه غلط مى‌خورد. یعنى همین‌که از تو دور مى‌شود چون باد در خاک راه مى‌غلطد.
جایز است در اینجا فعلهاى: مى‌شد و مى‌غلطید به معناى ماضى خالص باشد.
یعنى رفت و غلطید. دور از تو. در این قبیل موارد معناى دعائى دارد. یعنى از تو بر کنار باشد چنانکه در زبان ترکى هم گویند: دور از حاضران.
کسى که در معناى مصرع ثانى گفته است: چون باد شد. معنا را بجا نیاورده است. رد شمعى چو ماه روى تو در شام زلف مى‌دیدم شبم بروى تو روشن چو روز مى‌گردید
ماه روى تو-اضافها لامیه و بیانیه. شام زلف، اضافه بیانیه. بروى، با حرف سبب فعلهاى مى‌گردید و مى‌دیدم، جایز است حکایت حال ماضى باشند.
محصول بیت-وقتى که ماه روى ترا در شام زلفت مى‌دیدم یا دیدم. بواسطۀ روى تو شب برایم چون روز روشن مى‌گشت یا گشت. یعنى با دیدن خورشید رویت شبم چون روز روشن شد.
بلب رسید مرا جان و برنیامد کام بسررسید امیدم طلب بسر نرسید
مرا-یعنى مال من. برنیامد. یعنى حاصل نشد. کام فاعل برنیامد. بسررسید یعنى بحد و غایت رسید.
محصول بیت-جانم بلبم رسید اما مراد حاصل نشد. و امیدم بسررسید.
یعنى به نهایت رسید اما طلبم به غایت نرسید. یعنى امیدم تمام شد اما طلبم به پایان نرسید.
مراد اینست که براى طلب وصال جانان حد و پایان نیست.
ز شوق روى تو حافظ نوشت حرفى چند بخوان بنظمش و در گوش کن چو مروارید
شوق روى تو-اضافها لامیه است. حرفى، یا حرف وحدت. بنظمش، شین ضمیر راجع «بحرفى چند» . مروارید را به ترکى اینجو گویند.
محصول بیت-از شوق روى تو حافظ چند حرف نوشت. حالا آن حرفهاى منظوم را بخوان و چون مروارید در گوشت کن. یعنى از نظم حافظ چون مروارید در گوش کن.
شرح سودی بر حافظ

غزل به قلم علامه قزوینی :

جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید هلال عید در ابروی یار باید دید
شکسته گشت چو پشت هلال قامت من کمان ابروی یارم چو وسمه بازکشید
مگر نسیم خطت صبح در چمن بگذشت که گل به بوی تو بر تن چو صبح جامه درید
نبود چنگ و رباب و نبید و عود که بود گل وجود من آغشته گلاب و نبید
بیا که با تو بگویم غم ملالت دل چرا که بی تو ندارم مجال گفت و شنید
بهای وصل تو گر جان بود خریدارم که جنس خوب مبصر به هر چه دید خرید
چو ماه روی تو در شام زلف می‌دیدم شبم به روی تو روشن چو روز می‌گردید
به لب رسید مرا جان و برنیامد کام به سر رسید امید و طلب به سر نرسید
ز شوق روی تو حافظ نوشت حرفی چند بخوان ز نظمش و در گوش کن چو مروارید

غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

جهان برابروی عید از هلال و سمه کشید      هلال عید درابروی یار باید دید
شکسته گشت چو پشت هلال قامت من       کمان ابروی یارم که بار و سمه کشید
مگرنسیم تنت صبح درچمن بگذشت    که گل ببوی تو برتنچو صبحجامه درید
نبود چنگ و زباب و گل و نبیدکه بود  گل وجود من آغشته گلاب و نبید
بیا که با تو بگویم غم و ملامت دل    چراکه بی تو ندارم مجال گفت و شنید
بهای وصل تو ر جان بود خریدارم        که جنس خوب مبصر به هرچه دید خرید
چوماه روی تودرشام زلف می دیدم        شبم بروی تو روشنچو ورز می گردید
بهلب رسید مرا جان وبرنیامدکام        بسررسید امید و طلب بسر نرسید
زشوق روی توحافظ نوشت حرفی چند      بخوان تو نظمش ودر گوش کن چو مروارید

غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر