با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ شهریور ۱۰, دوشنبه

رنج فراوان - تنم زرنج فراوان دمی نیاساید - غزل -- 153

153- رنج فراوان
تنم زرنج فراوان دمی نیاساید   دلم زانده بی حد همی بفرساید
بخار حسرت او چون رود زدل بسرم     زدیدگان نم باران غم فرو آید
دو چشم من رخ من زرد دید نتواست    ار آن به خون دل آن را همی بینداید
که گر ببیند بد خواه روی من روزی   به چشم او رخ من زردنگ ننماید
زامه بد هرجا که فتنه ای باشد       چونو عروسی درچشم من بیاراید
زمانه خود بربود ازمن آنچه بود مرا       بجز محبت جانان که او همی پاید
چرا نگرید چشمم چرا ننالد جان       چگونه کم نشود صبر و غم نیفزاید
فلک چوشادی من دید آن همه بشمرد    کنون که می دهدم غم همی نپیماید
چو دوستدار من از من گرفت بیزاری   چگونه دشمن من برتنم ببخشاید
اگر ننالم گویند نیست حاجتمند       وگر بنالم گویند ژاژ می خاید
غمی نباشد از آن که خدای عزو جل     دری نبندد تا دیگری بنگشاید

توضیحات :
معنی بیت 1( از زیادی رنج و مشقت ساعتی آرامش ندارم و از دست غمهای بیشمار دلم پژمرده و خوار گشته است ) بخار حسرت ( اندوهی که درغم جانان از دلم بر می خیزد ) بینداید ( اندودن ) بیاراید ( آرامش دهد ) پیماید ( ثابت ) فلک ( روزگار ) ژاژ خاییدن ( کنایه از بیهودگی = بیهوده گفتن )

نتیجه تفال :
1-   گویی ازکثرت رنج و درد ساعتی آرامش نداری و این غمها موجب اضطراب و نگرانی فراوان شما گردیده است ووقتی یاد او می افتی از بخار دل اشک شما جاری می گردد مانند انعقاد اب رکه باران از آن می بارد پنداری چشمانیت نتوانسته زخ شما زرد کند به همین دلیل با خون دل رخ خود را سرخ نگه داشتهاید نگراننباش این زردی چهره نشانه عشق و محبت است پس برای اینکه دشمن ستمکار و حسود بویی نبرد زردی صورت و رخ را با خنده و شادی و دعا و راز و نیاز بپوشان زیرا زمانه بسیار ناسازگار و فتنه انگیز است پس سعی کن خود را شاد نگه داری
2- زمانه همه چیز را از انسان می گیرد پس نباید دقیقه ای از حیله و هوس آن عافل بود پس فلک وقتی می بیند انسان شاد است یکیک آنها زا می شمرد و اگر انسان غافل باشد آنها را م یگیرد و غم به انسان می بخشد
3- از مردم این زمانه چه توقعی داری وقتی دوست از انسان بیزار شود پس ا زدشمن چگونه م یتوان امید وفا داشت به این مسایل توجه مکن و غم به دل راه مده
4- این زمانه سراسر اندوه است و شما نیز ار این قاعده خارج نمی باشید ولی می توانید با درایت و کیاست و مقاومت بر آن پیروز شوید و شاهد موفقیت را درآغوش بگیرید
5-نذر خود را انجام دهید مسافرت ار توصیه می کنم اما فروش زود و خرید نافع است و مژده ای بزودی به شما می رسد ولی برای ازدواج فعلاً مقدمات آن فراهم نیست چون طلاق آن شخص عملی است از دوستان افیونی و سیگاری دوری کنید چون در امور دانش و علم می توانید موفق شوید و محصول کار عالی است
6- برخورد تند شما مسکلی را حل نمی کند بلکه بر مشکلات اضافه می کند سعی کنید درانجام این کار براعصاب خود مسلط شوید چون زمان به نفع شما جلو می رود .


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

#####

غزل به قلم علامه قزوینی :

#####

غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

تنم زرنج فراوان دمی نیاساید    دلم زانده بی حد همی بفرساید
بخار حسرت او چون رود زدل بسرم      زدیدگان نم باران غم فرو آید
دو چشم من رخ من زرد دید نتواست    ار آن به خون دل آن را همی بینداید
که گر ببیند بد خواه روی من روزی    به چشم او رخ من زردنگ ننماید
زامه بد هرجا که فتنه ای باشد       چونو عروسی درچشم من بیاراید
زمانه خود بربود ازمن آنچه بود مرا       بجز محبت جانان که او همی پاید
چرا نگرید چشمم چرا ننالد جان       چگونه کم نشود صبر و غم نیفزاید
فلک چوشادی من دید آن همه بشمرد    کنون که می دهدم غم همی نپیماید
چو دوستدار من از من گرفت بیزاری   چگونه دشمن من برتنم ببخشاید
اگر ننالم گویند نیست حاجتمند       وگر بنالم گویند ژاژ می خاید
غمی نباشد از آن که خدای عزو جل     دری نبندد تا دیگری بنگشاید

غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۱ نظر:

  1. سلام و تشکر از سایت خوبتون ، همیشه معانی و تفاسیر کامله ، اما برای همین غزل فکر میکنم کافی نبود تفسیر ، مثلا بیت آخر اصلا بدون تفسیره بااینکه اوج معنی در همون بیت هستش ، لطفا یه تجدید نظر در تفسیر این غزل بفرمایید ، ممنون سلامت باشید

    پاسخحذف